دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ceaselife

عضو جدید
من آن گلبرگ غمگینم تو را در خواب می بینم
برایت تاجی از ماه آورم
با توری از مهتاب
عروس قصه های ناب
می روی و می خرامی
دریا و صحرا
دامنت را می کشانی
گل نشسته هر کجا
جای قدم های تو را
میدوی در باد
می گریزی
رقص گیسوهای شب رنگت در نور
مستم می کند
آه بانو بانو
لحظه ای درنگ کن
بر تن خسته ی مردی تنها
رحم کن رحم کن
 

ceaselife

عضو جدید
عزیزم
قلب من رو به تو پرواز می کند
مرا ببخش ! از این جرم بزرگ که دوستی است و جنایت ها به مکافات آن رخ می دهد چشم بپوشان ؟ اگر به تو «عزیزم» خطاب کرده ام ، تعجب نکن . خیلی ها هستند که با قلبشان مثل آب یا آتش رفتار می کنند . عارضات زمان ، آن ها را نمی گذارد که از قلبشان اطاعات داشته باشند و هر اراده ی طبیعی را در خودشان خاموش می سازند .
اما من غیر از آن ها و همه ی مردم هستم . هر چه تصادف و سرنوشت و طبیعت به من داده ، به قلبم بخشیده ام . و حالا می خواهم قلب سمج و ناشناس خود را از انزوای خود به طرف تو پرتاب کنم و این خیال مدت ها است که ذهن مرا تسخیر کرده است
می خواهم رنگ سرخی شده ، روی گونه های تو جا بگیرم یا رنگ سیاهی شده ، روی زلف تو بنشینم
من یک کوه نشین غیر اهلی ، یک نویسنده ی گمنام هستم که همه چیز من با دیگران مخالف و تمام ارده ی من با خیال دهقانی تو ، که بره و مرغ نگاهداری می کنید متناسب است
بزرگ تر از تصور تو و بهتر از احساس مردم هستم ، به تو خواهم گفت چه طور
اما هیهات که بخت من و بیگانگی من با دنیا ، امید نوازش تو را به من نمی دهد ، آن جا در اعماق تاریکی وحشتناک خیال و گذشته است که من سرنوشت نامساعد خود را تماشا می کنم
دوست کوه نشین تو
 

ceaselife

عضو جدید
پاکت بی تمبر و تاریخ

نامه بی اسم و امضاء


کوچه دلواپسی ها


برسه به دست بابا


با سلام خدمت بابا

عرض کنم که غربت ما


انقدم بد نیست که میگن


راضیم الحمدا...


یادمون دادن که اینجا


زندگی رو سخت نگیریم


از غم ویرونی تو


روزی صد دفعه نمیریم


یادمون دادن که یاد


سوختن خونه نیفتیم


خواب بود هر چی که دیدیم


باد بود هر چی شنفتیم


راستی چند وقته که رفتم

بی غم و غزل سر کار


روزگارم ای بدک نیست


شکر غربت گرم بازار


قلم و دفتر شعرم

توی گنجه کنج دیوار


عکس سهراب روی طاقچه


غزلش گوشه انبار


توی نامه گفته بودی

بی چراغ دل مادر


براتون نور میفرستم


جنس اعلاء طرح آخر


من ستاره بردم اینجا


با بلیطای برنده


راستی اونجا نور فانوس


یه شبش کرایه چنده
 

ceaselife

عضو جدید
پشیمان نیستم از اینکه قبله ام
سالهاست
چشم های توست
از اینکه می شکنم
با لبخندت
روزه هایم را
و غفلت از تو یعنی
گناه پشت گناه
 

ceaselife

عضو جدید
یک لایه خیس می آید روی چشمهایم
پلک هایم را هم نمی زنم که این تصویر خراب نشود
از پشت این لایه تو یک شکل دیگری
یک تصویر مبهم از گیسوانی آشفته و دستی زیر چانه
تصویری که هر وقت نیستی، هر وقت نبودی، همینگونه آمده است توی خلوتم
با همان گیسوان آشفته که بوی عطرش زودتر از خودش و تصویرش می پیچد توی مشامم
هیچ کس مثل تو نمی تواند اینگونه تصویرش را از پشت این پرده نازک اشک توی خیالم ماندگار کند
از دور و بر صدای مبهمی می آید، از دو میز آن طرف تر، صدای خنده و قهقهه
من و تو نشسته ایم، بی خیال و چشم در چشم
حرفی نمی زنی، حرفی نمی زنم
واژه های مرطوب از چشم هایی که پلک نمی خورد پروزا می کنند و در راه تنی به م می سابند و جایی که باید می نشینند
می دانم، می دانی
روی صفحه اول متاب می نویسم:
بریا آنی که همیشه برایم"تو"ی جاودانه ای است که به او عشق می ورزم
می خندی، می خندم
 

ceaselife

عضو جدید
بیا بازم مثل قدیم با همدیگه بریم شمال
دلم گرفته راضیم به این خیالای محال
منو ببر تا آخر جاده ی چالوس ببرم
تا شیشه ی بارونیه خیس اتوبوس ببرم
تا جای پات رو ماسه ی داغ هتل قو ببرم
تا آخرین دلهره ی نگاه آهو ببرم
منو ببر تا گم شدن تو اون چشای بیقرار
تا ساختن قصر شنی رو ساحل دریا کنار
دلم پره بیا بازم با همدیگه بریم سفر
جای ما اونجا خالیه منو ببر منو ببر
یه عمره جاده ی شمال منتظر عبور ماست
نمی دونه یکی از اون دو تا قناری بی صداست
یادش بخیر لحظه ای که چشمای ما دریا رو دید
نور چراغ زنبوری رستوران اسب سفید
یادش بخیر شنای ما میون موجای بلا
خاطره های مشترک وقت سفر تو جنگلا
دلم پره بیا بازم با همدیگه بریم سفر
جای ما اونجا خالیه منو ببر منو ببر
یه عمره جاده ی شمال منتظر عبور ماست
نمی دونه یکی از اون دو تا قناری بی صداست
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
از پنجره نگاه بکن آره اون میاد:gol::gol::gol: درسته بی وفاست ولی باید بیاد
میدونه دلم براش بدجوری تنگ شده :gol::gol: ولی نمیدونم دل اون چرا از سنگ شده
غم دوریش کم بودش حالا بی وفا شده :gol::gol: نه یه زنگی نه تماسی آره بی رنگ شده
آخه من چکار کنم با این دل بهونه گیر :gol::gol: ای خدا کمک بکن برو ای دل بمیر
تو چرا سنگ نشدی میونه این همه سنگ:gol::gol: میدونم دوسش داری مثل یه احصاصه قشنگ
آخه دوست داشتنیه مثل لیلا میمونه :gol::gol: دل من شیدادییه مثل مجنون میمونه
فدای نازش بشم این نازش کشته مارو :gol::gol: حالا که عاشق شدم می خواد بگه از پیشم برو
خدایا این احساسمو از دلم نگیر:gol::gol: ولی خصلت بدو از دل یارم بگیر
آخه گناهم نداره همش تقصیره منه زود دل می بندم :gol::gol: زود عاشق میشم اینم میشه گفت یه جوری گناهه
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشم هایم ترشد
دست هایم لرزید
دل من هُری ریخت
مادرم غمگین بود
اشک در خانه ی ما تسکین بود
جغد شومی گویی پشت درسکن شد
عطر یاس و شبو در فضا قایم شد
چه سکوتِ تلخی
چه غروب سرخی
چو نسیمی رفتی
صورتت زیبا بود و دلت نورانی
دست هایت سخت دیده ات عرفانی
غنچه ی سیمایت باز می شد گه گاه سکت و طوفانی کلبه ای تو ساختی بر فراز ایمان
در شگفتم حال
با غروب سرخت کلبه ام شد ویران
بلبلان می خوانند
بلبلان گریانند
گل زیبا پژمرد
بلبلان می دانند
بی تو دنیا خار است
فصل زرد سرماست
جایت اینجا خالی ست
مُرد اینجاگرما.
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت ،
این یار قدیمی چه وفایــی دارد …
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
بعد از آن دلشوره های آشنائی

بعد آن دلتنگی دل بهر شادی

بعد آواز دل من از فرار بی صدائی

آمدی ماندی تو در دل همچو آوائی نهانی

بی توامشب من دويدم باز سوی وادی بی همصدائی

ای تو تنها ياوردل کاش ميماندی برايم همچو رويائی خيالی

روز من بی تو تبه شد شب من بی همسفر شد

ای تو تنها خواهش دل بی تو اين دل بی ثمر شد

ياد ايام گذشته ياد ان رويای شيرين نهفته

ميزند خنجر به سينه ميچکد اشکی به گونه

ميدهد هر دم عذابم اين که دل را پس فرستاد

آنکه اول در خراجش کوله باری دل فرستاد

شد دل من پاره پاره در غم تو بی وفايم

شد غم تو باوفاتر از خود تو بی وفايم

ای که اشک ديدگانم شد نثارت

ای که دل را تو شکستی زير آوار غرورت

کاش يکشب ميشنيدی ناله و راز و نيازم

ای خدا تنها ترينم بازش آور من هنوز عاشق ترينم
 

ghazaliii

عضو جدید
1284324937beautiful_nature_01.jpgدلم دل نیست........
دریا نیست.........
مرداب است مه موجی هم سراغش را نمیگیرد...........
نه میل زیستن دارد .........
نه میمیرد........
 
آخرین ویرایش:

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
خانه ام آتش گرفته ست ، آتشي جانسوز
هر طرف مي سوزد اين آتش
پرده ها و فرشها را ، تارشان با پود
من به هر سو مي دوم گريان
در لهيب آتش پر دود
وز ميان خنده هايم تلخ
و خروش گريه ام ناشاد
از دورن خسته ي سوزان
مي كنم فرياد ، اي فرياد ! اي فرياد
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
قاصدك ! هان ، چه خبر آوردي ؟
از كجا وز كه خبر آوردي ؟
خوش خبر باشي ، اما ،‌اما
گرد بام و در من
بي ثمر مي گردي

انتظار خبري نيست مرا
نه ز ياري نه ز ديار و دياري باري
برو آنجا كه بود چشمي و گوشي با كس
برو آنجا كه تو را منتظرند

قاصدك
در دل من همه كورند و كرند
دست بردار ازين در وطن خويش غريب
قاصد تجربه هاي همه تلخ
با دلم مي گويد
كه دروغي تو ، دروغ
كه فريبي تو. ، فريب

قاصدك
هان،
ولي ... آخر ... اي واي
راستي آيا رفتي با باد ؟
با توام ، آي! كجا رفتي ؟ آي

راستي آيا جايي خبري هست هنوز ؟
مانده خاكستر گرمي ، جايي ؟
در اجاقي طمع شعله نمي بندم خردك شرري هست هنوز ؟

قاصدك
ابرهاي همه عالم شب و روز
در دلم مي گريند
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
نه چراغ چشم گرگي پير
نه نفسهاي غريب كارواني خسته و گمراه
مانده دشت بيكران خلوت و خاموش
زير باراني كه ساعتهاست مي بارد
در شب ديوانه ي غمگين
كه چو دشت او هم دل افسرده اي دارد
در شب ديوانه ي غمگين
مانده دشت بيكران در زير باران ، آهن ، ساعتهاست
همچنان مي بارد اين ابر سياه ساكت دلگير
نه صداي پاي اسب رهزني تنها
نه صفير باد ولگردي
نه چراغ چشم گرگي پير
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اينجا بس دلم تنگ است
و هر سازي كه مي بينم بد آهنگ است
بيا ره توشه برداريم
قدم در راه بي برگشت بگذاريم
ببينيم آسمان هر كجا آيا همين رنگ است ؟

تو داني كاين سفر هرگز به سوي آسمانها نيست
سوي بهرام، اين جاويد خون آشام
سوي ناهيد، اين بد بيوه گرگ قحبه‌ي بي‌غم
كه مي‌زد جام شومش را به جام حافظ و خيام
و مي‌رقصيد دست افشان و پاكوبان بسان دختر كولي
و اكنون مي‌زند با ساغر مك نيس يا نيما
و فردا نيز خواهد زد به جام هر كه بعد از ما

سوي اينها و آنها نيست
 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باید امشب بروم

من که از باز ترین پنجره با مردومه این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنسه زمان نشنیدم

هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود

کسی از دیدنه یه باغچه مجذوب نشد

هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت

باید امشب بروم ، باید امشب چمدانی را که به اندازه همه تنهائی من جا دارد بر دارم

و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست

روبه آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند ...

 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم
.من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم.
 

elina1362

عضو جدید
آره خوب من ديونم ولي اينو مي دونم من ميخوام فقط با تو بمونم
زندگي بي تو برام بي معنيه چجوري بگم يه جوارايي يعني يه
قفسي كه توش اسيرم اگه تو نياي ميدوني ميميرم
مي دوني دوستت دارم ديونه وار تو بيا تو بيا پيشم بمون همين يه بار
آخه از تو كه چيزي كم نمي شه ميدوني زندگي بي غم نميشه
من مي خوام با تو باشم رها بشم از اين قفس ميدوني سخت شده واسم ديگه كشيدنه نفس
ولي تو دلت هواي ديگه داشت پيش اون يكي بار نواي ديگه داشت
من گفتم شايد بميره اون يكي يار بد دوباره تو بياي بگي منو ميخواي
حالا بميره يا كه بره فرغي نمي كمنه واسم هرچي ميشه بزار بشه آخه يه زماني يارم ميمرد واسم
قبلنا بهم ميگفت خيلي دوستت دارم تورو حالا كه پيشش ميرم ميگه از پيشم برو
بد بهش ميگم چي شد دوستيه ما اين بودش قل قرارمون تو كوچه ها
اونجا شاهد بودن همه گلايه لاله ميدوني زندگي كردن بي تو برام محاله
چرا يادت نمياد لب ساحل روي شونم بهم گفتي دوستت دارم گفتم ميدونم
نمي دونم كي تموم ميشه گلايه هام ولي كاش ميشد يه روز برگرديو بگي منم تورو ميخوام

javascript:void(0)
 

سیّد

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
" بیکار منشین که نیست جای بازی @@@@@@@ وقته هنر است و سرفرازی !
 

elina1362

عضو جدید
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از پنجره نگاه بکن آره اون میاد درسته بی وفاست ولی باید بیاد[/FONT]​


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]میدونه دلم براش بدجوری تنگ شده ولی نمیدونم دل اون چرا از سنگ شده[/FONT]​



[FONT=arial,helvetica,sans-serif]غم دوریش کم بودش حالا بی وفا شده نه یه زنگی نه تماسی آره بی رنگ شده[/FONT]​



[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آخه من چکار کنم با این دل بهونه گیر ای خدا کمک بکن برو ای دل بمیر[/FONT]​



[FONT=arial,helvetica,sans-serif]تو چرا سنگ نشدی میونه این همه سنگ میدونم دوسش داری مثل یه احساسه قشنگ[/FONT]​



[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آخه دوست داشتنیه مثل لیلا میمونه دل من شیدادییه مثل مجنون میمونه[/FONT]​



[FONT=arial,helvetica,sans-serif]فدای نازش بشم این نازش کشته مارو حالا که عاشق شدم می خواد بگه از پیشم برو[/FONT]​



[FONT=arial,helvetica,sans-serif]خدایا این احساسمو از دلم نگیر ولی خصلت بدو از دل یارم بگیر[/FONT]​



[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آخه گناهم نداره همش تقصیره منه زود دل می بندم زود عاشق میشم اینم میشه گفت یه جوری گناهه منه[/FONT]​








 

kajal4

عضو جدید
کاربر ممتاز
این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم
می گریزی ز من و در طلبت
بازهم کوشش باطل دارم...
 

sogand.sogand

عضو جدید
خداوندا تو مي داني كه انسان بودن و ماندن در اين دنيا چه دشوار است..............................
 

arash62

عضو جدید
عمری گذشت و عشق تو از یاد من نرفت

دل ، همزبانی از غم تو خوب تر نداشت

این درد جانگداز زمن روی برنتافت

وین رنج دلنواز زمن دست برنداشت
 

mahshid m

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشک در چشمان من طوفان غم داردبه دل
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز دل
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا