انتالیا هیچ خبری نیست اتی
همش تبلیغاته خوب نیست اتی
رحمتی بر تو فرستم که ندانی
چقدر تو مهرباانی
انتالیا هیچ خبری نیست اتی
همش تبلیغاته خوب نیست اتی
رحمتی بر تو فرستم که ندانی
چقدر تو مهرباانی
سحر اینجا اگر بیتی سراید
ز تنهایی خود پیران در آید
اوای خوش نغمه باران رسید
بوی خاک بر اثر بارش باران رسید
انچنان مست از این بو شده ام
که تمام خاطراتم به ذهنم رسید
مهربانی ز خودت هست اتی
که اینگونه مرا یاد کردی اتی
خداوندا ب سوی ما نازل کن رحمتی
نظری لطفی کَرَمی
نکن با من تعارف رحمتی خان
که میدانم همین هست یک فنجان
رحمتی از سما فرو آمد
دستی از غیب، چاره جو آمد
ما به خواب خوش فرو بودیم!
ورنه با رأفت و سرور آمد.مشاهده پیوست 250252
مشاهده پیوست 250253
تو داری لباس فضا نوردی میهوا
کاری ندارم من در این اسمانها
تو بمان تا که اید سراغت
ادم فضایها از داخل سیاه چاله ها
ار قلب ما حجاب دارد! ، رحمت خدا شمار ندارد! ... زمین هم در فضاست! ، پس آدم فضایی همه جا دارد !!! ... سیاره گل سرخ باشد مأمنم ، روز و شب در آن غبار ندارد !
(مث استانمون غبار ندارد !!!). خخخخخ
این روزها اگر گرد و خاک نباشد باعث تعجب است
میهوا در همه جا این به جای یک وعده غذا شده است
یاد باد رحمتی آن روزگاران، کز ورای دانشگهمان در آن بالا،،،
میدیدم شهر را...پر از دود و غبار .... در سال فقط یک بار میشد آن هوازلال !
مگر باران کند کاری برای ما
میهوا وگرنه کسی نیست به فکر اب هوای ما
آری باران رحمتیست رحمتی
کز نای دل ما خبر دارد و الفتی![]()
باران هم دیگر خسته شده از دست ما
میهوا او هم دیگر کاری ندارد به حال و احوال ما
باران هم دیگر خسته شده از دست ما
میهوا او هم دیگر کاری ندارد به حال و احوال ما
چرا با گل و شیرینی رفتی خانه ی میهوا رحمتی؟
تو که خود هم گلی و هم شیرینی هم رحمتی
تو کجا و چگونه دیده ای
به تنهایی به این نتیجه رسیده ای
از برای این متفکر شده ای مهندس
خسته نباشی واقعا زحمت کشیده ای
تو کجا و چگونه دیده ای
به تنهایی به این نتیجه رسیده ای
از برای این متفکر شده ای مهندس
خسته نباشی واقعا زحمت کشیده ای
رحمتی تو از برای دوستان
زحمتی تو از برای میهو هااااااهاهاهاها(بنا به ضرورت فیزیولوژی تنفسی)
رفیق با مروت
مجید ات ساین بی ان دی
تو با شعر قشنگت
مرا شرمنده کردی
سلامی همچون باد صبا
ب پیران و مجید باند محله ی ما
![]()
همه ی ما را با یک مصرع سرودی
وقتی آمدم اما نبودی
چه خوش باشد زمان آشنایی
زمان هم صدایی، هم آوایی
خودم به خودم جواب میدم
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
یکی هم پایه کوه حدید است ....... یکی همسایه عرش مجید است
مجید جان پنج انگشت یکی نیست
همانا شاعری در خون ما نیست
[FONT="]ای مجید باند، ما سلام مان بهانه است[/FONT][FONT="]بهروز تو خود بر خود سرودی آفرین
خودکشی ز لب پرتگاه نمودی آفرین!
بیا از رحمتی یاد بگیر رسم شاعری
قافیه و وزن رو هم از شعرت زدودی آفرین
مجید جان پنج انگشت یکی نیست
همانا شاعری در خون ما نیست
کاش این بنده سوادی داشتم
پنج انگشت را یکی می انگاشتم
بهروز همان به که خون خود اهدا کنی
همانند نسل سوخته ی ما تقلا کنی!
ای مجید باند، ما سلام مان بهانه است
عشق مان دروغ جاودانه است!![]()
ای مجید باند، ما سلام مان بهانه است
عشق مان دروغ جاودانه است!![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
![]() |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 | |
![]() |
مشاعره عرفانی | مشاعره | 560 |