مشاعره با شعر سعدی

[primrose]

باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان

ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقل است

 

[دختر شرقی]

تو را حکایت ما مختصر به گوش آید
که حال تشنه نمی​دانی ای گل سیراب

 

[primrose]

بس در طلبت سعی نمودیم و نگفتی

کاین هیچکسان در طلب ما چه کسانند

 

[blue bee]

دلم از دست غمت دامن صحرا بگرفت
غمت از سر ننهم گر دلت از ما بگرفت

 

[primrose]

تو پرده پیش گرفتی وز اشتیاق جمالت

زپرده ها به در افتاد رازهای نهانی

 

[blue bee]

یاد می​داری که با من جنگ در سر داشتی
رای رای توست خواهی جنگ خواهی آشتی

 

[primrose]

یک امشبی که در آغوش شاهد شکرم

گرم چو عود بر آتش نهند دم نزنم

 

[blue bee]

ماه چنین کس ندید خوش سخن و کش خرام
ماه مبارک طلوع سرو قیامت قیام

 

[دختر شرقی]

متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
متوجه است با ما سخنان بی حسیبت

 

[blue bee]

تا دل از آن تو شد دیده فرودوختم
هر چه پسند شماست بر همه عالم حرام

 

[primrose]

مردم از فتنه گریزنند و ندانند که ما

به تمنای تو در حسرت رستاخیزیم

 

[blue bee]

ماه رویا روی خوب از من متاب
بی خطا کشتن چه می​بینی صواب

 

[*Chakavak*]

با نیم پختگان نتوان گفت سوز عشق
خام از عذاب سوختگان بی خبر بود...

 

[gh_engineer]

دلی که دید که غایب شدست از این درویش
گرفته از سر مستی و عاشقی سر خویش​

 

[primrose]

شراب خورده ساقی ز جام صافی وصل

ضرورت است که درد سر خمار کشد

 

[blue bee]

دلی که عاشق و صابر بود مگر سنگست
ز عشق تا به صبوری هزار فرسنگست

 

[primrose]

تو را نادیدن ما غم نباشد

که در خیلت به از ما کم نباشد

 

[blue bee]

دوست می​دارم من این نالیدن دلسوز را
تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

 

[primrose]

اندرون با تو چنان انس گرفته است مرا

که ملالم زهمه خلـــــــق جهان می آید

 

[blue bee]

داروی دل نمی​کنم کان که مریض عشق شد
هیچ دوا نیاورد باز به استقامتش

 

[primrose]

شبی نگفتی و روزی که دوستدارانت

چگونه شب به سر می برند و روز به شام

 

[blue bee]

مجنون عشق را دگر امروز حالتست
کاسلام دین لیلی و دیگر ضلالتست

 

[primrose]

تیغ بر آر از نیام زهر برافکن به جام

کز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست

 

[blue bee]

تو اگر به حسن دعوی بکنی گواه داری
که جمال سرو بستان و کمال ماه داری

 

[*Chakavak*]

یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد
ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را...

 

[primrose]

اگر تو آدمیی اعتقاد من این است

که دیگران همه نقشند بردرحمام

 

[*Chakavak*]

مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را...

 

[primrose]

اول دفتر به نام ایزد یکتا
صانع پرودگار و حی توانا

 

[*Chakavak*]

اگر سروی به بالای تو باشد
نه چون بشن دلارای تو باشد

و گر خورشید در مجلس نشیند
نپندارم که همتای تو باشد...

 

[primrose]

دیر آمدی ای نگار سرمست

زودت ندهیم دامن از دست