مشاعرۀ سنّتی

[*سهیلا*]

نه هركه چهره برافروخت دلبري داند
نه هركه آينه سازد سكندري داند

دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی....یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

 

[*نيروانا*]

دلا تا کی درین زندان فریب این و آن بینی....یکی زین چاه ظلمانی برون شو تا جهان بینی

ياد باد آنكه زما وقت سفر ياد نكرد
به وداعي دل غمديده ما شاد نكرد

 

[*سهیلا*]

ياد باد آنكه زما وقت سفر ياد نكرد
به وداعي دل غمديده ما شاد نكرد

در کشتن من دست میازار بمیرم....وز بغض گلو اینهمه مفشار بمیرم

 

[میهن مشرقی]

در کشتن من دست میازار بمیرم....وز بغض گلو اینهمه مفشار بمیرم

[FONT=&quot]مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند.........که اعتراض بر اسرارعلم غیب کند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

[*سهیلا*]

مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند.........که اعتراض بر اسرارعلم غیب کند

دوش در حلقه ی ما صحبت گیسوی تو بود....تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود

 

[میهن مشرقی]

دوش در حلقه ی ما صحبت گیسوی تو بود....تا دل شب سخن از سلسله ی موی تو بود

[FONT=&quot]دست از طلب ندارم تا کام من برآید.....یا تن رسد ز جان و یا جان ز تن درآید[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

[*سهیلا*]

دست از طلب ندارم تا کام من برآید.....یا تن رسد ز جان و یا جان ز تن درآید

در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم....اشکریزان هوس دامن مادر کردم

 

[میهن مشرقی]

در غمت داغ پدر دیدم و چون در یتیم....اشکریزان هوس دامن مادر کردم

[FONT=&quot]مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند.........که اعتراض بر اسرارعلم غیب کند[/FONT][FONT=&quot][/FONT]

 

[MOΣIN]

مرا به رندی و عشق آن فضول عیب کند.........که اعتراض بر اسرارعلم غیب کند

دلم را مشکن و در پا مینداز..............که دارد در سر زلف تو مسکن

 

[*سهیلا*]

دلم را مشکن و در پا مینداز..............که دارد در سر زلف تو مسکن

نکنم شکوه اگر کار جهان نیست به کام....بخت ما خفته و یا گشته یکی پایش لنگ

 

[MOΣIN]

نکنم شکوه اگر کار جهان نیست به کام....بخت ما خفته و یا گشته یکی پایش لنگ

گل در بر و مي در كف و معشوق به كام است...سلطان جهانم به چنين روز غلام است

 

[*سهیلا*]

گل در بر و مي در كف و معشوق به كام است...سلطان جهانم به چنين روز غلام است

تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است....طالع مگو که چشمه خورشید خاور است

 

[MOΣIN]

تا چشم دل به طلعت آن ماه منظر است....طالع مگو که چشمه خورشید خاور است

تاچه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند.......عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

 

[*سهیلا*]

تاچه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند.......عرصه شطرنج رندان را مجال شاه نیست

تاج فقر آنجا که فخر انبیاست....سر به تاج پادشاهی کی فرود آرد فقیر

 

[MOΣIN]

تاج فقر آنجا که فخر انبیاست....سر به تاج پادشاهی کی فرود آرد فقیر

روي بنما و مرا گو كه زجان دل برگير......پيش شمع اتش پروانه به جان گو درگير.......................

 

[*سهیلا*]

روي بنما و مرا گو كه زجان دل برگير......پيش شمع اتش پروانه به جان گو درگير.......................

راحت نمی گذاردمان عشق و نوبهار....ساقی کجاست تا نگذاریم راحتش

 

[MOΣIN]

راحت نمی گذاردمان عشق و نوبهار....ساقی کجاست تا نگذاریم راحتش

شمعیم ودلی مشعله افروز و دگر هیچ.......شب تا به سحر گریه ی جانسوز ودگر هیچ

 

[*سهیلا*]

شمعیم ودلی مشعله افروز و دگر هیچ.......شب تا به سحر گریه ی جانسوز ودگر هیچ

چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو.....به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم

 

[MOΣIN]

چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو.....به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم

مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم كرد.....كز دست بخواهد شد پاياب شكيبايي..........

 

[MOΣIN]

مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم كرد.....كز دست بخواهد شد پاياب شكيبايي..........

یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

[*سهیلا*]

مشتاقي و مهجوري دور از تو چنانم كرد.....كز دست بخواهد شد پاياب شكيبايي..........

یا رب این عشق فروشنده خریدارش کیست.......که متاع دل و جان ریخته در بازارش

 

[MOΣIN]

یا رب این عشق فروشنده خریدارش کیست.......که متاع دل و جان ریخته در بازارش

شراب خورده و خوي كرده مي روي به چمن...كه اب روي تو اتش در ارغوان انداخت...............

 

[*سهیلا*]

راب خورده و خوي كرده مي روي به چمن...كه اب روي تو اتش در ارغوان انداخت...............

توانم در غمت جان کند اما.......کجا دل می توانم کند ار آن لب

 

[MOΣIN]

توانم در غمت جان کند اما.......کجا دل می توانم کند ار آن لب

بجز هندوی زلفش هیچ کس نیست......که برخوردار شد از روی فرخ

 

[*سهیلا*]

بجز هندوی زلفش هیچ کس نیست......که برخوردار شد از روی فرخ

خداوندا چه گویم من تو آگاهی ز اسرارم.......تو می دانی همه دردم گره بگشای از کارم

 

[MOΣIN]

خداوندا چه گویم من تو آگاهی ز اسرارم.......تو می دانی همه دردم گره بگشای از کارم

مگر که لاله بدانست بی وفایی دهر........که تا بزاد وبشدجام می زکف ننهاد

 

[MOΣIN]

مگر که لاله بدانست بی وفایی دهر........که تا بزاد وبشدجام می زکف ننهاد

دستی به جام باده و دستی به زلف یار.............رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست.

 

[*سهیلا*]

مگر که لاله بدانست بی وفایی دهر........که تا بزاد وبشدجام می زکف ننهاد

تشکرم تموم شده
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من....الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من

 

[MOΣIN]

تشکرم تموم شده
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من....الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من

نه به هفت اب كه رنگش به صد اتش نرود....انچه با خرقه زاهد مي انگوري كرد

 

[*سهیلا*]

نه به هفت اب كه رنگش به صد اتش نرود....انچه با خرقه زاهد مي انگوري كرد

دل که در راه خدا بشکند آیینه شود.....وانکه این آینه بشکست جر اهریمن نیست