مشاعرۀ سنّتی

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
از لحظه هاي قلب تو پرواز ميكنم
اين عقده هاي كهنه ي خود، باز ميكنم
از عشق ساده ي خود هم گذشته ام
داري خيال مي كني ام ، ناز مي كنم
دلتنگي و شاعري و عشق بي دليل
هر روز به شعر تو آغاز ميكنم
گاهي صداي شعر مرا گوش مي كني
دارم صداي عشق تو را ساز مي كنم
......خوبم ، ! دگر تفــال حافــظ نمي زنم
دائـــم كتاب چشم تورا ، باز مي كنم


[FONT=&quot]ما را که خماریم به کافور انداز[/FONT]
[FONT=&quot]در شط شراب و جوی انگور انداز[/FONT]
[FONT=&quot]ما لنگه به لنگه ایم ای مرگ بیا[/FONT]
[FONT=&quot]از پا درمان بیاور و دور انداز[/FONT]
 

Sina Soleimani

عضو جدید
تو سبک باری و من اسیر بشکسته پرم تو پر از شوری و من زعالمی خسته ترم
تو بخوان تو بخوان به گوش اهل جهان که خبر شود از شتاب این کاروان
 

Saeed.bi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو سبک باری و من اسیر بشکسته پرم تو پر از شوری و من زعالمی خسته ترم
تو بخوان تو بخوان به گوش اهل جهان که خبر شود از شتاب این کاروان

ندیدم که رزمی بود زین نشان / نه هرگز شنیدم ز گردنکشان
که از کشته گیتی برین سان بود / یکی خوار و دیگر تن آسان بود
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
زمانه دوخت لبم را به ریسمان سکـوت
که
عهد، عهد غم است و زمان، زمان سکـوت


[FONT=&quot]تکیه بر عمر کوته ، بلبل خوش آواز نیست[/FONT]
[FONT=&quot]غم بی کسی دارم ، در دلم بهاری هست[/FONT]
[FONT=&quot]شور عشقیست از حقیقت ، در دلم از جفا و کینه ها جایی نیست[/FONT]
[FONT=&quot]با شراب مهر تو کی شوم مست و شوق دیداری هست[/FONT]
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ندیدم که رزمی بود زین نشان / نه هرگز شنیدم ز گردنکشان
که از کشته گیتی برین سان بود / یکی خوار و دیگر تن آسان بود

[FONT=&quot]در کویر حیاتم با بار سنگین این غم [/FONT]
[FONT=&quot]آواره ای بی پناهم نفرین بر این زندگی[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
یارب ،غم بیرحمی جانان بکه گویم ؟
جانم غم او سوخت ، غم جان بکه گویم ؟

نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار
رنجوری و مهجوری و حرمان بکه گویم؟

 

Sina Soleimani

عضو جدید
من از بــی خـــبری ز نـــاز و دل ستــــــانی تـــو........... شـدم فــــتنه بر آن مـحبت زبـــــانی تـــو

غـم خـود به فــسون در دل مـن چـون بنشاندی........... زدی بر دل مــن آتش و در خون بنشـاندی
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از بــی خـــبری ز نـــاز و دل ستــــــانی تـــو........... شـدم فــــتنه بر آن مـحبت زبـــــانی تـــو

غـم خـود به فــسون در دل مـن چـون بنشاندی........... زدی بر دل مــن آتش و در خون بنشـاندی
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور/ کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور!
 

Sina Soleimani

عضو جدید
رسم عاشق کشي و شيوه شهرآشوبي.........جامه‌اي بود که بر قامت او دوخته بود


جان عشاق سپند رخ خود مي‌دانست..............و آتش چهره بدين کار برافروخته بود
 

qalam

عضو جدید
دیدار تو عید است ولی حال و هوایم
مانند شب آخر ماه رمضان است..
رسم عاشق کشي و شيوه شهرآشوبي.........جامه‌اي بود که بر قامت او دوخته بود


جان عشاق سپند رخ خود مي‌دانست..............و آتش چهره بدين کار برافروخته بود
 

lilium.y

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دفتر شعر من صدا پنهان است
یک رود پر از ستاره در جریان است
من در سر خود ابر زیادی دارم
جیب کلمات من پر از باران است

 

Sina Soleimani

عضو جدید
درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من...............داشتم آرام تا آرام جانی داشتم

بلبل طبعم باشد ز تنهایی خموش...................نغمه‌ها بودی مرا تا همزبانی داشتم
 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
درد بی‌عشقی ز جانم برده طاقت ورنه من...............داشتم آرام تا آرام جانی داشتم

بلبل طبعم باشد ز تنهایی خموش...................نغمه‌ها بودی مرا تا همزبانی داشتم

[FONT=&quot]مرا چشمیست خون افشان از آن چشم و از آن ابرو[/FONT]
[FONT=&quot]جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو[/FONT]
 

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی به مزارم برسی دیر شده دلبر زیبا
امروز بیا بوسه بده هی نگو فردا
هم جام می و شمع و دف و نای مهیاست
هم شوق من خسته دل عاشق و شیدا

 

Gelveh

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
وقتی به مزارم برسی دیر شده دلبر زیبا
امروز بیا بوسه بده هی نگو فردا
هم جام می و شمع و دف و نای مهیاست
هم شوق من خسته دل عاشق و شیدا


[FONT=&quot]او مُرده‌ی کشتن بود،ابزار فراهم کرد[/FONT]
[FONT=&quot]حوای هزاران سیب قصدِ منِ آدم کرد[/FONT]
[FONT=&quot]آن بوسه و آن آغوش،قتاله و مقتل بود[/FONT]
[FONT=&quot]در سیرِ مرا کشتن این پرده‌ی اول بود[/FONT]
 

Sina Soleimani

عضو جدید
دل مي‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را...............دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا



کشتي شکستگانيم اي باد شرطه برخيز ..........باشد که بازبينيم ديدار آشنا را
 

baran256016

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شهر تو میخانه زیاد است، ولی من...
شوریده و دیوانه زیاد است، ولی من...

جمعیتی اطراف تو سرگرم طوافند
بر گِرد تو پروانه زیاد است، ولی من...

شیرینی و لیلایی و عذرایی و ویسی
از عشق تو افسانه زیاد است، ولی من...

بگذار که بغض تو بماند که بماند
هر چند تو را شانه زیاد است، ولی من...

این شعر پر از "من" شده؛ گفتی عوضش کن
باشد! "من" بیگانه زیاد است، ولی من...
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا