پنج شنبه ای تمام را به تو می اندیشم
جمعه اش آنقدر باران می بارد
که من غرق می شوم
جمعه اش آنقدر باران می بارد
که من غرق می شوم
تمامی ستاره هایی که در جیبم نهان کرده ام
یک به یک بر سر میزی می نهم
که می گویند روزی از آن تو بوده است
یک به یک بر سر میزی می نهم
که می گویند روزی از آن تو بوده است
تو را به یاد می آورم
تو هنوز سپید پوشیده ای
من هنوز ساکت مانده ام
...
تو هنوز سپید پوشیده ای
من هنوز ساکت مانده ام
...