مشاعره با شعر سعدی

[دختر شرقی]

لاابالی چه کند دفتر دانایی را
طاقت وعظ نباشد سر سودایی را

 

[blue bee]

ای که ز دیده غایبی در دل ما نشسته​ای
حسن تو جلوه می​کند وین همه پرده بسته​ ای

 

[دختر شرقی]

یارا بهشت صحبت یاران همدمست
دیدار یار نامتناسب جهنمست

 

[primrose]

تو برون خبر نداری که چه می رود ز عشقت

به در آ اگر نه آتش بزنیم در حجیبت

 

[blue bee]

تا حال منت خبر نباشد
در کار منت نظر نباشد

 

[primrose]

دل هر که صید کردی نکشد سر از کمندت

نه دگر امید دارد که رها شود ز بندت

 

[دختر شرقی]

تا بود بار غمت بر دل بی​هوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا

 

[blue bee]

اگر تو فارغی از حال دوستان یارا
فراغت از تو میسر نمی​شود ما را

 

[دختر شرقی]

اگر تو برفکنی در میان شهر نقاب
هزار مومن مخلص درافکنی به عقاب

 

[blue bee]

به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند
هزار بادیه سهلست اگر بپیمایند

 

[دختر شرقی]

دوست می​دارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

 

[blue bee]

اگر هزار غمست از جفای او بر دل
هنوز بنده اویم که غمگسار منست

 

[دختر شرقی]

تفاوتی نکند قدر پادشایی را
که التفات کند کمترین گدایی را

 

[blue bee]

اگر گلاله مشکین ز رخ براندازی
کنند در قدمت عاشقان سراندازی

 

[Ghazal_joon]

یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت

چندان که بازبیند دیدار آشنا را

 

[javad100]

ای نام تو بهترین سر آغاز

 

[Ghazal_joon]

زهر از کف دست نازنینان

در حلق چنان رود که جلاب

 

[primrose]

بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی

کاین هیچ کسان در طلب ما چه کسانند

 

[دختر شرقی]

دلم دل از هوس یار بر نمی​گیرد
طریق مردم هشیار بر نمی​گیرد

 

[blue bee]

دلا اگر چه که تلخست بیخ صبر ولی
چو بر امید وصالست خوشگوار آید

 

[دختر شرقی]

در پای تو افتادن شایسته دمی باشد
ترک سر خود گفتن زیبا قدمی باشد

 

[blue bee]

دلی که دید که غایب شدست از این درویش
گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش

 

[دختر شرقی]

شب عاشقان بی​دل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

 

[blue bee]

دیدار دلفروزش در پایم ارغوان ریخت
گفتار جان فزایش در گوشم ارغنون زد

 

[primrose]

دیوانه عشقت را جایی نظر افتاده است

کانجا نتواند رفت اندیشه دانایی

 

[دختر شرقی]

یارا بهشت صحبت یاران همدمست
دیدار یار نامتناسب جهنمست

 

[primrose]

تو را که درد نباشد ز درد ما چه تفاوت

تو حال تشنه چه دانی که بر کناره جویی

 

[Ghazal_joon]

یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت

چندان که بازبیند دیدار آشنا را

 

[primrose]

از خیال تو به هر سو که نظر میکردم

پش چشمم در و دیوار مصور می شد

 

[دختر شرقی]

درون ما ز تو یک دم نمی​شود خالی
کنون که شهر گرفتی روا مدار خراب