دفتر مدیریت تالار ادبیات

atousa_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام به دوستان عزیز و مهربونم .


گلابتون و محسن جان به شما هم خدا قوت میگم .

؟؟؟؟؟؟؟

سلام ملیسا جان
ممنون خیلی لطف دارید
ما که هرچه زحمت هست توی تالار داستان هست به گردن شما انداختیم جا داره به شما خدا قوت بگم

؟؟؟؟؟؟؟

قربونت برم عسلم...ممنون بابت همه زحمتايي كه جاي مامان هم ميكشي....دوستت دارم خانومم...:heart::redface::gol:
همينجا ازمحسن جان هم بخاطر تمام زحمات بي دريغيش تشكر ميكنم...خدا قوت محسن جان


دوستان با اجازه شما من تا مدتي در خدمتتون نيستم...اميدوارم كه هميشه شاد و سلامت باشيد...نگران هم نباشيد ميرم مسافرت يه آب و هوايي تازه كنم...زودي برميگردم...بچه هاي خوبي باشيد به حرفهاي محسن هم گوش كنيد ...نيام ببينم ازتون گله داره هااااا....آبروداري كنيد مادرجان....قربون تك تك تون برم...خيلي مراقب خودتون باشيد. همگيتون رو دوست دارم...
:w27:
؟؟؟؟؟؟؟

سلام منم اومدم فقط به مامان گلاب واقا محسن خسته نباشید بگم این هم تقدیم به مامان گلاب


بسیار ســـــــفر باید تا پخته شود خــــــــامی
صوفی نشـــــــــــود صافی تا درنکشد جامی



گـــــــر پیر مناجاتست ور رند خـــــــــراباتی
هر کس قلمی رفته‌ست بر وی به سرانجامی



فـــــــردا کـــــه خلایق را دیوان جزا باشـــــد
هـــــــر کس عملی دارد من گوش به انعامی

؟؟؟؟؟؟؟
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
درد خانمان سوزیه راسل جان

لرد نصیب گرگ بیابون نکنه این اسپم رو
منظور.... نه اینکه خودت اسپم نکردی
به اینا ی که نقل قول گرفتی میگن اسپم ؟؟؟؟؟
اینجا هر کاربری ازاده مشکل شکایت اظهار لطف خودش رو بگه دفتر رو برا همین گذاشتیم تا جاهای دیگه چیزی گفته نشه البته رک و پوست کنده نه در قالب ایهام و اشاره
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

باسلام خدمت همه کاربران تالار ادبیات
از این پس جستارهای ارسال شده در تالار ادبیات که تایید نشده اند را در این جستار خواهیم گذاشت تا همه کاربران از سرنوشت جستار های ارسالی خود مطلع شوند و دیگر دوستان میتوانند نظرات و پیشنهادات خود را راجع به ارسالهای جدید بگویند و در دیگر تالار ها جستار های ارسال شده توسط کاربران فعال آن تالار ها تعین تکلیف خواهد شد

مدیریت تالار ادبیات
 

زهرا فرشید

عضو جدید
کاربر ممتاز
جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

- ضرب المثل جامایکایی

no call alligator long mouth till you pass him

قبل از آن که از رودخانه عبور کنی ، به تمساح نگو “دهن گنده”.

[تفسیر : تا وقتی به کسی نیاز داری،او را تحمل کن و با او مدارا کن. ]



۲ – ضرب‌المثل هاییتیایی

if you want your eggs hatched , sit them yourself

اگر می‌خواهی که جوجه‌هایت سر از تخم بیرون آورند ، خودت روی تخم‌مرغ ها بخواب.

[تفسیر: اگر به دنبال آن هستی که کارت را به بهترین شکل انجام دهی، آن را به شخص دیگری غیر از

خودت مسپار.]
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز


زندگینامه و آثار فریدون مشیری

سه دفتر

( ابر و کوچه - گناه دریا - بهار را باور کن )





ممنون میشم اگر موافقت کنید .
در قسمت مشاهیر ایرانی
 

گلابتون

مدیر بازنشسته


زندگینامه و آثار فریدون مشیری

سه دفتر

( ابر و کوچه - گناه دریا - بهار را باور کن )





ممنون میشم اگر موافقت کنید .
در قسمت مشاهیر ایرانی
طبق مذاكرات قبلي و نبودن جستار مشابه ..تاييد شد..
ممنونم خانومي خسته نباشي گل دختر نازم.
:w27:
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در پست 2 جستاری توسط زهرا فرشید ارسال شده است با عنوان ضرب المثل ها هرچند در تالار ادبیات جستار برای ضرب المثل داریم ولی بازم منتظر نظر دوستان و ارسال کننده می مانیم تا تکلیف این جستار معلوم شود
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز


