مشاعرۀ سنّتی

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
از نگاهي، مي نشيند بر دل نازك غبار!

خاطر ائينه را آهي مكدر مي كند!!

دلبر برفت و دلشدگان را خبر نکرد

یاد حریف شهر و رفیق سفر نکرد

یا بخت من طریق مروت فرو گذاشت

یا او به شاهراه طریقت گذر نکرد

گفتم مگر به گریه دلش مهربان کنم

چون سخت بود در دل سنگش اثر نکرد
 

bid-majnoon

عضو جدید
می خندم و آیینه میگرید به حال من
دیوانه ام، هم‌صحبتی دیوانه می خواهم


عجب شعر خوبیه این شعر!
یه لحظه اومدم "من درد دارم" رو بنویسم!

می ترسد از هر کوه، از هر گردنه، هر پیچ
سر کاروان کاروانی که طلا دارد
 

یورال

عضو جدید
عجب شعر خوبیه این شعر!
یه لحظه اومدم "من درد دارم" رو بنویسم!

می ترسد از هر کوه، از هر گردنه، هر پیچ
سر کاروان کاروانی که طلا دارد

آره شعرش جالبه و جالبتر اینکه توی مشاعره پشت سر هم میومد

در روحِ من عطر نسيمی تازه مي پيچيد
چون انقلابی نو كه از تاسيس می ترسيد
 
آخرین ویرایش:

یورال

عضو جدید
چه شعر سنگینی!

دلم گرفته! از این ساده تر چه باید گفت؟
کنار پنجره با چشم تر چه باید گفت؟
آره دیگه بیدل هست ناسلامتی:)

تا رقیبان را نبینم خوشدل از غم های خویش
از تو بینم جور و با خود مهربان گویم تو را
 

smart student

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو خواهی رفت! دیگر حرف چندانی نمی ماند
چه خواهی گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟

دلا نزد کسي بنشين که او از دل خبر دارد
به زير آن درختي رو که او گل هاي تر دارد
در اين بازار عطاران مرو هر سو چو بي کاران
به دکان کسي بنشين که در دکان شکر دارد



 

faraz2000

عضو
داديم ز كف نقد جواني و دريغا
چيزي به جز از حيرت و حسرت نستانديم
دلا نزد کسي بنشين که او از دل خبر دارد
به زير آن درختي رو که او گل هاي تر دارد
در اين بازار عطاران مرو هر سو چو بي کاران
به دکان کسي بنشين که در دکان شکر دارد



 
آخرین ویرایش:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا