مشکل ما این نیست که برای شیرین کردن زندگی معجزه نمی کنیم؛
مشکل ما این است که همانقدر که ویران می کنیم،نمی سازیم؛
همانقدر که کهنه می کنیم،تازگی نمی بخشیم؛
همانقدر که دور میشویم باز نمی گردیم ؛
همانقدر که آلوده می کنیم،پاک نمی کنیم؛
همانقدر که تعهدات و پیمان های نخستین خود را فراموش می کنیم،آن ها را به یاد نمی آوریم؛
همانقدر که از رونق می اندازیم،رونق نمی بخشیم.
مشکل این است که از همه ی رویاهای خوش آغاز دور می شویم و این دور شدن به معنای قبول سلطه ی بی رحمانه ی زمان است.