دل من نه مرد آنست كه با غمش برآيد
مگسي كجا تواند كه بيفكند عقابي
نه چنان گناهكارم كه به دشمنم سپاري
تو به دست خويش فرماي اگرم كني عذابي
دل خویش را بگفتم چو تو دوست میگرفتم
نه عجب که خوبــــرویان بکنند بی وفایی
تو جفای خود بکردی و نه من نمیتوانم
که جفا کنم ولیکن نه تو لایق جفایی
دوستت دارم اگر لطف کنی ور نکنی
به دو چشم تو که چشم از تو به انعامم نیست
سعدیا! نامتناسب حَیَوانی باشد
هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست
مرا به هر چه کنی دل نخواهی آزردن
که هر چه دوست پسندد به جای دوست رواست
اگر هزار غمست از جهانیان بر دل
همین بسست که او غمگسار ما باشد
دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد
دوست دارم من من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را
آن را که غمی چون غم ما نیست چه داند ....................... کز شوق توأش دیده چه شب می گذراند
دولت جاوید یافت هر که نکو نام زیست
کز عقبش ذکر خیر زنده کند نام را
اگر پیشم نشینی دل نشانی ........................ و گر غایب شوی در دل نشان هست
تو آن درخت گلی کاعتدال قامت تو
ببرد قیمت سرو بلندبالا را
آنچه از نرگس مخمور تو در چشم من است ............................ در نیاید به گل و لاله و ریحان دیدن
نه مردی گر به شمشیر از جفای دوست برگردی
دهل را کاندرون باد است ز انگشتی فغان دارد
ذیری است که سعدی به دل از عشق تو می گفت ........................... کاین بت نه عجب باشد اگر من بپرستم
ما را همه شب نمیبرد خواب
ای خفته روزگار دریاب
به گفتن در نیاید شرح عشقت .................................. ولیکن گفت خواهم تا زبان هست
تسلیم تو سعدی نتواند که نباشد
گر سر بنهد ور ننهد دست تو بالاست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 17 | ||
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2075 | ||
P | مشاعره کودک ۷ ساله ایرانی - رها حسین پور معتمد | مشاعره | 0 | |
مشاعره با اشعار فروغ فرخ زاد | مشاعره | 441 |