زندگینامه و آثار فریدون مشیری

سه دفتر

( ابر و کوچه - گناه دریا - بهار را باور کن )





ممنون میشم اگر موافقت کنید .
در قسمت مشاهیر ایرانی

طبق مذاكرات قبلي و نبودن جستار مشابه ..تاييد شد..
ممنونم خانومي خسته نباشي گل دختر نازم.
:w27:

باسلام خدمت ملیسا و گلابتون عزیز
فکر کنم این جستار تکراری باشد تارنمای زیر را ببینید اگه اجاز فرماید این جستار با جستار قبلی ترکیب شود
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=50834
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
باسلام خدمت ملیسا و گلابتون عزیز
فکر کنم این جستار تکراری باشد تارنمای زیر را ببینید اگه اجاز فرماید این جستار با جستار قبلی ترکیب شود
http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=50834

قربون دستت محسن جان


مليسااااااااااا...دخترم تو كه گفتي سرچ كردي و جستار مشابه پيدا نكردي ...!!!! تازه خودتم اونجا پست زدي....

 

m@ys@m

عضو جدید
کاربر ممتاز
جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

با درود فراوان
دوستان کسی می تونه در مورد اسم گذاشتن مناسب برای یک مقاله که پر از جملات قصار هست به من کمکک کنه .
دقت کنین در این مقاله جملات ، نکات ، پند ها ، اندرزها و احادیث از حکما ، دانشمندان ، فلاسفه ، شاعران ، امامان ، پیامبران و متفکران است.
به نظر شما بهترین نام برای این مجموعه چی می تونه باشه ؟
لطفا نام های پیشنهادی خود را بگویید.
 

mxmxz

عضو جدید
جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

نرم افزار دیوان حافظ برای اجرا در کامپیوتر با کیفیتی عالی و قابلیتهایی از جله:
فال ، تقسیم سبک ، جستجو

تصاویر محیط برنامه (کیفیت تصویر کم هست)





از این آدرس دانلود کنید:

MXMXZ
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
باسلام خدمت دوستان عزیز
امروز دو ارسال جدید در تالار ادبیات داشتیم در پستهای4و5 که به جستارهای مربوط منتقل شدند
1:پست 4 به سوال و درخواست در تالار ادبیات منتقل شده
اینجا
2:پست 5 به کتابخانه تالار ادبیات منتقل شد
اینجا
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام به خوش اخلاق ترین مدیر باشگاه

اون همه تاپیک مشاعره باحال ، چه بلایی سرشون اومده ؟!!!! :eek:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
سلام به خوش اخلاق ترین مدیر باشگاه

اون همه تاپیک مشاعره باحال ، چه بلایی سرشون اومده ؟!!!! :eek:

سلام به روي ماهت عزيزدلم...شرمنده ميكني خانومي.:redface::gol::heart:
منظورت كدوم تاپيكهاي مشاعره است ...همشون كه هستند..تازه يكي هم به تازگي بهشون اضافه شده گلم.:w20:
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام به روي ماهت عزيزدلم...شرمنده ميكني خانومي.:redface::gol::heart:
منظورت كدوم تاپيكهاي مشاعره است ...همشون كه هستند..تازه يكي هم به تازگي بهشون اضافه شده گلم.:w20:

قبلا توی تالار ادبیات "مشاعره " رو که جستجو می کردم ، کلی مورد پیدا می شد ...
اما الان نه ، نمی بینمشون
 

گلابتون

مدیر بازنشسته

ستاره-ماه

عضو جدید
جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

اسکندر قبل از حمله به ایران درمانده و مستأصل بود. از خود می پرسید که چگونه باید بر مردمی که از مردم من بیشتر می فهمند حکومت کنم؟یکی از مشاوران می گوید: کتابهایشان را بسوزان و بزرگان و خردمندانشان را بکش .
یکی دیگر از مشاوران (به قول برخی، ارسطو) پاسخ می دهد نیازی به چنین کاری نیست. از میان مردم آن سرزمین، آنها را که نمیفهمند و کم سوادند، به کارهای بزرگ بگمار. آنها که می فهمند و باسوادند، به کارهای کوچک و پست بگمار. بی سوادها و نفهم ها همیشه شکرگزار تو خواهند بود و هیچگاه توانایی طغیان نخواهند داشت. فهمیده ها و با سوادها هم یا به سرزمینهای دیگر کوچ می کنند یا خسته و سرخورده، عمر خود را تا لحظه مرگ، در گوشه ای از آن سرزمین در انزوا سپری خواهند کرد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
پست 7 با عنوان به قول ارسطو 2 روز پیش ارسال شده است
که به داستانهای کوتاه منتقل شد
 

