bid-majnoon
عضو جدید
مردم از فتنه گریزند و ندانند که ما
به تمنای تو در حسرت رستاخیزیم
مادرم گفت دل نبند و برو! هر کجا روی نازنینی هست!
آه مادر! دلم ز دستم رفت، ختم امن یجیب می خواهم
پدرم گفت: بچه جان بس کن! حرف های عجیب می شنوم
آه آری پدر! عجیب... عجیب... خاطرش را عجیب می خواهم