مشاعرۀ سنّتی

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
:surprised:
درست میشه انشالا :D



تو از سلاله سروی بلند و بالا باش
شکستنی مشو ایستاده باش پایا باش


شبی که بار امانت از آسمان افتاد
خروش و ولوله در جان عاشقان افتاد
به بام بخت ، مرا ، یک دو پله فاصله بود
به گردشی که فلک کرد ، نردبان افتاد!
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
شبی که بار امانت از آسمان افتاد
خروش و ولوله در جان عاشقان افتاد
به بام بخت ، مرا ، یک دو پله فاصله بود
به گردشی که فلک کرد ، نردبان افتاد!

دل من دیر زمانی است که می پندارد
دوستی نیز گلی است
مثل نیلوفر و ناز
ساقه ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگدل است
آن که روا می دارد
جان این ساقه نازک را
دانسته
بی آزارد!
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز

دل من دیر زمانی است که می پندارد
دوستی نیز گلی است
مثل نیلوفر و ناز
ساقه ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگدل است
آن که روا می دارد
جان این ساقه نازک را
دانسته
بی آزارد!

در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم
ساغر می ز کف تازه جوانی ب من آر
 
  • Like
واکنش ها: joey

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ای دل، اینجا دگر جای ما نیست
با غم ما کسی آشنا نیست،
ای بلاکش، چه جویی چه خواهی؟
در دیاری که رسم وفا نیست...
تا چند بسته ماندن در دام خودفریبی
با غیر، آشنایی، با آشنا غریبی
پابند خاک ماندی، سوی وطن نراندی
در این حصار غربت، ای دل چه می شکیبی
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
تا چند بسته ماندن در دام خودفریبی
با غیر، آشنایی، با آشنا غریبی
پابند خاک ماندی، سوی وطن نراندی
در این حصار غربت، ای دل چه می شکیبی


يا رب مباد آنكه گدا معتبر شود
گر معتبر شود زخدا بي خبر شود.......
 

hossein1320

عضو جدید
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کند
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان ز او شده‌ام بی‌سر و سامان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکنادکه چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان ز او شده‌ام بی‌سر و سامان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکنادکه چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس


سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واصل شو به الطاف خداوندی
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
در حريم عشق نتوان زد دم از گفت و شنيد
زآنكه آنجا جمله اعضا چشم بايد بود و گوش
...
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
ترا با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب
برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
ترا با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب
برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم


به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطه ی عطفی به اوج آئینم
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر ز پای درآیم به دربرند به دوشم

من مست و تودیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم زن دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هوشیار نمیبینم
هریک بتر از دیگر شوریده و دیوانه



 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم
مي ترسم از عبور زمان بي حضور تو
در خود تمام عقربه ها را شكسته ام
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا