رد پای احساس ...

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مرا در تابوتی سیاه بگذاریدتا همه بدانند چه روزهای سیاهی داشتم...
دستانم را بیرون بگزارید تا همه بداننددست خالی ازاین دنیا رفتم...
چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم انتظارم... هیچ چیزی بر روی سنگ قبرم ننویسید تا به دست فراموش شدگان سپرده شوم...
و فقط بر روی آن تکه یخی بگذارید تادر هنگام غروب خورشیدبه جای یارم برایم بگرید...!!!
 

AvA-6586

کاربر فعال تالار حسابداری ,
کاربر ممتاز
ﺩﻝ ﻣــــــﻦ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺧـﻮﺩﻡ باﺷﻪ ﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻋﺰﯾﺰ ﺧﯿﻠﯿﺎ ...
ﺩﻝ ﻣــــــﻦ ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺨــــــﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﯾﮑﯽ ﺑﻬــــﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ، ﺩﻟــــــﺶ ﻧﻠﺮﺯﻩ ...
ﺩﻟــــــﻢ ﺍﺯ ﺍﻭﻥ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﺎ ﻣﯿﺨﻮﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺠــــــﺒﻮﺭ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺑﺎ ﭼﻨـــــﮓ ﻭ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺣﻔﻈﺶ ﮐﻨﯽ ﻭ "ﻫﻤﯿــــــﺸﻪ ﮐﻼﻓــــــﻪ ﺑﺎﺷﯽ"
ﺑﺪﻭﻧﯽ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﯾــــــﻪ ﻣﺎﻩ ﻫـــــــــﻢ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﮐﺴﯽ ﺟــــــﺎﺗﻮ ﻧﻤﯿگیره!!!چه برسه به یه روز...
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز



بوسه‌هایت شیرینم می‌کند!
درست وقتی که تلخ می‌شوم...!
آغوشت آرامم می‌کند!
درست لحظه‌ای که پر از تلاطم می‌شوم...!
و
وقتی سکوت میکنی
ذهنم بیمار میشود...
وفتی اخم میکنی
قلبم....
نگویم بهتر است!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه پـــــر جـــــرأت و مغـــرور مـی شــود در بـرابــرت
کســـی که مـــی فهمــــــد
از تـــــــه دل دوسـتــــش داری .... !

 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]اولین روز بارانی را به خاطر داری؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]غافلگیر شدیم[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و به شالاپ شلوپ‌های گل آلود عشق ورزیدیم.
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]دومین روز بارانی چطور؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
پیش‌بینی‌اش را کرده بودی
[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]چتر آورده بودی[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]من غافلگیر شدم
سعی می‌کردی من خیس نشومو شانه سمت چپ تو کاملاً خیس بود[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]سومین روز چطور؟[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
گفتی سرت درد میکند
حوصله نداشتی سرما بخوری
چتر را کاملاً بالای سر خودت گرفتی
و شانه راست من کاملا خیس شد
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]و چند روز پیش را چطور؟[/FONT][FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین‌های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر برویم
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]فردا دیگر برای قدم زدن نمی‌آیم.[/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]تنها برو![/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT]
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
باور کنید حال و هوایم مساعد است
این شایعات، شیوه یِ بعضی جراید است

یک صبح تیتر می شوم:
این شخص...
[بگذریم]

یک عصر:
خوانده اید... و تکرار زاید است

من زنده ام هنوز و غزل فکر می کنم
باور نمی کنید، همین شعر، شاهد است

"محمدعلی بهمنی"
 
آخرین ویرایش:

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
به آتنای عزیزم برای روز میلادش :
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ




با صفر درصد الکلِ این آبجوی وطنی‌
کسی مست نمی‌شود اما
تماشای لاک زدنت
تلوخورِ پس‌کوچه‌های جهانم می‌کند.

نه تو ماهِ مغروری
که پلنگِ صخره‌نوردم کنی
به سقوط آزادهای احمقانه‌ی سوزناک،
نه مردی که پشتِ این ریشِ جوگندمی
برای تو نفس می‌کشد
می‌تواند هرگز
آشِ ایستگاهِ هفتِ توچال را مزه مزه کند.

پس بهتر است
با دسته‌گلی در دست
«پلنگِ صورتی» تو باقی بمانم
در جهانی مضحکی که از آسمانش مدام
پیانوها سقوط می‌کنند
و ما را نمی‌کشند.

می‌بینی!
زیرِ شلاق‌ هم می‌توانم
کاری کنم صورتت
خنده‌های پنج سالگی‌اش را
به خاطر بیاورد.

می‌توانم با بوسه‌ای
از کابوس‌ِ کهنه بیدارت کنم.
تنها سفیدبرفیِ این لی‌لیِ پوتِ هفتاد میلیون نفری
که گالیورهایش را همیشه
به چهارمیخ کشیده است.
پس بی‌خیالِ تمامِ پاکت‌هایی
که نشانِ ترازو بر خود دارند،
بی‌خیالِ مبلغِ درخواستی از میزانِ موجودی شما بیشتر است
بی‌خیالِ الماسِ اتمیِ این حلقه‌
که ما در مدارش
روی استفراغِ موجوداتِ غارنشین
تانگو می‌رقصیم.

بگذار کسی نداند
از گیاه‌خواریِ ما نیست
که در یخ‌چال این خانه
پرنده پر نمی‌زند.

می‌توانیم یک دلِ سیر بخندیم
به ریشِ تمامِ رشته‌های پنبه شده
و روزنامه‌ها را با دروغ‌هایشان
مثلِ پرِ سیمرغ
در شومینه‌ای که نداریم آتش بزنیم.

آن‌ وقت با همین تنِ لکنته
قلمدوشت می‌کنم
و آن‌قدر دورِ زندگی می‌گردانمت
تا لاک‌ِ ناخن‌هایت خشک شود..




"یغما گلرویی"
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
  • بی عشق، هیچ فلسفه ای در جهان نبود
    احساس در "الهه ی ناز" بنان نبود

    بی شک اگر که خلق نمی شد گناه عشق
    دیگر خدا به فکر "شب امتحان" نبود

    دیشب دوباره از تو چه پنهان دلم گرفت
    با این که پای هیچ زنی در میان نبود..
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمی دانم چه حکمتی ست !!
قـصـه نـاتـمـام
شب هایی که نوازش دستان تو لالایی من بود
چه زود تمام شد ؟!
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دور از چشم ابرها هم میتوان عاشق شد ، میتوان بغض کرد ، میتوان بارید

گاهی دور از چشم مدادرنگی ها هم میتوان نقاش شد ، میتوان آسمان داشت ، میتوان آبی شد


اما گاهی دور از چشم گذشته نمیتوان امروز را پشت هیچ فردایی پنهان کرد

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

گفت تو چرا تمومش نمی کنی؟ کمی فکر کردم و گفتم می‌خوام ، اما نمی‌تونم . زندگی که بچه بازی نیست. وسط بازی خسته شی بگی من دیگه نیستم. پس چای‌هایی که باهم خوردیم چی؟ قدم هایی که با هم زدیم ؟ حرف‌هایی که تو گوش هم‌دیگه گفتیم ؟ یک‌هو فراموششون کنم و بگم دیگه نیستم؟گفت تو دیوونه ای. خیلی هم سخت نیست. یکروز صبح که از خواب پاشدی،چمدونت رو بردار رو از خونه بزن بیرون. باور کن راحته.گفتم کسی که بخواد برای همیشه بره چمدونشو برنمیداره. کسی که چمدون بر میداره یعنی میخواد برگرده. موقتی میره.گفت پس چی برمیداره؟کل خونه رو؟گفتم نه.هیچی بر نمیداره. کسی که بخواد برای همیشه بره هیچی همراش برنمیداره. مخصوصا اگه زن باشه.برای مردا یه کتاب یا یه لباس ، فقط یه کتاب یا یه لباسه. برای زنا اما ، یه دکمه میتونه یه دکمه به همراه یه دنیا خاطره باشه
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
آرامتــر تکــانـش دهیــد.
مـَـرگ مَغـــزی شُــده…بــایـد زودتـــر دفــن شــود…
چیـــزی بــَرای اِهـدا هـــم نــدارد…
اِحســـاسَـــم استــــ !
تــــا همیـن دیــروز زنـده بـــوده
… خـــــودمــ دیـــدمــ ،
کِســـی لِهــــش کــــــرد و رَفــتـــــ...

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﻧﮕﺎﻫﺸﻢ ﮐﻨﯽ ، ﺭﻭﺣﺖ ﺍﺭﺿﺎ ﺷﻪ ؟
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ، ﮐﻠﯽ ﺁﺩﻡ ﺩﻭﺭﻭ ﻭﺭﺕ ﺑﺎﺷﻪ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺭﻩ . . . ﻭﻟﯽ ﺗﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﺎﺯ ﭘﯿﺶ ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ ؟
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ﯾﮑﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺸﺶ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﺷﯽ ﺩﻟﺖ ﺑﺨﻮﺍﺩ ﻫﯽ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﺑﺎﺷﻪ
ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﻐﻠﺶ ﮐﻨﯽ ﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﻌﻨﯽ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﻭ ﺩﺭﮎ
ﮐﻨﯽ ؟
ﺷﺪﻩ ﻭﻗﺘﯽ ﮔﻮﺷﯿﺖ ﺯﻧﮓ ﺑﺨﻮﺭﻩ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﮐﯿﻪ ، ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺎﺷﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺷﻪ ؟
ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯﺵ ﻧﭙﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﮐﺠﺎﯾﯽ ، ﭼﻮﻥ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﻩ خودش میگه !
ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﭘﯿﺸﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﮔﻮﺷﯿﺶ ﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺭﻭ ﺳﺎﯾﻠﻨﺖ ﻧﺒﺎﺷﻪ ؟
ﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺘﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺣﻤﻮﻡ ﻫﻢ ﮔﻮﺷﯿﺸﻮ ﺑﺒﺮﻩ ؟ ﯾﺎ ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﻪ
ﻫﺮ ﺳﺎﻋﺘﯽ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺑﺸﻪ ﻭ ﺟﻮﺍﺑﺖ ﺭﻭ ﺑﺪﻩ ﻭ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﻭﻗﺘﺸﻮ ﻭ ﻫﻢ ﺷﺎﺭﮊﺷﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ ؟
ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺍﺱ ﻭ ﺯﻧﮕﺎﯼ ﺍﻭﻧﻮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ؟
ﺷﺪﻩ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﻬﺮ ﺑﺎﺷﯿﻦ ، ﺯﻭﺩﯼ ﺑﻬﺖ ﺍﺱ ﺑﺪﻩ ﮐﺠﺎﯾﯽ !
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺷﺪﻩ ؟
اینکه ادم همچین کسی رو داشته باشه خیلی حس خوبیه....خوش به حال اونایی که دارن امیدوارم قدرشو بدونن تا بعدا حسرتشو نخورند!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خدايا كودكيم راگرفتي جواني دادي،عقلم را گرفتي عشق دادي عشقم را گرفتي تنهايي دادي ارزوهايم را گرفتي حسرت دادي خدايا،،،
برگرد من هنوز نفس ميكشم يادت رفت نفسم را بگیري،،،


 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا