آن که یک عمر به شوق تو در این کوچه نشستمن خیره به آینه و او گوش به من داشت
گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را
بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
ای زن چه بگویم که شکستی دل ما را...
حال وقتــی بـــه لب پنجـــره مــیآیــــی نیست
آن که یک عمر به شوق تو در این کوچه نشستمن خیره به آینه و او گوش به من داشت
گفتم که چه سان حل کنی این مشکل ما را
بشکست و فغان کرد که از شرح غم خویش
ای زن چه بگویم که شکستی دل ما را...
آن که یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتــی بـــه لب پنجـــره مــیآیــــی نیست
آن که یک عمر به شوق تو در این کوچه نشست
حال وقتــی بـــه لب پنجـــره مــیآیــــی نیست
تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن / به دمی یا درمی یا قدمی یا قلمی
یا وفا، یا خبر وصل تو، یا مرگ رقیب
تو رنجه بودی ز دیدن من ولی سفر را بهانه کردی
مرا در این غم ز پا فکندی اسیر آه شبانه کردی
یا وفا، یا خبر وصل تو، یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟
یا وفا، یا خبر وصل تو، یا مرگ رقیب
بود آیا که فلک زین دو سه کاری بکند؟
به این میگن با یه تیر دو نشون احسنت داداش
در فصل تگرگ عاشقت میمانم
با ریزش برگ عاشقت میمانم
هر چند تبر به ریشه ام میکوبی
تا لحظه مرگ عاشقت میمانم . . .
ما زبالاییم و بالا میرویم / ما زدریاییم و دریا میرویم
ما زبالاییم و بالا میرویم / ما زدریاییم و دریا میرویم
”مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم”
دست از طلب ندارم تا جان من برآید / یا تن رسد به جانان یا جان زتن در آید
مي پرسي اين غزل براي کدامين فرشته است؟مي خندم! آي! خوب من! اين شرح حال توست
”مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم”
مي پرسي اين غزل براي کدامين فرشته است؟مي خندم! آي! خوب من! اين شرح حال توست
تو رفته ای که بی من ، تنها سفر کنی
من مانده ام که بی تو ، شبها سحر کنم
تو رفته ای که عشق من از سر بدر کنی
من مانده ام که عشق تو را تاج سر کنم . . .
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می كنم هر شب
ما را سري است با تو..." که معناش اين شده است
يعني بخواه! زندگي ام نيز مال توست!
ما را سري است با تو..." که معناش اين شده است
يعني بخواه! زندگي ام نيز مال توست!
باز آمدم باز آمدم از پیش آن یار آمدم / در من نگر در من نگر بهر تو غمخوار آمدم
ما را سري است با تو..." که معناش اين شده است
يعني بخواه! زندگي ام نيز مال توست!
من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست
دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تو را می جویم ای زیباترین گلواژه هستی
تو ای عالم ترین معنا به دنبال تو می گردم
تو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری زدستم برنمی آید
مهدی اخوان ثالث
تو را می جویم ای زیباترین گلواژه هستی
تو ای عالم ترین معنا به دنبال تو می گردم
تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است / ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
در دیاری که در او نیست کسی یار کسیمال اخوانه یا عماد خراسانی!!
در دلم بود كه بي دوست نباشم هرگز
چه توان كرد كه سعي من و دل باطل بود
من ن آنم ک زبونی کشم از چرخ فلک
چرخ برهم زنم ار غیر مرادم گردد
دوش مرغی به صبح می نالید / عقل و صبرم ببرد و طاقت و هوشتو را با غیر می بینم، صدایم در نمی آید
دلم می سوزد و کاری زدستم برنمی آید
مهدی اخوان ثالث
تا آمدم که با تو خداحافظی کنمتنها نه عشق و زندگی و آرزوی من
او هستی من است که آینده دست اوست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |