مشاعرۀ سنّتی

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو

[FONT=&quot]وآن که با گرگش مدارا مي کند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]خلق و خوي گرگ پيدا مي کند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]در جواني جان گرگت را بگير![/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]واي اگر اين گرگ گردد با تو پير[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت

[FONT=&quot]تن بیشه پر از مهتابه امشب[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]پلنگ کوه‌ها در خوابه امشب[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]به هر شاخی دلی سامون گرفته[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]دل من در تنم بی‌تابه امشب[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
[FONT=&quot]سياوش كسرايي[/FONT]
 

نیلومانا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تن بیشه پر از مهتابه امشب
پلنگ کوه‌ها در خوابه امشب
به هر شاخی دلی سامون گرفته
دل من در تنم بی‌تابه امشب
سياوش كسرايي
باز باران با ترانه
با گوهرهای فراوان
میخورد بر بام خانه
:دی
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز باران با ترانه
با گوهرهای فراوان
میخورد بر بام خانه
:دی
[FONT=&quot]هر که گرگش را در اندازد به خاک[/FONT]
[FONT=&quot]رفته رفته مي شود انسان پاک[/FONT]
[FONT=&quot]وآن که با گرگش مدارا مي کند[/FONT]
[FONT=&quot]خلق و خوي گرگ پيدا مي کند[/FONT]
شبتون خوش:gol:
 

IRANIAN VOCAL

عضو جدید
کاربر ممتاز

یا همچو همای بر من افکن پر خویش
تا بندگیت کنم به جان و سر خویش

گر لایق خدمتم ندانی بر خویش
تا من سر خویش گیرم و کشور خویش
شب ها گذرد بر من از اندیشه ی رویت ....................... تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب ها گذرد بر من از اندیشه ی رویت ....................... تا روز نه من خفته نه همسایه ز دستم

مشنو که مرا از تو صبوری باشد
یا طاقت دوستی و دوری باشد

لیکن چه کنم گر نکنم صبر و شکیب؟
خرسندی عاشقان ضروری باشد
 

SaNaZ Sa

عضو جدید
کاربر ممتاز

مشنو که مرا از تو صبوری باشد
یا طاقت دوستی و دوری باشد

لیکن چه کنم گر نکنم صبر و شکیب؟
خرسندی عاشقان ضروری باشد

دل میرود ز دستم، صاحب دلان، خدار را ! ...... دردا که رازِ پنهان خاهد شد آشکارا
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل میرود ز دستم، صاحب دلان، خدار را ! ...... دردا که رازِ پنهان خاهد شد آشکارا

ای باد چو عزم آن زمین خواهی کرد
رخ در رخ یار نازنین خواهی کرد

از ماش بسی دعا و خدمت برسان
گو یاد ز دوستان چنین خواهی کرد؟
 

SaNaZ Sa

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای باد چو عزم آن زمین خواهی کرد
رخ در رخ یار نازنین خواهی کرد

از ماش بسی دعا و خدمت برسان
گو یاد ز دوستان چنین خواهی کرد؟

دیر یست که دلدار پیامی نفرستاد .... ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیر یست که دلدار پیامی نفرستاد .... ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

داد طرب از عمر بده تا برود
تا ماه برآید و ثریا برود

ور خواب گران شود بخسبیم به صبح
چندانکه نماز چاشت از ما برود
 

SaNaZ Sa

عضو جدید
کاربر ممتاز
داد طرب از عمر بده تا برود
تا ماه برآید و ثریا برود

ور خواب گران شود بخسبیم به صبح
چندانکه نماز چاشت از ما برود

دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت ... بشکست عهد، وز غم ما هیچ غم نداشت
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت ... بشکست عهد، وز غم ما هیچ غم نداشت

تن در غم هجر داده بودم همه شب
و از انده تو فتاده بودم همه شب

سر بر زانو نهاده بودم همه شب
گویی که ز سنگ زاده بودم همه شب
 

SaNaZ Sa

عضو جدید
کاربر ممتاز
تن در غم هجر داده بودم همه شب
و از انده تو فتاده بودم همه شب

سر بر زانو نهاده بودم همه شب
گویی که ز سنگ زاده بودم همه شب


بی مِهر رُخَت روز مرا نور نماندست

وز عُمر مرا جز شب دِیجور نماندست
هنگام وداع تو ز بس گریه که کردم
دور از رخ تو، چشم مرا نور نماندست
می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت
: «هیهات از این گوشه که معمور نماندست»
وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت
از دولت هجر تو کُنون دور نماندست
نزدیک شد آن دم که رقیب تو بگوید
دور از رُخَت این خسته‌ی رنجور نماندست
صبر است مرا چاره هجران تو؛ لیکن
چون صبر توان کرد؟ که مقدور نماندست
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ریز، که معذور نماندست
حافظ ز غم از گریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیه‌ی سور نماندست
 

نیلومانا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو که دور از منی دل در برم نی
هوایی غیر وصلت در سرم نی
بجانت دلبرا کز هر دو عالم
تمنای دگر جز دلبرم نی
 

vinca

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش

شبها ز غمت ستم کشم باید بود
وز محنت تو بر آتشم باید بود

پس روز دگر تا پی غم کور کنم
با این همه ناخوشی خوشم باید بود
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا