مشاعرۀ سنّتی

[bid-majnoon]

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافیست
تو مرا باز رسانی به یقینم کافیست
قانعم بیشتر از این چه بخواهم از تو
گهگاهی که تو یادم بکنی هم کافیست …​

تنهایی ام امشب که پر است از غم غربت
آنقدر بزرگ است که در خانه نگنجد!


کلمه رو مشخص کردم تو اون یکی تاپیک

 

[*محیا*]

تنهایی ام امشب که پر است از غم غربت
آنقدر بزرگ است که در خانه نگنجد!


کلمه رو مشخص کردم تو اون یکی تاپیک

​

​

[FONT=.ArabicUIText-Regular]در[/FONT]اوجيقيناگرچهترديديهست


درهرقفسيكليداميديهست


چشمكزدنستارهدرشب،يعني


تويچمدانماهخورشيديهست

 

[behrooz civil]

​

​

[FONT=.ArabicUIText-Regular]در[/FONT]اوجيقيناگرچهترديديهست


درهرقفسيكليداميديهست


چشمكزدنستارهدرشب،يعني


تويچمدانماهخورشيديهست

تیرگی بیرون نرفت از دل به علم ظاهری [FONT=&quot]

​

[/FONT]خانه را روشن نمیسازد چراغ پشت پا​

 

[یورال]

اشک می‌فهمد غمِ افتاده‌ای مثل مرا
چشمِ تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند

 

[*محیا*]

اشک می‌فهمد غمِ افتاده‌ای مثل مرا
چشمِ تو از این خیانت‌ها فراوان می‌کند

دیدی ای دل که غم عشق،دگربار چه کرد؟​

​

​

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟...​

​

​

 

[یورال]

دیدی ای دل که غم عشق،دگربار چه کرد؟​

چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد؟...​

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

 

[*محیا*]

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

تنگ شد از غم دل جای به من

یک دل و این همه غم وای به من​

​

​

 

[یورال]

تنگ شد از غم دل جای به من

یک دل و این همه غم وای به من​

​

نوشداروی و بعد مرگ سهراب آمدی
سنگدل، این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟

 

[bid-majnoon]

نوشداروی و بعد مرگ سهراب آمدی
سنگدل، این زودتر می‌خواستی حالا چرا؟

از صد آدم یک نفر انسان خوبی میشود
آخرش دوران ما دوران خوبی میشود...

 

[*محیا*]

از صد آدم یک نفر انسان خوبی میشود
آخرش دوران ما دوران خوبی میشود...

خیلی زیبا بود

دلْ جز ره عشق تو نپوید هرگز​

​

​

جانْ جز سخن عشق، نگوید هرگز​

​

​

صحرای دلم عشق تو شورستان کرد​

​

​

تا مهر کسی در آن نروید هرگز...​

​

​

 

[bid-majnoon]

ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شبها
یکی دستم بگیرد مست مست مستم این شبها

 

[یورال]

خیلی زیبا بود ������

دلْ جز ره عشق تو نپوید هرگز​

جانْ جز سخن عشق، نگوید هرگز​

صحرای دلم عشق تو شورستان کرد​

تا مهر کسی در آن نروید هرگز...​

همیشه منتظر ز بودم که این شعر رو بخونم

زیباتر از نگاهت، نتوان سرود شعری
شعرِ تو، شاعرِ من! کامل‌ترین کلام است

 

[یورال]

ز فرط گریه باران می چکد از دستم این شبها
یکی دستم بگیرد مست مست مستم این شبها

نههههه ز مال من بود

 

[bid-majnoon]

همیشه منتظر ز بودم که این شعر رو بخونم

زیباتر از نگاهت، نتوان سرود شعری
شعرِ تو، شاعرِ من! کامل‌ترین کلام است

: )

تفاوت های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تو تلخی شراب کهنه ای، من تلخی زهرم

گذاشتمش برا شما

 

[tara75]

: )

تفاوت های ما بیش از شباهت هاست باور کن
تو تلخی شراب کهنه ای، من تلخی زهرم

گذاشتمش برا شما

ما مست صبوحیم زمیخانه توحید
حاجت به می و خانه خمار نداریم​

 

[bid-majnoon]

ما مست صبوحیم زمیخانه توحید
حاجت به می و خانه خمار نداریم​

مرا ببخش اگر گریه می کنم وقتی
نوشته ای که غزل جای گریه کردن نیست

 

[tara75]

مرا ببخش اگر گریه می کنم وقتی
نوشته ای که غزل جای گریه کردن نیست

ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را​

 

[bid-majnoon]

ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را​

اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریانده ام یک عمر دنیا را به آهنگم

 

[tara75]

اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریانده ام یک عمر دنیا را به آهنگم

مکن زغصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید انکه زحمتی نکشید​

 

[bid-majnoon]

مکن زغصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید انکه زحمتی نکشید​

دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت


من دیگه برم دوستان

 

[*محیا*]

دل من یه روز به دریا زد و رفت
پشت پا به رسم دنیا زد و رفت


من دیگه برم دوستان

​

تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند​

​

​

به هر کجاکه تو هستی خدا به پشت و پناهت​

​

​

 

[bid-majnoon]

​

تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند​

به هر کجاکه تو هستی خدا به پشت و پناهت​

​

تنها یکی به قله تاریخ می رسد
هر مرد پاشکسته که تیمور لنگ نیست

 

[*محیا*]

تنها یکی به قله تاریخ می رسد
هر مرد پاشکسته که تیمور لنگ نیست

[FONT=&quot][FONT=&quot][/FONT]
[/FONT][FONT=&quot][FONT=&quot]تقدیر[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]من[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]این[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]بود[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]که[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]نفرین[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]شده[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]باشم[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][/FONT][FONT=&quot][FONT=&quot]
تبدیل[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]به[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]این[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]سایه[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]غمگین[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]شده[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]باشم[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][/FONT][FONT=&quot][FONT=&quot]
تقدیر[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]من[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]این[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]بود[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]در[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]این[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]غار[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]مجازی[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][/FONT][FONT=&quot][FONT=&quot]
تنهاتر[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]از[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]انسان[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]نخستین[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]شده[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]باشم[/FONT][/FONT]​

 

[یورال]

تقدیرمناینبودکهنفرینشدهباشم
تبدیلبهاینسایهغمگینشدهباشم
تقدیرمناینبوددراینغارمجازی
تنهاترازانساننخستینشدهباشم​

می شود پایان تلخ عاشقی را حدس زد
پاسخ عاشق ولی چیزی بجز لبخند نیست

 

[*محیا*]

می شود پایان تلخ عاشقی را حدس زد
پاسخ عاشق ولی چیزی بجز لبخند نیست

تــو مــیـرسـی بـه عـزیـزان سـلـام مـن بـرسـان
کـه مـن هـنـوز بـدان رهـگـذر گـذارم نـیـسـت​

 

[یورال]

تــو مــیـرسـی بـه عـزیـزان سـلـام مـن بـرسـان
کـه مـن هـنـوز بـدان رهـگـذر گـذارم نـیـسـت​

تو آسمانی و من جوجه باز کوچکی ام
که فکر فتح توام در جهان کودکی ام

 

[*محیا*]

تو آسمانی و من جوجه باز کوچکی ام
که فکر فتح توام در جهان کودکی ام

من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست
درد آن بــود کـه از پـا درمـان مـن بـیـفـتـد​

 

[یورال]

من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست
درد آن بــود کـه از پـا درمـان مـن بـیـفـتـد​

دلا ز حال ما کس با خبر نشد
جان بسوخت و هجران بسر نشد

خودم گفتم

 

[*محیا*]

دلا ز حال ما کس با خبر نشد
جان بسوخت و هجران بسر نشد

خودم گفتم

چه خوب

دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس

 

[bid-majnoon]

چه خوب

دارم از زلف سياهش گله چندان كه مپرس
كه چنان زو شده ام بي سر و سامان كه مپرس

سری به سایه ات اینجا عجیب محتاج است
گدا نمی برد از یاد پادشاهش را