مشاعرۀ سنّتی

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
تا چند بسته ماندن در دام خودفریبی
با غیر، آشنایی، با آشنا غریبی
پابند خاک ماندی، سوی وطن نراندی
در این حصار غربت، ای دل چه می شکیبی


يا رب مباد آنكه گدا معتبر شود
گر معتبر شود زخدا بي خبر شود.......
 

hossein1320

عضو جدید
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبم دوا کند
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان ز او شده‌ام بی‌سر و سامان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکنادکه چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
 

baran 2012

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرسکه چنان ز او شده‌ام بی‌سر و سامان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکنادکه چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس


سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی
خطاب آمد که واصل شو به الطاف خداوندی
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
در حريم عشق نتوان زد دم از گفت و شنيد
زآنكه آنجا جمله اعضا چشم بايد بود و گوش
...
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
ترا با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب
برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
ترا با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب
برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم


به مکه آمدم ای عشق تا تو را بینم
تویی که نقطه ی عطفی به اوج آئینم
 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
من رمیده دل آن به که در سماع نیایم
که گر ز پای درآیم به دربرند به دوشم

من مست و تودیوانه ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم کم زن دو سه پیمانه
در شهر یکی کس را هوشیار نمیبینم
هریک بتر از دیگر شوریده و دیوانه



 

MaRaL.arch

کاربر فعال تالار مهندسی معماری ,
کاربر ممتاز
ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده‌ایم
از بد حادثه این جا به پناه آمده‌ایم
ره رو منزل عشقیم و ز سرحد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم
مي ترسم از عبور زمان بي حضور تو
در خود تمام عقربه ها را شكسته ام
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
یارب اندر کنف سایه ی آن سرو بلند
گر من سوخته یک دم بنشینم چه شود ؟!...
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما به دست شراب دوساله بود
 

shaqaieq

عضو جدید
دیدم به خواب خوش که به دستم پیاله بود
تعبیر رفت و کار به دولت حواله بود
چل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت
تدبیر ما به دست شراب دوساله بود



دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتیم یافت می نشود،گشته ایم ما
گفت : آنچه یافت می نشود آنم آرزوست ...!
 

mehdi.chem

مدیر تالار شیمی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

گفتیم یافت می نشود،گشته ایم ما
گفت : آنچه یافت می نشود آنم آرزوست ...!
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادیِّ من است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا