مشاعرۀ سنّتی

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار
که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

دوباره من ایندفعه با لباس خدمت این دفعه با لباس غیرت


نشستم تو فکر گذشتمو مگه قسمت ندادم که باهام بمونی


حالا تو نبودنت منو بیچاره اون ریه هام دود میکنم عشقتو کام پشت کام

پیر شدم هیچی نمونده ازم یه روز میبینی که این مرد شده جون ناکام
 

behrooz civil

کاربر فعال مهندسی عمران ,
کاربر ممتاز
دیگر کبوتر با کبوتر، باز با باز!
شاید به عشق یک کبوتر باز جان داد!

در این فکرم که خواهی ماند با من مهربان یا نه؟

به من کم می کنی لطفی که داری این زمان یا نه؟
 

pearan

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو آفتاب و من چو گل آفتاب گرد
چشمم به هر کجاست تویی در مقابلم

من از تو پیش که نالم که در شریعت عشق
معاف دوست بدارند قتل عمدا را

تو همچنان دل شهری به غمزه‌ای ببری
که بندگان بنی سعد خوان یغما را
 

bid-majnoon

عضو جدید
من از تو پیش که نالم که در شریعت عشق
معاف دوست بدارند قتل عمدا را

تو همچنان دل شهری به غمزه‌ای ببری
که بندگان بنی سعد خوان یغما را

آنچنان در هوای خاک درش
می رود آب دیده ام که مپرس
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا