دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
باشه فهميديم دوسش داري اما چون فاصلتون زياده نميتوني بهش ابراز كني اكي خب از اول ميگفتي گلمممم


ای بابا شماها چرا شلوغش میکنین

خیلی ازتون دلخورم
درست نیست وقتی من نیستم اینطوری پشت سرم حرف بزنین همتون....
 

bahareh s

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه‌هارو با تو بودن
در نگاه تو شكفتن
حس عشقو در تو ديدن
مثل روياي تو خوابه

با تو رفتن با تو موندن
مثل قصه تورو خوندن
تا هميشه تورو خواستن
مثل تشنگي آبه

اگه چشمات منو مي‌خواست
تو نگاه تو ميمردم
اگه دستات مال من بود
جون به دستات مي‌سپردم

اگه اسم مو مي‌خوندي
ديگه از ياد نمي‌بردم
اگه با من تو مي‌موندي
همه دنيارو مي‌بردم

بي تو اما سرسپردن
بي تو و عشق تو بودن
تو غبار جاده موندن
بي تو خوب من محاله

بي تو حتي زنده بودن
بي هدف نفس كشيدن
تا ابد تورو نديدن
واسه من رنج و عذابه

اگه چشمات منو مي‌خواست
تو نگاه تو ميمردم
اگه دستات مال من بود
جون به دستات مي‌سپردم

اگه اسم مو مي‌خوندي
ديگه از ياد نمي‌بردم
اگه با من تو مي‌موندي
همه دنيارو مي‌بردم

توي آسمون عشقم غير تو پرنده اي نيست
روي خاموشي لبهام جز تو اسم ديگه اي نيست
توي قلب من عزيزم هيچ كسي جايي نداره
دل عاشقم به جز تو هيچكسي رو دوست نداره

اگه چشمات منو مي‌خواست
تو نگاه تو ميمردم
اگه دستات مال من بود
جون به دستات مي‌سپردم

اگه اسم مو مي‌خوندي
ديگه از ياد نمي‌بردم
اگه با من تو مي‌موندي
همه دنيارو مي‌بردم

من عاشقه اين آهنگه معينم مرسيييييييييييي
 

bahareh s

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای بابا شماها چرا شلوغش میکنین

خیلی ازتون دلخورم
درست نیست وقتی من نیستم اینطوری پشت سرم حرف بزنین همتون....

خب اون گفت دوست داره و بخاطرت اومد تو اين تاپيك ولي يه اما گفت كه من به ذهنم رسيد شايد عاشقته البته اون موقع شوخي كردم باهاش:wallbash::w06:
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مشت بر دیوار دلم میکوبم تا از حرکت بایستد و تکرار تپش را تکرار نکند . روحم را وعده ی آزادی میدهم بی آنکه تاریخ رهایش را بدانم . دیوار جسم را ذره ذره میشکافم تا شاید راهی برای رهایی بیابم . بر روی تخت خوابم میخوابم تا روحم استراحت کند هرچند که هیچ استراحتی مانند پرواز شادش نمی کند . دوست دارم بخندم تا روحم شاد شود . بهانه ای نمیابم تا بخندم .
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
[FONT=times new roman,times,serif]خدایا ![/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]خسته ام . . . [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]به اندازه ی تمام روزهایی که خندیده ام . . .[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]افتاده ام . . . [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]به اندازه ی تمام روزهایی که برخاستم . . .[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]به افق می نگرم . . .[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] چه حـُـزنی دارد غروب . . .[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]نمی دانم که این افق ِ سرخ ، نوید طلوعی تازه [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]است یا بیم غروبی دوباره . . . ![/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]پرم از نـَـفس و خالی ام از نـــَــفــَــسم . . . ! [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]غرور وجودم را پر کرده است . . .[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif] پر شده ام از پوچی . . . [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] و ناگاه می شکنم . . .[/FONT]



[FONT=times new roman,times,serif]حال که شکسته ام . . . خدایا ! [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] حال که مانده ام در راه ، تازه تورا یافته ام . . . [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]یادت هست ؟ [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] آری ! هست ![/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]یادت هست هنگام نیازم ، بساط دریوزگی را بر [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]خاک درگاهت می گشودم . . . [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]یادت هست ![/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]هنگامی که نیازم را برآورده می ساختی می رفتم و [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]دیگر پشت سرم را هم نمی نگریستم . . . ![/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]یادت هست ! که چقدر پست بودم . . .[/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif] چقدر کور [/FONT][FONT=times new roman,times,serif]بودم . . . ![/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]یادت هست . . . ؟ [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] آری ! هست ![/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]خدایا ![/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]می دانم . . .[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] می دانم که گناهکارم . . . [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]این بار هم بازآمدم اما نه برای اینکه نیازی از [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]نیازهای دنیوی من را برآورده سازی . . .[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] آمده ام تا فقط نگاهم کنی . . . ![/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]فقط من باشم و تو . . .[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]نه هیچ کس ! فقط من و فقط تو . . . ![/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]تو مرا نگاه کن خدا ! نگاهت را دوست دارم . . .[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif]می خواهم که از اعماق وجود نگاهت را حس [/FONT]
[FONT=times new roman,times,serif]کنم . . . [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] و از انتهای قلبم از تو بخواهم که . . . [/FONT]



[FONT=times new roman,times,serif] خدایا ![/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] رویت را از من ِ بی پناه [/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] مگردان . . .[/FONT]

[FONT=times new roman,times,serif] [/FONT]
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منو تو قلب من بکش
بنام من گناه کن
اگر من اشتباهتم همیشه اشتباه کن
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
How can you see into my eyes like open doors
Leading you down into my core
Where Ive become so numb

Without a soul
My spirit's sleeping somewhere cold
Until you find it there and lead it back home

-CHORUS-
[wake me up] Wake me up inside
[I cant wake up] Wake me up inside
[Save me] Call my name and save me from the dark
[Wake me up] Bid my blood to run
[I cant wake up] Before I come undone
[Save me] Save me from the nothing Ive become

Now that I know what Im without
You cant just leave me
Breathe into me and {make me real
Bring me
To life
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
چگونه میتوانی به چشمان من مانند درهایی که تو را به ذاتم هدایت میکنند نگاه کنی
در این جایی که بدون وجود بسیار خسته شده ام
روحم در جایی سرد در حال استراحت است
تا زمانیکه آنرا آنجا میابی و به خانه اش باز میگردانی درونم را بیدار کن
درونم را بیدار کن
نامم را بخوان و مرا از تاریکی نجات بده
خونم را به حرکت در بیاور
قبل از اینکه خنثی بشوم مرا از این هیچی که به آن تبدیل شده ام نجات بده
حالا که میدانم فاقد چه چیزی هستم تو نمیتوانی ترکم کنی (نباید ترکم کنی)
نفست را به درون من بده من مرا به واقعیت تبدیل کن
مرا به زندگی برگردان
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
عـشق داغی است که تا مرگ نیاید نرود ... هر که بر چهره از این داغ نشانی دارد

دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی ... آری آری سخن عـشق نشانی دارد
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
I'm so tired of being here
Suppressed by all my childish fears
And if you have to leave
I wish that you would just leave
'Cause your presence still lingers here
And it won't leave me alone

These wounds won't seem to heal
This pain is just too real
There's just too much that time cannot erase




من از اینجا ماندن خسته شده ام
در حالیکه از طرف ترس های بچگانه ام تحت فشار قرار گرفته ام
و اگر مجبور به رفتن هستی
آرزو میکنم همین حالا بروی
برای اینکه حضورت هنوز همینجا پرسه میزند
و هرگز مرا تنها نخواهد گذاشت
ه نظر نمیرسد این زخم ها بهبود پیدا کنند
این درد زیادی واقعی است
چیزهای زیادی وجود دارند که زمان قادر به پاک کردنشان نیست...
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
I've tried so hard to tell myself that you're gone
But though you're still with me
I've been alone all along



به سختی تلاش کردم تا به خود بگویم که تو رفته ای
اگرچه هنوز هم با منی...من خیلی وقت است که تنها هستم...
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
آی آدمها ، که بر ساحل نشسته شاد و خندانيد ،
يک نفر در آب دارد می‌سپارد جان
يک نفر دارد که دست و پای دائم می‌زند
روی ِ اين دريای ِ تند و تيره و سنگين که می‌دانيد ،
آن زمان که مست هستيد
از خيال ِ دست يابيدن به دشمن ،
آن زمان که پيش ِ خود بيهوده پنداريد
که گرفتستيد دست ِ ناتوان را
تا توانائی ِ بهتر را پديد آريد ،
آن زمان که تنگ می‌بنديد
بر کمرهاتان کمربند ...
در چه هنگامی بگويم ؟
يک نفر در آب دارد می‌کند بيهوده جان ، قربان .
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
You think that I can't
live without your love
You'll see,
You think I can't go
on another day.
You think I have nothing
Without you by my side,
You'll see
Somehow, some way

You think that I can
never laugh again
You'll see,
You think that you
destroyed my faith
in love.
You think after all you've done
I'll never find my way back home,
You'll see
Somehow, someday

 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
باور
نباید باور داشت،دروغهاشان:
سحرگاهان، خروسان خواب وآفتاب هم،خفته.
عدالت، طوقه،دار را بر گردن،هیچ بیگناهی،هم نیفکنده!
که حق، مُرد با قسمت
خدارحمت کند اورا، ولی
کسی دیده، که در ظلمت،
شبانگاهان،
قاتلی ظالم،هردودستان، برگلویش تنگ پیچانده وقصدش، کشتن است اورا؟
نباید باور داشت، دروغهاشان:
که آدمها سیاه و سایه بیرنگ است!
نباید که باور کرد اشکمان،بی شور و در نمکدان قند است.
نباید بیهوده انگاریم کلامش در دم آخر،که: مادر،سوختم ......
نباید که باور داشت ، سهراب زنده شد با نوشدار و وهیچ سهرابی،
بی جان نیست.
نباید که باور داشت،ندا درخون خود، نغلطید و ترانه،ترک از وطن گفته.
نباید باورداشت اورا، کزسگیست، کمتر،حتی.پابرهنه!خاکمان را،به یغما نابرده وقطره خونی ازدماغ هیچ تن هم، نچـــــــــــــــــــــــــــــــــکیده.
نباید باور داشت او را بیش از سگی، ولگرد، حتی!
که باز هم سگ، شرف دارد و او بویی از شرف هم، نابرده!
نباید باور داشت اورا...
 

MAHDI.VALVE

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
You think that I can't
live without your love
You'll see,
You think I can't go
on another day.
You think I have nothing
Without you by my side,
You'll see
Somehow, some way

You think that I can
never laugh again
You'll see,
You think that you
destroyed my faith
in love.
You think after all you've done
I'll never find my way back home,
You'll see
Somehow, someday

میخوای زبانم قوی شه
داستانهای خودتو بزار
 

negin1990

عضو جدید
کاربر ممتاز
و مترسکی غبار آلود
به مرزعه ای پر برف نگاه میکند !
چشمان سیاه مترسک از دو دگمه ِ‌ پالتو پدر بزرگ است ...
پدر بزرگ دو ماه است که مـُردست
و مترسک دو ماه است که بینا شده !
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا