آخ بذار بشینم یه خورده...
احساس خستگی میکنم!
سال داره تموم میشه...
اولین دست نوشتم یکم طنز بود یادم میاد...
جالبه!
امسال 20 ساله شدم... چقد بزرگ شدیم! خوش بینانه نیگا کنی 50 سال دیگه زنده ام!
پسر 20 سال خیلیه! یه قدم به مردن نزدیک شدم!
چی کار کردم... چقد گناه!
فک کن چن سال دیگه که بمیرم چی میشه! اصلا کسی دیگه یادی میکنه از ما! کسی میاد پروفایلم کامنت بذاره بگه چطوری وحید؟!
البته قول میدم هر کدوم از شما این کارو کرد شب بیام خوابش دکمه تشکرو واسش بزنم!
دوس ندارم بحث و سلیقه ای کنم اما خدایی این Eminem بد میخونه!
اشک ما رو در آورده! لامذهب آخه این آهنگ بود خوندی!
"اهمیت نمیدم" (؟!!!) رو میگم...
The looniest, zaniest, spontaneous, sporadic
Impulsive thinker, compulsive drinker, addict
"تنهاترین، دیوونه ترین، بی اختیار، بی قاعده
فالبداهه فک کننده، از روی عقده مشروب خورنده، معتاد"
البته من مشروب نمی خورم ولی معتاد به آهنگم!
بگذریم!
کی اهمیت میده به این چیزا، کی اهمیت میده به کسایی که بودن اینجا یه زمانیو دیگه نیستن
هر کس مشکلات خودشو داره... جایی واسه احساسات نمی مونه
نمی دونم چی در موردم فک می کنین اما انقد دوس دارم فحش بدم!!!
یه لحظه اون دو واحد اخلاقی که پاس کردمو بریزم تو آشغال دونیو، بکشم این دنیا رو به فحش!
بی خیال...
دوست داشتم باز یکم مطلبم طنز باشه که این جو یه جوریی (!) از دست نوشته ها برداشته بشه
اما مثل اینکه موفق نشدم...
دوستان لطفا بعد از خوندن پستم یه لبخند بزنین
پیشاپیش ممنون
