رد پای احساس ...

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ﺍﯾﻦﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﻧﻮﺷﺘﻪﺍﻡ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻫﻢ
ﻧﻤﯽﺁﻭﺭﻧﺪَﺕ ﺑﻪﺟﺎ!

‏( ﺭﺿﺎ ﮐﺎﻇﻤﯽ)
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
یک بار دزدکی با هم رفتیم سینما
و من دو ساعت تمام به جای فیلم..، او را تماشا کردم!

دو سال گذشت!

جیب هایم خالی بود و من هنوز عاشق فروغ بودم.. گرسنگی از یادم رفته بود.

یک روز فروغ پرسید: «کی ازدواج می کنیم؟»
گفتم: «اگر ازدواج کردیم دیگر به جای تو، باید به قبض های آب، برق، تلفن، قسط های عقب افتادۀ بانک، تعمیر کولر آبی، بخاری، آبگرمکن، اجاره نامه و اجاره نامه و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دویدن دنبال یک لقمۀ نان از کلۀ سحر تا بوق سگ و گرسنگی و جیب های خالی و خستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم!! و تو به جای عشق..، باید دنبال آشپزی. خیاطی. جارو، شستن، خرید و میهمانی و نق و نوق بچه و ماشین لباسشوئی و جارو برقی و اتو و فریزر و فریزر و فریزر باشی!! هر دومان یخ می زنیم!

بیشتر از حالا پیش همیم..، اما کمتر از حالا همدیگر را می بینیم! نمی توانیم ببینیم!
فرصت حرف زدن با هم را نداریم! در سیالۀ زندگی دست و پا می زنیم..، غرق می شویم و جز دلسوزی برای یکدیگر کاری از دست مان ساخته نیست، عشق از یادمان می رود و گرسنگی جایش را می گیرد..!!

"مصطفی مستور"
 
آخرین ویرایش:

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
از تندبادى كه رفت
موىِ آشفته اى مانده است و
دلِ پريشانى...


علیرضا روشن
 
آخرین ویرایش:

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شبيـــــه بـــــه ڪداميـــڹ سيـــگـــــار دُنيا بـــــودم...!؟

ڪه مَـــــــرا
پُـــــــڪ زدى
ڪــــــام گِرفتــــــــــے
و بعــــــــــد...
نــيم سوختــہ ، رَهـــــــــايم ڪردی!

❌❌❌

 

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تمام سیگارهای دنیا رو…

هم دود کنی …

تنهائیت توجه هیچ کس رو…

جلب نخواهد کرد…

جز…

پیرمرد سیگار فروش …!!
 

بانو امین

مدیر تالار اسلام و قرآن
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار
کاربر ممتاز
تمام سیگارهای دنیا رو…

هم دود کنی …

تنهائیت توجه هیچ کس رو…

جلب نخواهد کرد…

جز…

پیرمرد سیگار فروش …!!

سیگاری شدی الکی دنبال دلیل نگرد:|
برو ترک کن
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کسی که دوستت دارد
برای ماندن در بین هزاران نقطه ی سیاه شب
حتی اگر یک نقطه ی سپید بیابد دلیلش می کند برای ماندن
و کسی که می خواهد برود
در سپیدی روز حتی اگر نقطه ای سیاه را هم نیابد
با انگشتش به گوشه ای اشاره می کند که انگار نقطه ای سیاه یافته !!!
کسی که رفتنی است
بگذار برود.....
درک چنین چیزی سخت است سخت....
 

Tik TAAk

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه بی احساس رد میشی چه با احساس میخندی

فقط رو زندگی من داری چشماتو میبندی


به تو نزدیکتر میشم تو از من دورتر میشی


دارم دیوونه تر میشم داری مغرورتر میشی


هنوزم پای تو گیرم هنوزم رو تو حساسم


یه کاری با دلم کردی که هیچکیو نمیشناسم


کسی حال ِ منو جز تو نه میدونه نه میپرسه


نرو میترسم از رفتن تو اینجایی دلم قرصه

نیستی _ فریدون أسرایی ft آرمین

:gol:
 

*FARZAN*

دستیار مدیر کتابخانه الکترونیکی
کاربر ممتاز
زنهای همسایه
به من مشکوکند
می گویند این زن
هر روز زیبا تر می شود
نمی دانند هر روز
بیشتر به تو فکر میکنم...


کتاب " و این قشنگ ترین دروغ دنیاست "
زهرا طراوتی




 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهربان بودن مهمترین قسمت انسان بودن است.
این دل انسان است
که او را سعادتمند و ثروتمند می کند.
انسان با آنچه که هست ثروتمند است
نه با آنچه که دارد.
آرامش
سهم کسانی است
که بی منت می بخشند
بی کینه می خندند
و در نهایت
با سخاوت محبتشان را اکرام می کنند .
 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میخواهم در کوچه های تنهایی؛

دست های خورشید رادردست های ماه بگذارم؛

وستارگان را به ظهور عشق دعوت کنم؛

نیمی از عشق رادر شب واگذارم

تا همگان بدانند که:

عشق همچنان پابرجاست
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
[h=1]
صبر کردیم و صبر کردیم. همه مان. آیا دکتر نمی دانست یکی از چیزهایی که آدم ها را دیوانه می کند همین انتظار کشیدن است؟ مردم تمام عمرشان انتظار می کشیدند. انتظار می کشیدند که زندگی کنند، انتظار می کشیدند که بمیرند. توی صف انتظار می کشیدند تا کاغذ توالت بخرند. توی صف برای پول منتظر می ماندند و اگر پولی در کار نبود سراغ صف های درازتر می رفتند. صبر می کردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر می کردی که بیدار شوی. انتظار می کشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق گرفتن می شدی. منتظر باران می شدی و بعد هم صبر می کردی تا بند بیاید. منتظر غذا خوردن می شدی و وقتی سیر می شدی باز هم صبر می کردی تا نوبت دوباره خوردن برسد. توی مطب به روان پزشک با بقیه ی روانی ها انتظار می کشیدی و نمی دانستی آیا تو هم جزو آنها هستی یا نه.

[/h]

چارلز بوکوفسکی
 

majid@bnd

عضو جدید
در دیر شدم ماحضری آوردند
یعنی ز شراب ساغری آوردند
کیفیت او مرا ز خود بی خود کرد
بردند مرا و دیگری آوردند
"ابوالخیر"
 

الناز تبریز

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مادر..
باختم!
این بار نه در بازی با کودکان کوچه!
در زندگی باختم مادر..
چادر نماز سفیدت را سر کن سر سجاده بنشین...
تو برای خوشبختیم دعا کن
باز بچه میشوم و بعد از باخت در پناه چادرت میگریم.

 

رجایی اشکان

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من 34 ساله هستم
موهایم کمی سفید
تنم کمی خسته
و دلم کمی گرفته است
آرزوهایم
کمی زیر غبار از یاد رفته است
خودم گاهی
به رنگ فراموشی
گاهی
به رنگ خاموشی
اما زنده باد همه چهارهای دهی
که در چهارراه روزمرگی
مرا از سر نو
من شکافته از هم گسیخته را
از سر نو
دوباره سر میندازند،دوباره رج میزنند ، دوباره میبافند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
M *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ *** ادبیات 2235

Similar threads

بالا