سحر محتاج یک واژه دعایم
سیه رویم به وقت ربّنایم
همه عالم شده شرمنده پیران
خدا بخشد همی بر بنده پیران
سحر محتاج یک واژه دعایم
سیه رویم به وقت ربّنایم
یک شبی پیران نمازش را شکست
بی وضو در کوچه ی عشقش نشست![]()
همه عالم شده شرمنده پیران
خدا بخشد همی بر بنده پیران
یارب این استار خندان که سپردی به منش...
میسپارم به تو از چشم حسود چمنش...
مژده باد کاین دوستان نو نو می رسند
از سراسر تا به اینجا چون پرستو می رسند
ز بخشش از خدا شکی ندارم
به غیر از قطره ی اشکی ندارم
ما درس سحر در ره میخانه نهادیم...
محصول دعا در ره جانانه نهادیم...
ب پیران صبوحی دهیم جامه چاک
بدین نوید که باد سحرگهی آورد![]()
ب پیران صبوحی دهیم جامه چاک
بدین نوید که باد سحرگهی آورد![]()
تو را من به چه خوانم نو رسیده
بگو نامت به من که شب رسیده
سحر بلبل حکایت با صبا کرد...
که نام او نوید میباشد سحر...
تو را نوید خوانیم نو رسیده
گذاریم شعر تو بر چشم و دیده

تو را نوید خوانیم نو رسیده
گذاریم شعر تو بر چشم و دیده
ببار باران که غمها رفتنی نیست
رجایی نامی و شهره به اشکان
زدی طعنه به نامم ای پسر جان؟![]()
بود اشعارت حکمت سالوادر جان
گرفته پند از آن پیران فراوان
کنم آویزه ی گوش و بنوشم
افاضات تو را ای جانِ جانان
ولی بهتر بود کمتر سرایی
به کیفیت عنایت کن خوش الحان
روزی دیدم سالوادو را در خیابان
سلام کردم به او گفت علیک قربان!!
پ.ن:شعرای منو با اهنگ باید بخونین
![]()
اتی باز آمدی شعری سرودیروزی دیدم سالوادو را در خیابان
سلام کردم به او گفت علیک قربان!!
پ.ن:شعرای منو با اهنگ باید بخونین
![]()

اتی باز آمدی شعری سرودی
کفن شاعران از قبر ربودی
![]()
رجایی از بهر اتی تو نکن خون خود کثیف
زانکه اتی همیشه همانست که بوده است...
تو نامی داری بهتر از بهادر
اتی یادم آمد عصر یک روز بارانی
آره دیدمت در کوچه بس حیرانی
ببخش گفتم : سلام جناب سروان
عجب اما موتور گازی میرانی
حالا با همون آهگ خودت بخون!

اتی باز آمدی شعری سرودی
کفن شاعران از قبر ربودی
![]()
تو نامی داری بهتر از بهادر
بود نام تو زیبا ای سالوادور
به به دوباره اومده رجایی
رجایی میدونم من تو کجایی![]()
بزن دست و شادی بکن ای پلاس
اتی جان شدی شهره ی عام و خاص

تو نامی داری بهتر از بهادر
بود نام تو زیبا ای سالوادور
به به دوباره اومده رجایی
رجایی میدونم من تو کجایی![]()
تو نامی داری بهتر از بهادر
بود نام تو زیبا ای سالوادور
به به دوباره اومده رجایی
رجایی میدونم من تو کجایی![]()
چه شعری سرودی برام
بیا باران که بریم حمام!خخخ
خو چیکا کنم هیچی باش جور در نمیومد!![]()
رجایی و اتی رفتن به باغیاتی باز نکنی اینجا تو قاطی
ادا تو در نیاری همچو لاتی![]()
بیار اون کاج و تا بینم خودم را
سالوادور در اسپنیش یعنی ناجی
اتی نوشتم اسمت دیروز بر کاجی
یکی من و شطرنجی کنه اسپم می کنم!

اتی جان به گمانم سنگینتر باشد
تو شعری را نگویی و نخندانی رقیبان را

رجایی و اتی رفتن به باغی
خوردن هلو و گفتند خیلی کافی!!
بیار اون کاج و تا بینم خودم را
اگه نیاری اون کاج و اعدامی سالوادور!خخ
ینی من نسرایم از بهر شما شعری؟
پس من چیکار کنم باران نگو اینطوری!!![]()
آئینه نیست آن که گفتم درخت کاج است
اتی خوبی تو چرا حالت هاج و واج است
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
| S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
| P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
|
|
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 | |
|
|
مشاعره عرفانی | مشاعره | 560 |