toprak

عضو جدید
جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

بهترین اشعار از فروغ فرخزاد
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
باسلام
پست 9 جستاری با عنوان بهترین اشعار از فروغ فرخ زاد میباشد که به علت موجود بودن جستار فروغ فرخ زاد در تالار مشاهیر ایران این تایپک حذف خواهد شد
دوستان از ارسال مطالب تکراری جدا خوداری فرماید
 

skolar76

عضو جدید
کاربر ممتاز
جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

روي تخته سنگي نوشته شده بود: اگر جواني عاشق شد چه کند؟ من هم زير آن نوشتم: بايد صبر کند. براي بار دوم که از آنجا گذر کردم زير نوشته ي من کسي نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بي حوصلگي نوشتم: بميرد بهتر است. براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم. انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد. اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...




اگر مدیر بودم یکی از شرایط ثبت نام را عشق می گذاشتم اگر دبیر ریاضی بودم عشق را با عشق جمع می کردم اگر معمار بودم قصری از عشق می ساختم اگر سارق بودم فقط عشق می دزدیدم اگر بیمار بودم تنها شربتی که می نوشیدم فقط شربت عشق بود اگر درجه دار بودم فقط به عشق سلام می دادم اگر پلیس بودم هرگز عشق را جریمه نمی کردم اگر خلبان بودم در اسمان عشق پرواز می کردم اگر دبیر ورزش بودم به بچه ها می گفتم با عشق نرمش کنید اگر خواننده بودم فقط از عشق می خواندم اگر ناخدا بودم همیشه در ساحل عشق لنگر می انداختم اگر نجار بودم عشق را قاب می گرفتم




می گن قسمت ٬ گفتم نه خواستن ٬ می گن قسمت نباشه خواستن بی ارزشه٬گفتم خب نمی خوام تا قسمت بی ارزش بشه اما...قسمت لعنتی!من خواستم که نخواهم اما نشد و خواستم ٬ ولی قسمت نخواست ومن ازقسمت شکست خوردم وقسمت با ارزش شد و من..


به من ميگفت : آنقدر دوست دارم که اگر بگويي بمير مي ميرم . . . . . . . باورم نمي شد . . . . فقط براي يک امتحان ساده به او گفتم بمير . . . ! سالهاست که در تنهايي پژمرده ام کاش امتحانش نمي کردم



دختره از پسره پرسيد من خوشگلم؟گفت نه .گفت دوستم داري؟گفت نوچ؟گفت اگه بميرم برام گريه ميکني؟ گفت اصلا؟دختره چشماش پر از اشک شد. هيچي نگفت:پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نيستي زيبا ترين هستي.تورودوست ندارم چون عاشقتم. اگه تو بميري برات گريه نميکنم چون من هم می میرم



سنگ قبر من بنويسـيد خسته بود اهــل زمين نبود نـمازش شــكســته بود بر سنگ قبر من بنويسيد شيشه بود تـنها از اين نظر كه سـراپا شـكســته بود بر سنگ قبر من بنويســـــــيد پاك بود چشمان او كه دائما از اشك شسـته بود بر سنگ قبر من بنويســيد اين درخت عمري براي هر تبر و تيشه، دســــته بود بر سنگ قبر من بنويســــــيد كل عمر پشت دري كه باز نمي شد نشسته بود





يكى از استادان رشته ى فلسفه ، در يكى از دانشگا هها وارد كلاس درس مى شود و به دانشجويان مي گويد مي خواهد از آنها امتحان بگيرد ، بعدش صندلى اش را بلند مي كند و مي گذارد روى ميزش ، و مي رود پاى تخته سياه ، و روى تابلو ، چنين مى نويسد : ثابت كنيد كه اصلا اين " صندلى " وجود ندارد ! دانشجويان ، مات و منگ و مبهوت ، هر چه به مغز شان فشار مي آورند و هر چه فرضيه ها و فرمول هاى فلسفى و رياضى را زير و بالا مي كنند ، نمى توانند از اين امتحان سر بلند بيرون آيند . تنها يك دانشجو ، با دو كلمه ، پاسخ استاد را مي دهد . او روى ورقه اش مي نويسد : كدام صندلى ؟؟ این ربطی به عشق نداشت ولی جالب بود گذاشتم



دو نفر که همديگر را خيلي دوست داشتند و يک لحظه نمي توانستند از هم جدا باشند، با خواندن يک جمله معـــروف از هــم جـــدا مي شــوند تا يکديگر رو امتحان کنند و هــر کــدام در انتظار ديگــري همديگر را نمي بينند. چون هر دو به صورت اتفاقي و به جمله معروف ويليام شکسپير بر مي خورند: « عشقت را رها کن، اگر خودش برگشت، مال تو است و اگر برنگشت از قبل هم مال تو نبوده




اول به نام عشق. . . دوم به نام تو. . . سوم به ياد مرگ . . . بر لوح شيشه اي قلبت بنويس: يا تو و عشق، يا من و مرگ زمان! به من آموخت كه دست دادن معني رفاقت نيست.... بوسيدن قول ماندن نيست..... و عشق ورزيدن ضمانت تنها نشدن نيست




در تنهايي خود لحظه ها را برايت گريه كردم
در بي كسيم براي تو كه همه كسم بودي گريه كردم
در حال خنديدن بودم كه به ياد خنده هاي سرد و تلخت گريه كردم
در حين دويدن در كوچه هاي زندگي بودم كه ناگاه به ياد لحظه هايي كه بودي و اكنون نيستي ايستادم و آرام گريه كردم
ولي اكنون مي خندم آري ميخندم به تمام لحظه هاي بچگانه اي كه به خاطرت اشك هايم را قرباني كردم









عشق درلحظه پدید می آید،دوست داشتن درامتدادزمان._این اساسی ترین تفاوت میان عشق ودوست داشتن است.


زندگی یعنی
ناخواسته به دنیا اومدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وارعشق ورزیدن
وعاقبت
در حسرت آنچه دل می خواهدومنطق نمی پذیردسوختن.
 

ghzshadow

عضو جدید
کاربر ممتاز
جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید

جستارهای جدید درتالار ادبیات و منتظر تایید


اون روزا یادش بخیر ؛ چه روزای قشنگی بود ...

کوچک
که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
کاش دلهامون به بزرگی بچگی بود
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش
را از نگاهش می توان خواند
کاش برای حرف زدن
نیازی به صحبت کردن نداشتیم
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود
کاش قلبها در چهره بود
اما اکنون اگر فریاد هم بزنیم کسی نمی فهمد



و دل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم
سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست
سکوتی را که یک نفر بفهمد
بهتر از هزار فریادی است که هیچ کس نفهمد
سکوتی که سرشار از ناگفته هاست
ناگفته هایی که گفتنش یک درد و نگفتنش هزاران درد دارد
دنیا را ببین ...



بچه بودیم از آسمان باران می آمد
بزرگ شده ایم از چشمهایمان اشک می آید!



بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن
بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه
بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم
بزرگ شدیم تو خلوت اشک می ریزیم



بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه
بچه بودیم همه رو ۱۰ تا دوست داشتیم
بزرگ که شدیم بعضی ها رو هیچی
بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست داریم



بچه که بودیم قضاوت نمی کردیم و همه یکسان بودن
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که
اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
کاش هنوزم همه رو
به اندازه همون بچگی ۱۰ تا دوست داشتیم



بچه که بودیم اگه با کسی
دعوا میکردیم ۱ ساعت بعد از یادمون میرفت
بزرگ که شدیم گاهی دعواهامون سالها تو یادمون مونده و آشتی نمی کنیم



بچه که بودیم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدیم
بزرگ که شدیم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخم سرگرممون نمیکنه



بچه که بودیم بزرگترین آرزومون داشتن کوچکترین چیز بود
بزرگ که شدیم کوچکترین آرزومون داشتن بزرگترین چیزه



بچه که بودیم آرزومون بزرگ شدن بود
بزرگ که شدیم حسرت برگشتن به بچگی رو داریم



بچه که بودیم تو بازیهامون همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردیم
بزرگ که شدیم همش تو خیالمون برمیگردیم به بچگی



بچه بودیم درد دل ها را به هزار ناله می گفتیم همه می فهمیدند
بزرگ شده ایم درد دل را به صد زبان به کسی می گوییم... هیچ کس نمی فهمد



بچه بودیم دوستیامون تا نداشت
بزرگ که شدیم همه دوستیامون تا داره



بچه که بودیم بچه بودیم
بزرگ که شدیم بزرگ که نشدیم هیچ، دیگه همون بچه هم نیستیم



شاید به روی خودمون نیاریم
ولی همیشه ذهنمون پر از این آرزوست که :
ای کاش هیچ وقت بزرگ نمی شدیم
و هنوزم تو عالم بچگی بودیم
همون دوران بچگی هایی که پر از عشق بود و شور و نشاط و سرزندگی ...


 

Similar threads

بالا