مشاعرۀ سنّتی

یورال

عضو جدید
یک چشمم اشك بود یک چشمم خون
آن لحظه جنون بود و جنون بود و جنون
گفتم که تمام عشق و دنیای منی
با خنده و طعنه گفت "خیلی ممنون"


نه ز پای می نشیند نه قرار می پذیرد
دل آتشین من بین، که به موج آب ماند
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
:gol:

یک شب بیا برای رضای خدا خودت
غم نامه های سینه ما را مرور کن

آره، ببخشید اشتباه کردم:gol:

ناگهان آیینه حیران شد،گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد،گمان کردم تویی
ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...
چشم آهوها هراسان شد،گمان کردم تویی
:gol::gol::gol::gol::gol:
 

یورال

عضو جدید
ناگهان آیینه حیران شد،گمان کردم تویی
ماه پشت ابر پنهان شد،گمان کردم تویی
ردپایی تازه از پشت صنوبرها گذشت...
چشم آهوها هراسان شد،گمان کردم تویی
:gol::gol::gol::gol::gol:

یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
"مرا چشمان دلسنگی به خاک تیره بنشانید"
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم


دل بیمار شد از دست رفیقان مددی

تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم





 

bid-majnoon

عضو جدید
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم


دل بیمار شد از دست رفیقان مددی

تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم








من این چشمی که رویت را نمی بیند نمی خواهم
که یعقوبی که یوسف را نبیند کورتر، بهتر!!
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
من این چشمی که رویت را نمی بیند نمی خواهم
که یعقوبی که یوسف را نبیند کورتر، بهتر!!
رفتم مرا ببخش و مگو او وفا نداشت
راهى بجز گريز برايم نمانده بود
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
زخم آنچنان بزن که به رستم شغاد زد
زخمی که حیله بر جگر اعتماد زد

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا


کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

باشد که بازبینم دیدار آشنا را

 

bid-majnoon

عضو جدید

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا


کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز

باشد که بازبینم دیدار آشنا را


از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام

دنيا به روي سينه من دست رد گذاشت *** بر هر چه آرزو به دلم بود سد گذاشت


تویی بهانه ام اما بهانه ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه ای که ندارم


م
 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
از زندگی از این همه تکرار خسته ام
از های و هوی کوچه و بازار خسته ام




تویی بهانه ام اما بهانه ای که ندارم
گذاشتم سر خود را به شانه ای که ندارم


م

من یه دیوونه ام، وقتشه عاقل شم

تو ته خوبی ، حق بده عاشق شم

 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
مستی نه از پیاله، نه از خم شروع شد
از جاده سه شنبه شب قم شروع شد

دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت

اشکم همه در دیده ی گریان می سوخت

می سوختم آنچنانکه غیر از دل تو

بر من دل کافر و مسلمان می سوخت
 

bid-majnoon

عضو جدید
دیشب که دلم ز تاب هجران میسوخت

اشکم همه در دیده ی گریان می سوخت

می سوختم آنچنانکه غیر از دل تو

بر من دل کافر و مسلمان می سوخت


تو را، عشق تو را، آسان گرفت اول دلم اما
چه مشکل می شود کار دلم آسان که می گیرد!


من برم دیگه دوستان...
 

*محیا*

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
کاربر ممتاز
تو را، عشق تو را، آسان گرفت اول دلم اما
چه مشکل می شود کار دلم آسان که می گیرد!


من برم دیگه دوستان...

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید


بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

کز آتش درونم دود از کفن برآید

 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز

دست از طلب ندارم تا کام من برآید

یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید


بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر

کز آتش درونم دود از کفن برآید


دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
که چنان زو شده ام بی سر و سامان که مپرس
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا