مربوب
عضو جدید
گاهی واقعا نمیشه تشخیص داد نوری که چندین کیلومتر دورتر داره سو سومیزنه یه ستارست که زندگیتو واسه همیشه روشن میکنه یا آتیشیه که خرمن امید و آرزوترو تو یه چشم به هم زدن تبدیل میکنه به خاکستر!!!
تو این چند ماهه چندین سال بزرگ شدی٬ احساس مسئولیت میکنی٬ نمیخوای کم بیاری٬ همه موتورهات رو روشن کردی و با تمام سرعت داری پیش میری به سمتی که قاعدتا باید چندین سال بعد بهش فکر میکردی... چقدر مطمئنی میتونی با همین سرعت پیش بری؟ از سلامت موتورهات اطمینان داری؟ وسط راه ناغافل رو صفحه زندگیت نبینی یکی از موتورهات به نفس نفس افتاده و کلی هم با زمین فاصله داری؟ تو میدونیهر چقدر اوج بگیری احتمال تباه شدنت موقع سقوط بیشتر میشه؟
گر جوابم را نمی گویی جوابم کن به قهر
تو این چند ماهه چندین سال بزرگ شدی٬ احساس مسئولیت میکنی٬ نمیخوای کم بیاری٬ همه موتورهات رو روشن کردی و با تمام سرعت داری پیش میری به سمتی که قاعدتا باید چندین سال بعد بهش فکر میکردی... چقدر مطمئنی میتونی با همین سرعت پیش بری؟ از سلامت موتورهات اطمینان داری؟ وسط راه ناغافل رو صفحه زندگیت نبینی یکی از موتورهات به نفس نفس افتاده و کلی هم با زمین فاصله داری؟ تو میدونیهر چقدر اوج بگیری احتمال تباه شدنت موقع سقوط بیشتر میشه؟
گر جوابم را نمی گویی جوابم کن به قهر
گاه یک دشنام از صدها دعا شیرین تراست
تو زاده نشدی که با آدما مثل خودشون باشی... منم که از تو خبر دارم... از دل نفرین شدت... روح یخ زدت... از انگشتای زخمیت... تو هنوز نمُردی... عجیبه٬ باید زودتر از اینا دخلت میومد...
تو ضعف داری... هنوز باید برای اثبات خوب بودنت استقرا بزنی و بد بودنت رو با مثال نقض رد کنی... در حالی که بدیهی به نظر میاد...همیشه اثبات بدیهیات سخت تر از ابهامات بوده... هنوز حسّاسی و فکر میکنی بقیه هم باید باشن... هنوز پر از توقّعی و توهُّم این که تو محیطت همه باید همین باشن... هنوز نشناختی این آدمکها رو؟! نمیخوای باور کنی وقتی پرنده دلت یه پناه میخواد تا آروم بشه فوری همه مترسک میشن٬با این وجود که وقت تشویش همون مترسکها تو باید "ننه گُل نساء" باشی!!!
تو همین طور ناشناخته از دنیا میری... مثل "اشعه X" که همه ازش استفاده میکنن و هنوز میگن مجهوله...
واسه تعدیل اطرافت مصرف میشی و آخرش "آدم بد" داستانی... مثل آبلیمو که pH محیط رو کنترل میکنه و بعدش میندازنش دور...
زود به بلوغ رسیدی... زود مَرد شدی و حالا باید با جسم نحیفت زندگی رو به دوش بکشی... درست مثل یه میوه کال که به جای این که رو درخت برسه باید تو جعبه آفتاب بخوره...
خودمونیم شکسته شدی... همه بهت میگن... ولی خودت رو گول میزنی... ادای جوونها رو در میاری... غزل آخر رو کم کم باید بخونی... دلت که مرده بود... روحت هم که یخ زده... حالا هی اصرار کن که جسمت سالمه... یه لاشه بی دل و بی روح فقط فضا اشغال میکنه... باید سوزوندش!!!
میدونم یه تنهایی بزرگ میخوای... خیلی بزرگتر از این حرفها... ولی میترسی پایان داستان دیر باشه واسه برگشتن به ازدحام...
