shadow_IR
کاربر بیش فعال
یاد او کردم ز جان سد آه درد آلود خاستمن ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی / عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
خوی گرمش در دلم بگذشت و از دل دود خاست
چون نفس امشب فرو بردم جدا از صبح وصل
کز سر بالین من آن سست پیمان زود خاست