مشاعرۀ سنّتی

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادم آید که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
در حريم عشق نتوان زد دم از گفت و شنيد زانكه آن جا جمله اعضا چشم بايد بود و گوش
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يک پنجره براي ديدن
يک پنجره براي شنيدن
يک پنجره که مثل حلقه ي چاهي
در انتهاي خود به قلب زمين ميرسد
و باز مي شود بسوي و سعت اين مهرباني مکرر آبي رنگ
يک پنجره که دستهاي کوچک تنهايي را
از بخشش شبانه ي عطر ستاره هاي کرديم
سرشار مي کند .
و مي شود از آنجا
خورشيد را به غربت گل هاي شمعداني مهمان کرد
يک پنجره براي من کافيست.

فروغ
 

فانوس خیس

عضو جدید
کاربر ممتاز
يک پنجره براي ديدن
يک پنجره براي شنيدن
يک پنجره که مثل حلقه ي چاهي
در انتهاي خود به قلب زمين ميرسد
و باز مي شود بسوي و سعت اين مهرباني مکرر آبي رنگ
يک پنجره که دستهاي کوچک تنهايي را
از بخشش شبانه ي عطر ستاره هاي کرديم
سرشار مي کند .
و مي شود از آنجا
خورشيد را به غربت گل هاي شمعداني مهمان کرد
يک پنجره براي من کافيست.

فروغ

تا میان خلق کم کردی وقار خویش را


ما صلاح خویشتن در بی‌نوایی دیده‌ایم
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا