مشاعرۀ سنّتی

[shangolava]

من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود

 

[S O R M E]

من مانده‌ام مهجور از او بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او در استخوانم می‌رود
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون
پنهان نمی‌ماند که خون بر آستانم می‌رود

در آسمان خبری از ستاره من نیست
که هر چه بخت بلند است عمر کوتاه است

 

[S O R M E]

دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت.......من آزادی نمی‌خواهم که با یوسف به زندانم

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم ..................... هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

 

[فانوس خیس]

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم ..................... هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن.....

 

[mani24]

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن.....

نام نماند از دل و جان و هنوز
عشق همانست و تمنا همان


نام نماند ازدل و جان و هنوز
عشق همانست و تمنا همان

 

[gelayor14]

نام نماند از دل و جان و هنوز
عشق همانست و تمنا همان


نام نماند ازدل و جان و هنوز
عشق همانست و تمنا همان

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

 

[فانوس خیس]

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

تو همچوصبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم.......

 

[ghazal1991]

تو همچوصبحی و من شمع خلوت سحرم
تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم.......

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

 

[baran72]

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم

که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال
مرغ زیرک چون به دام افتد تحمل بایدش

 

[فانوس خیس]

شب صحبت غنیمت دان ودادخوشدلی بستان
که مهتابی دل افروز است وطرف لاله زاری خوش

 

[baran72]

شب صحبت غنیمت دان ودادخوشدلی بستان
که مهتابی دل افروز است وطرف لاله زاری خوش

لازمه ی عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ور نه ز نزدیک هم ، رخصت دیدار هست

 

[فانوس خیس]

لازمه ی عاشقیست رفتن و دیدن ز دور
ور نه ز نزدیک هم ، رخصت دیدار هست

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست

تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

 

[baran72]

تو بدری و خورشید تو را بنده شده‌ست

تا بندهٔ تو شده‌ست تابنده شده‌ست

تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیست

 

[maryam-25]

تا نشد رسوای عالم کس نشد استاد عشق
نیم رسواعاشق اندر فن خود استاد نیست

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد / وجود نازکت آزرده گزند مباد

 

[ghazal1991]

تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد / وجود نازکت آزرده گزند مباد

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم

و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم

 

[ESPEranza]

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم

و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم

مرا دیوانه و شیدا ته دیری مرا سرگشته و رسوا ته دیری
نمیدونم دلم دارد کجا جای همیدونم که دردی جا ته دیری

 

[gelayor14]

مرا دیوانه و شیدا ته دیری مرا سرگشته و رسوا ته دیری
نمیدونم دلم دارد کجا جای همیدونم که دردی جا ته دیری

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

 

[self.f_t_m990]

یاد باد آنکه سر کوی توام منزل بود
دیده را روشنی از خاک درت حاصل بود

دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست // و از آن خط چون سلسله دامی نفرستاد

 

[farzaneh ba]

دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست // و از آن خط چون سلسله دامی نفرستاد

در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم..................................ساغر می زکف تازه جوانی بمن آر

 

[ESPEranza]

در غریبی و فراق و غم دل پیر شدم..................................ساغر می زکف تازه جوانی بمن آر

روز و شب را همچو خود مجنون کنم

روز و شب را کی گذارم روز و شب؟!

 

[baran72]

روز و شب را همچو خود مجنون کنم

روز و شب را کی گذارم روز و شب؟!

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

 

[self.f_t_m990]

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد// وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

 

[baran72]

من مست می عشقم هشیار نخواهم شد// وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد

سلام دوست گلم
دیوانه دلی خفته در این خلوت خاموش
او زاده ی غم بود زغم های جهان گشت فراموش

 

[gelayor14]

سلام دوست گلم
دیوانه دلی خفته در این خلوت خاموش
او زاده ی غم بود زغم های جهان گشت فراموش

شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد

 

[maryam-25]

شبی مجنون به لیلی گفت کای محبوب بی همتا
تو را عاشق شود پیدا ولی مجنون نخواهد شد

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل همه باطل بود

 

[farzaneh ba]

در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل همه باطل بود

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد....................ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

 

[self.f_t_m990]

سلام دوست گلم

سلام گلم

دل به امید صدایی که مگر در تو رسد....................ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی // دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند

 

[majid.rk]

دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالا تر است

 

[baran72]

دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست
جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالا تر است

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

 

[naghmeirani]

در نمازم خم ابرویِ تو در یاد آمد

حالتی رفت که محراب به فریاد آمد