فقط یه نصیحت بهت میکنم كه يه روزي يكي منو با همين دو سه جمله نجات داد
یه صفحه سفید باش... تا وقتی میتونی... اما اگه آلوده شدی... تا نخور که سفید و سیاه بشی... محو شو... مثل یه نقطه... بعدشم یه سوت آروم و ممتد...خودت میدونی منظورم چیه...يادته!!!!
من از این هستی خود سخت به جان آمده ام
تو چنان بی خبرم کن که ندانم که منم
دل تو دلم نیست که بگم : " وای خدای من خراب کردم همه چیز و رفت ... گند زدم ،گــــــــنـــــــــــــد!!!
آخه چرا اینجوری میشه ؟؟؟ هان خدا ؟؟؟
بگم غلط کردم راضی میشی منو ببخشی ؟؟؟ میدونم تو انقدر بزرگی که نیاز به این حرفا نداری تو دلت خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بزرگــــــــــــــــــــــــــــــــه !!!
آخه چرا اینجوری میشه ؟؟؟ هان خدا ؟؟؟
بگم غلط کردم راضی میشی منو ببخشی ؟؟؟ میدونم تو انقدر بزرگی که نیاز به این حرفا نداری تو دلت خیلـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی بزرگــــــــــــــــــــــــــــــــه !!!
بخشيديم مهرت رو!!!!!! حلالت باشه و جانت ازاد
روز اخر اين و ميخوندي يادته
دیگه هیشــــکی مثـــــه من غربــــــت اینجا رو نداره
زندگــــــی ارزش این همــــه اشــــکـــــارو نــــــداره
روز اخر اين و ميخوندي يادته
دیگه هیشــــکی مثـــــه من غربــــــت اینجا رو نداره
زندگــــــی ارزش این همــــه اشــــکـــــارو نــــــداره
خدايا شفای عاجل بده و سیاهی زندگیشو با انوار الهی روشنش كن ...
بزن لهم کن ..... باکی نیست !
آبرو بریز ......... باكي نيت !
محکوم کن ..... دوس دارم محکومیت را !
نمیخوام کسی و مواخذه کنم ، هرگــــــــــز نمیخوام !!!
اما
اعتراف میکنم " مقصــــــــــــــرم
همه چی و به جون میخرم خدا جون .... همه چیو
آبرو بریز ......... باكي نيت !
محکوم کن ..... دوس دارم محکومیت را !
نمیخوام کسی و مواخذه کنم ، هرگــــــــــز نمیخوام !!!
اما
اعتراف میکنم " مقصــــــــــــــرم
همه چی و به جون میخرم خدا جون .... همه چیو
تا الان عذاب وجدان داشتم ... شاید بپرسید سر چی ؟؟؟ بگم هیچی باور میکنید ، باور میکنید ؟؟؟
یه مختصر میگم و الوداع
من بی خبرم از همه جا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از همه چیز !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از همه کس !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خدایا بزن ناقصم کن همین الان اگه دروغ تو دل و چشام میبینی .... آآآآآآآآآآآآآآآمین !
یه مختصر میگم و الوداع
من بی خبرم از همه جا !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از همه چیز !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از همه کس !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خدایا بزن ناقصم کن همین الان اگه دروغ تو دل و چشام میبینی .... آآآآآآآآآآآآآآآمین !
تویی که کاری واست نداره جون دادن و گرفتنش....
واست دشواره ....؟ نه به خودت قسم بگو واست کاری داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب تو که جوابمو به این خوبی میدی که کاری نداره !
به این قشنگی واسم وقت میزاری میای رو کره خاکی !
وقتی هنوزم صدامو میشنوی صدای گریه هامو
نگاه بی ریامو
واست دشواره ....؟ نه به خودت قسم بگو واست کاری داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب تو که جوابمو به این خوبی میدی که کاری نداره !
به این قشنگی واسم وقت میزاری میای رو کره خاکی !
وقتی هنوزم صدامو میشنوی صدای گریه هامو
نگاه بی ریامو
پس التماس میکنم شفاااااااااااااااااا ش بده
گم كرده اي دارم برشگردون بينمون
گم كرده اي دارم برشگردون بينمون
الـــــیــــــــس الـــــــــــلّــــــــــــه بکــــــــــاف عــــــــبــــــــــده
""" آیا خداوند برای بنده ی خویش کافی نیست ...؟؟؟!!! """
آخرین ویرایش: