مشاعرۀ سنّتی

shadow_IR

کاربر بیش فعال
در هجر تو گر چشم مرا اب روان است....گو خون جگر ريز كه معذور نماندست
تو را من چشم در راهم شباهنگام که میگیرند

در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی


وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم.......
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را من چشم در راهم شباهنگام که میگیرند

در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی


وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم.......
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت ..............خرابم میگند هردم فریب چشم جادویت
 

A R M A N

عضو جدید
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت ..............خرابم میگند هردم فریب چشم جادویت

و را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ « تلاجن » سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی..................
 

shadow_IR

کاربر بیش فعال
مدامم مست میدارد نسیم جعد گیسویت ..............خرابم میگند هردم فریب چشم جادویت
تا در ره علم نیستی خسته برو

یک دم منشین ز پای و پیوسته برو

هر چند که بحر علم بی پایان است

تا کشتی همت تو نشکسته برو
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
و را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ « تلاجن » سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی..................
يا رب چه غمزه كرد صراحي كه خون خم...با نعره هاي قلقلش اندر گلو ببست
 

A R M A N

عضو جدید
و را من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ « تلاجن » سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی..................

یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا....یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا....یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا

اگرت دیده ایست راهی پوی
چند خندی بر آن که بی بصیر است
نیکنامی زنیک کاری زاد
نه زهر نام شخص نامور است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
همه خوشدل آنکه مطرب بزند به تار چنگی....من از آن خوشم که جنگی بزند به تار مویی

يادته تو اوج پاييز ، اخرين لحظه ي ديدار
خب مواظب خودت باش، دو سه بار،دوباره تكرار

يادته به ماجرامون چقدر نگا مي كرديم

تا يكي دلش بياد و بگه خب ،خدانگهدار
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی تیغ داند زدن روز کار..........................یکی را قلم زن کند روزگار

رو خط به خط زندگيش از عشق تو نشونه بود

من بودم اونکه دلشوساده به پاي تو گذاشت

اونکه واسش بودن تو به غير غم چيزي نداشت

من بودم اونکه دل اخر عشق تورو خوند
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رنگ شیشه است که انوار مخالف سازد....ورنه خورشید همان یکه سوار تازیست

تو هيچ وقت پس از صبر من نمي آيي

در انتظار چه خاليست جاي چشمانت

به انتهاي جنونم رسيده ام اكنون

به انتهاي خود و ابتداي چشمانت
 

*سهیلا*

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو هيچ وقت پس از صبر من نمي آيي

در انتظار چه خاليست جاي چشمانت

به انتهاي جنونم رسيده ام اكنون

به انتهاي خود و ابتداي چشمانت

تمنای وصالت نیست عشق من مگیر از من....به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
رو خط به خط زندگيش از عشق تو نشونه بود

من بودم اونکه دلشوساده به پاي تو گذاشت

اونکه واسش بودن تو به غير غم چيزي نداشت

من بودم اونکه دل اخر عشق تورو خوند
دل آزرده ی ما را به نسیمی بنواز.............یعنی آن جان ز تن رفته به تن باز رسان
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل آزرده ی ما را به نسیمی بنواز.............یعنی آن جان ز تن رفته به تن باز رسان

نه کلامی می خواهم ...
نه نگاهی که محسور کند مرا ...
تنها صدای آرام بخش یک نفس کافیست ...
همین...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نبود نقش دو عالم كه رنگ الفت بود...زمانه طرح محبت نه اين زمان انداخت

تا دیگران گرسنه ومسکینند
بر مال وجاه خویش نیفزاید
در محضری که مفتی وحاکم شد
زر بیندو خلاف نفرماید (پروین)
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا