مشاعرۀ سنّتی

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

تا معطر کنم از لطف نسیم تو مشام
شمه ای از نفحات نفس یار بیار
[FONT=&quot]روی این آبی آرام بلند،[/FONT]
[FONT=&quot]که تو را می‌برد این‌گونه به ژرفای خیال؟[/FONT]
[FONT=&quot]چیست در خلوت خاموش کبوترها؟[/FONT]
[FONT=&quot]چیست در کوشش بی‌حاصل موج؟[/FONT]
[FONT=&quot]چیست در خندۀ جام؟[/FONT]
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روی این آبی آرام بلند،
که تو را می‌برد این‌گونه به ژرفای خیال؟
چیست در خلوت خاموش کبوترها؟
چیست در کوشش بی‌حاصل موج؟
چیست در خندۀ جام؟

من دوش قضا یار و قدر پشتم بود
نارنج زنخدان تو در مشتم بود

دیدم که همی گزم لب شیرینش
بیدار چو گشتم سر انگشتم بود
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

رویی که نخواستم که بیند همه کس
الا شب و روز پیش من باشد و بس

پیوست به دیگران و از من ببرید
یارب تو به فریاد من مسکین رس

سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم

آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم

روی این آبی آرام بلند،
که تو را می‌برد این‌گونه به ژرفای خیال؟
چیست در خلوت خاموش کبوترها؟
چیست در کوشش بی‌حاصل موج؟
چیست در خندۀ جام؟

ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سرگشته چو پرگار همه عمر دویدیم


آخر به همان نقطه که بودیم رسیدیم



ما و مجنون همسفر بودیم در دشت جنون
او به مقصد ها رسید و ما هنوز آواره ایم

من با دگری دست به پیمان ندهم
دانم که نیوفتد حریف از تو به هم

دل بر تو نهم که راحت جان منی
ور زانکه دل از تو برکنم بر که نهم؟
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

من با دگری دست به پیمان ندهم
دانم که نیوفتد حریف از تو به هم

دل بر تو نهم که راحت جان منی
ور زانکه دل از تو برکنم بر که نهم؟

‫[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]من را نمی شناسد کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم [/FONT]
[FONT=&quot]شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست [/FONT]
[FONT=&quot]باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم [/FONT]
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

من با دگری دست به پیمان ندهم
دانم که نیوفتد حریف از تو به هم

دل بر تو نهم که راحت جان منی
ور زانکه دل از تو برکنم بر که نهم؟

مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت

خرابم میکند هردم فریب چشم جادویت
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تبی این گاه را چون كوه سنگین می كند آنگاه
چه آتشها كه در این كوه برپا می كنم هر شب

ماشا... چه سرعتی

به فلک می رسد از روی چو خورشید ِ تو نور
قل هو اله احد چشم ِ بد از روی تو دور
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
می‌کشندم که ترک عشق بگو
می‌زنندم که بیدق شاهم


​شبتون بخیر

ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته

زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا


ممنون از همراهی ،شب شمام بخیر
موفق باشی تو تحویل پروژه :)
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته

زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا


ممنون از همراهی ،شب شمام بخیر
موفق باشی تو تحویل پروژه :)


الا یا ایها الساقی ادرکاسا ونا ولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الا یا ایها الساقی ادرکاسا ونا ولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها

اشکم ز رخ تو لاله رنگ آمده است
پای دلم از دلت به سنگ آمده است

آمد دل و در کنج دهانت بنشست
مسکین چه کند ز غم به تنگ آمده است
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز

اشکم ز رخ تو لاله رنگ آمده است
پای دلم از دلت به سنگ آمده است

آمد دل و در کنج دهانت بنشست
مسکین چه کند ز غم به تنگ آمده است


تو خوش می باش با حافظ برو گو خصم جان می ده
چو گرمی از تو می بینم چه باک از خصم دم سردم
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو خوش می باش با حافظ برو گو خصم جان می ده
چو گرمی از تو می بینم چه باک از خصم دم سردم

من با کمر تو در میان کردم دست
پنداشتمش که در میان چیزی هست

پیداست کز آن میان چه بر بست کمر
تا من ز کمر چه طرف بر خواهم بست
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با کمر تو در میان کردم دست
پنداشتمش که در میان چیزی هست

پیداست کز آن میان چه بر بست کمر
تا من ز کمر چه طرف بر خواهم بست


تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم

معموری عقل فضلهٔ ویرانی ست
سرمایهٔ علم خاک بی سامانی ست

بازارچهٔ حیرت ما آبادان ست
کافتاده متاع و غایت ارزانی ست
 

mahtab n

دستیار مدیر
کاربر ممتاز
اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حی توانا

شما ها چرا نمیخوابین؟!:دی
شبخیر
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اول دفتر به نام ایزد دانا
صانع پروردگار حی توانا



این لاله که با داغ الست آمده است
پژمرده و سینه چاک و مست آمده است

پژمردگی اش رواست که از باغ ازل
تا شهر غمت دست به دست آمده است
 

modir banoo

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دونم چرا امشب اینطوری شدم
خدایی خیلی وقت بود چهار و نیم صبح رو ندیده بودم:surprised:
دیگه باید برم بخوابم ...


این لاله که با داغ الست آمده است
پژمرده و سینه چاک و مست آمده است

پژمردگی اش رواست که از باغ ازل
تا شهر غمت دست به دست آمده است


تا چه شوند عاشقان روز وصال ای خدا
چونک ز هم بشد جهان از بت با نقاب ما


مرسی از همراهیتون
شب به خیر دوستان:gol:
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا چه شوند عاشقان روز وصال ای خدا
چونک ز هم بشد جهان از بت با نقاب ما


اگر با این کهن گرگ خشن پوست
به صد سوگند چون یوسف شوی دوست

لبادت را چنان بر گاو بندد
که چشمی گرید و چشمیت خندد
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دامن شادی چو غم آسان نمی‌ آید به دست
پسته را خون می‌ شود دل تا لبی خندان کند

در نفی رخت شمع شبی راند سخن
روزش دیدم گرفته کنجی مسکن

مانندهٔ عاصیی که در روز جزا
با روی سیاه سر برآرد ز کفن
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا