مشاعرۀ سنّتی

[anahita1370]

تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

تار و پود عالم امکان، به هم پیوسته است
​

عالمی را شاد کرد آنکس که یک دل شاد کرد​

 

[anahita1370]

تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی

یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
​

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
​

 

[MaRaL.arch]

یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
​

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
​

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و ایمن گذر از اهرمنان

 

[anahita1370]

دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و ایمن گذر از اهرمنان

نقش پیری را ز آب و رنگ ها نتوان زدود
​

در زمستان برف رسوا بر سر هر بام بود
​

مهدی سهیلی​

 

[MaRaL.arch]

صفحه 6000!!

نقش پیری را ز آب و رنگ ها نتوان زدود

در زمستان برف رسوا بر سر هر بام بود

مهدی سهیلی​

دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان ز او شده ام بي سر و سامان كه مپرس

 

[joey]

صفحه 6000!!
دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان ز او شده ام بي سر و سامان كه مپرس

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند

 

[ΜΟΗΑΜΜΑD]

سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند
پری رویان قرار از دل چو بستیزند بستانند

در بیابان گر به شوق کعبه خوای زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

 

[anahita1370]

در بیابان گر به شوق کعبه خوای زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

رفتم که ببینم کیست تا یادم کند​

یک غزل مهمانی حال پریشانم کند​

رفتم و غافل از اینکه من زتنها ترخودم​

خواب هم نیست کزین کابوس بیدارم کند​

 

[MaRaL.arch]

در بیابان گر به شوق کعبه خوای زد قدم
سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آنچه تورا در دل بود

 

[anahita1370]

راست چون سوسن و گل از اثر صحبت پاک
بر زبان بود مرا آنچه تورا در دل بود

در بند غمت بنده صفت حلقه به گوشيم
وز دام تو چون آهوى وحشى نرميديم

تشريف غمت بر دل و با درد فراقت
جفتيم، ولى جامه طاقت ندريديم
​

 

[MaRaL.arch]

در بند غمت بنده صفت حلقه به گوشيم
وز دام تو چون آهوى وحشى نرميديم

تشريف غمت بر دل و با درد فراقت
جفتيم، ولى جامه طاقت ندريديم
​

مائیم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی: )

 

[anahita1370]

مائیم و نوای بی نوایی
بسم الله اگر حریف مایی: )

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]یوسف به زر قلب فروشان دگرانند
ما وقت خوش خویش به عالم نفروشیم[/FONT]

 

[MaRaL.arch]

پست 60000 :دی

یوسف به زر قلب فروشان دگرانند
ما وقت خوش خویش به عالم نفروشیم

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

 

[anahita1370]

پست 60000 :دی

مباش در پی آزار و هر چه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

تو را می جویم ای زیباترین گلواژه هستی​

تو ای عالم ترین معنا به دنبال تو می گردم​

 

[MaRaL.arch]

تو را می جویم ای زیباترین گلواژه هستی​

تو ای عالم ترین معنا به دنبال تو می گردم​

ما محرمان خلوت اُنسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو

 

[hossein1320]

ما محرمان خلوت اُنسیم غم مخور
با یار آشنا سخن آشنا بگو

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

 

[MaRaL.arch]

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

اي غنچه‌ي خندان چرا خون در دل ما ميکني
خاري به خود مي‌بندي و ما را ز سر وا ميکني

 

[anahita1370]

وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا

[FONT=tahoma,verdana,arial,helvetica,sans-serif]این طرف مشتی صدف آنجا کمی گل ریخته

موج، ماهیهای عاشق را به ساحل ریخته

بعد از این در جام من تصویر ابر تیره‌ ایست

بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته[/FONT]​

 

[MaRaL.arch]

این طرف مشتی صدف آنجا کمی گل ریخته

موج، ماهیهای عاشق را به ساحل ریخته

بعد از این در جام من تصویر ابر تیره‌ ایست

بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته​

همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آئی
سپر صلح و صفا دارم وشمشیر محبت.

.
.
.

 

[hossein1320]

همه در حسرتم ای گل که به گلزار من آئی
سپر صلح و صفا دارم وشمشیر محبت.

.
.
.

تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

 

[MaRaL.arch]

تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد
تا بود فلک شیوه او پرده دری بود

در دير مغان آمد يارم قدحي در دست
مست ازمي وميخواران ازنرگس مستش مست

 

[mehdi.chem]

در دير مغان آمد يارم قدحي در دست
مست ازمي وميخواران ازنرگس مستش مست

ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را
دشمن جانی و از جان دوست‌تر دارم تو را

 

[joey]

ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را
دشمن جانی و از جان دوست‌تر دارم تو را

آدمی در عالم خاکی نمی آید بدست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو عالمی

 

[MaRaL.arch]

ترک یاری کردی و من همچنان یارم تو را
دشمن جانی و از جان دوست‌تر دارم تو را

اگر داغ دل بود ما دیده ایم..
اگر خون دل بود ما خورده ایم..
اگر دل دلیل است آورده ایم..
اگر داغ شرط است ما برده ایم....

 

[دالان بهشت]

اگر داغ دل بود ما دیده ایم..
اگر خون دل بود ما خورده ایم..
اگر دل دلیل است آورده ایم..
اگر داغ شرط است ما برده ایم....

مثل پنج‌شنبه‌ها
خسته‌ی جهان بی عدالتم...
مثل جمعه‌ها
تشنه‌ی عدالت لبان تو

 

[MaRaL.arch]

مثل پنج‌شنبه‌ها
خسته‌ی جهان بی عدالتم...
مثل جمعه‌ها
تشنه‌ی عدالت لبان تو

وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

 

[hossein1320]

وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

 

[mehdi.chem]

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید
قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید

 

[دالان بهشت]

وه که جدا نمی شود نقش تو از خیال من
تا چه شود به عاقبت در طلب تو حال من

ندیدی ماهتاب امشب چه زیباست ...
ندیدی جانم از غم ناشکیباست ....
چرا رفتی
چرا من بی قرارم .....

 

[MaRaL.arch]

نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

مایه خوشدلی آنجاست که دلدار آنجاست
می کنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم