در کلبه ات شراره می افروزممن ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست،ای بهار سپید؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست،ای بهار سپید
آه ای دو چشم خیره به ره مانده
آری منم که سوی تو می آیم
بر بال بادهای جهان پیما
شادان به جستجوی تو می آیم
در کلبه ات شراره می افروزممن ز شرم شکوفه لبریزم
یار من کیست،ای بهار سپید؟
گر نبوسد در این بهار مرا
یار من نیست،ای بهار سپید
ما دو سرگشته ی تنها، چون موج
به پناهی که تو می جویی، خواهیم رسید
اندر آن لحظه ی جادویی اوج!
تمام روز
از پشت در صداي تکه تکه شدن ميآيد
و منفجر شدن
همسايه هاي ما همه در خاک باغچه هاشان بجاي گل
خمپاره و مسلسل ميکارند
دانم كه باز تشنه خون هستی
اما ... بس است اينهمه قربانی
يكشب نگاه خسته مردی بروی من
لغزيد و سست گشت و همانجا خموش ماند
تا خواستم كه بگسلم اين رشته نگاه
قلبم تپيد و باز مرا سوی او كشاند
در شب کوچک من افسوس باد با برگ درختان میعادی دارد در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست.. |
در شب کوچک من افسوس
باد با برگ درختان میعادی دارد
در شب کوچک من دلهره ی ویرانیست..
ســلام ماهـــی ها ... ســلام ماهــی ها
ســلام قرمــزها ، ســـبز ها ، طلــایی ها
به مــن بگــویید ، آیــــا در آن اتــاق بلـــور
که مثل مردمک چشم مرده ها سرد است
و مثل آخر شبهای شــهر ، بسـته و خلوت
صـــــدای نــی لبـــکی را شنـــــیده ایــــــد
کــــه از دیــار پـــری های تـرس و تنـــهایی
بــه ســـوی اعتـــماد آجــری خوابگــــاه ها ،
و لــای لـــــای کــــوکــــی ساعــت هـــــــا ،
و هسته های شیشه ای نور - پیش می آید ؟
و هــــــمچنــــان که پیـــــش مـــــــی آیــد ،
ستاره های اکلیلی، از آسمان به خاک می افتند
و قلـــــب هـــــای کوچـــــــک بازیگـــــــوش
از حــــس گـــــــــــــریه مـــی ترکـــــــــــند .
تمام روزدلم گرفته است
دلم گرفته است
به ایوان می روم و انگستانم را
بر پوست کشیده
یک شب می کشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند
کسی مرا به افتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به مهمانی گنجشکها نخواهد برد
پرواز را بخاطر بسپار پرنده مردنی ست
تمام روز
از پشت در صداي تکه تکه شدن ميآيد
و منفجر شدن
همسايه هاي ما همه در خاک باغچه هاشان بجاي گل
خمپاره و مسلسل ميکارند
در جذبه ای که حاصل زیبایی شب است
رویای دور دست تو نزدیک می شود
بوی تو موج می زند آنجا بروی آب
چشم تو می درخشد و تاریک می شود
بیچاره دل که با همه ی امید و اشتیاق بشکست...
تنهاتر از تو نيست ؟
پيغمبران ، رسالت ويراني را
با خود به قرن ما اوردند
اين انفجارهاي پياپي،
و ابرها مسموم ،
آيا طنين آيه هاي مقدس هستند؟
اي دوست، اي برادر ، اي همخون
وقتي به ماه رسيدي
تاريخ قتل عام گل ها را بنويس.
سایه ی من کو؟؟
سایه ی من کو؟؟
او چو رویایی درون پیکرم اهسته می روید
من من گمگشته را در خویش می جوید
پنجه ی او چون مهی تاریک
می خزد در تار و پو سرد رگهایم
در سیاهی رنگ می گیرد
طرح آوایم
از تو می پرسم ای خدا ..ای سایه ابهام
پس چرا بر من نمی خندد
آن شب تاریک و وحشت بار بی فرجام
من از نهایت شب حرف میزنممن به خود آهسته میگویم
باز هم رویا
آن هم اینسان تیره و درهم
باید از داروی تلخ خواب
عاقبت بر زخم بیداری نهم مرهم
می فشارم پلکهای خسته را بر هم
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
مشاعره با اشعار شاهنامه | مشاعره | 18 | ||
S | مشاعره با اشعار بداهه ... | مشاعره | 151 | |
مشاعره با اشعار ترکی | مشاعره | 215 | ||
**مشاعره با اشعار سهراب سپهری** | مشاعره | 816 | ||
مشاعره با نام کاربر قبلی | مشاعره | 2082 |