ما را خنداندی و شادم نمودی
خدا رحمت کند تو را مجید باند
رجایی اشکانی دیدم در این دشت
سرش را میبریدی زنده میگشت
ما را خنداندی و شادم نمودی
خدا رحمت کند تو را مجید باند
خودم نینجا م اشی کجای کاری
بیا یه چشمشو ببین رجایی![]()
اتی معلومه تو اصلا کجایی
فقط میای و هی میگی رجایی
رجایی اشکانی دیدم در این دشت
سرش را میبریدی زنده میگشت
خداایی خیلی تو فکرم رجایی
هی میام هی میرم نمیدونم کجایی![]()
اتی لبخند بزن
قوری قلبت را زودترک بند بزن
توی قوری دلت مهربانی دمکن
اگه باران آمد اب شنگولی هم دمکن
اتی لبخند بزن
قوری قلبت را زودترک بند بزن
توی قوری دلت مهربانی دمکن
اگه باران آمد اب شنگولی هم دمکن
آهای های های هاهای های
اشی های های هاهای های!![]()
درود من به آتی و رجایی
نگویندم اگر پیران کجایی![]()
در فراق پیران پیر گشته ام
همچو چناری دور از اب خشک شده ام
درود من به آتی و رجایی
نگویندم اگر پیران کجایی![]()
بسی ساعات و روزها گذشت و تو نبودی
رخِ سرما گرفت این دایره چون که نبودی
کنون که آمدی شکر است خدا را
فقط با ما بگو پیشِ که بودی؟!
سحر جی اچ شده اینجا چ شاکی
که میپرسد پیران در کجایی![]()
سحر جی اچ شده اینجا چ شاکی
که میپرسد پیران در کجایی![]()
![]()
شده یکم غلو در شعرم امروز
مزن سارا به من طعنه تو ای دوست![]()
درود من به معمار و سحر باد
هماره باغتان مثمر ثمر باد
دوستانمان یکی یکی میروند
سلام من به پیران خردمند
درودم پیشکش امدنت باد
دوستانمان یکی یکی میروند
اشکانمان دانه دانه می ایند
اه از این رفتن و وای ازین امدن
ایا نمیشود که هردو باهم بمانند
درود من به آتی و رجایی
نگویندم اگر پیران کجایی![]()
تو هم پیری همان پیران تهنا
تمنا میکنم رخصت بفرما
بگویم شعری از بهر تماشا
تمامش کن بریم سمت کرمانشاه
اتی بازی میکنی تو
صحنه سازی میکنی تو
مگه من بهت نگفتم
که دیگه نکن بازی تو![]()
همین الان یه پشه خورد خونم را
بیا معمار بشور پیشونیم را![]()
شعرهای اتی جان غیر واقعی نیست | اگرچه وزن ندارد ولیکن زمینی است![]()
دانشجو کامپیوترم خراب شد
خیالم از همه عالم سراب شد![]()
اتی پر از نبوغی | فقط کمی شلوغی![]()
عجب امضایی داری تو دانشجو
سرم گیج میره وقتی میبینم او![]()
به دنبال چه ای اِتی که اینسان
شدی حیران و سرگشته دمادم
معمایت چه بود کز بهر حلش
بریدی دل ز هر آدم و عالم
هوا بس ناجوانمردانه گرم استبریز زهرا بنوشیم چایی و قند
هوا سرد است و من هم میروم جنگ
هوا بس ناجوانمردانه گرم است
؟اتی توخانه ات در دشت سرد است
بریزم من برایت چایی دبش
که این چایی همیشه دم دست است
اتی خدا از دهانت بشنودزهرا هوا شد پاییز
برگا ریختن زیر میز
اتی خدا از دهانت بشنود
الهی که زودتر تابستان تمام شود
پاییز بیاید و دلم شاد شود
زمان کارناوال برگا شود
سلام بانو زری بانوی ِ رویا | تویی بهتر ز بوی ِ عطر ِ گل ها
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | |
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
![]() |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 443 | |
![]() |
مشاعره عرفانی | مشاعره | 560 |