خودتو با یه شعر وصف کن...!

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگر نه من نه این معانی معیوب!
دیگر نه من نه این شهادت اشک!
دیگر از تکرار ترانه خسته ام
از این پنجره های بسته خسته ام!
خسته ام از این دقایق بی لبخند
باران ببارد یا نبارد
من می روم تا با دست هایت
چتری برای پروانه ها بسازم
دیگر چه می شود که نام گل های باغچه را به خاطر نیاورم ؟
یا اصلا ندانم که کدام شاعر شب تاب
قافیه ها را از قاب غمگین پنجره پر داد ؟
من که خوب می دانم
بادبادک بی تاب تمام ترانه ها
همیشه بر پشت بام خلوت خاطره های تو می افتد
دیگر چه فرق می کند که بدانم
باد از کدام طرف می وزد؟!
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام کسی که تو دلم درخشید

من دیگه دوستت ندارم ببخشید

من واسه اون کسی که دوس ندارم

نمیتونم شاخه ی گل بیارم

بین تو و اون روزا کلی فرقه

تو آسمونت پر رعد وبرقه

نه مهربونی نه واسم می خندی

هر دری رو من می زنم می بندی

کو اون همه شعرای عاشقونه

کی بود بهم می گفت سلام بهونه

ار چشم من افتادی نارنینم

دوس ندارم دیگه تو رو ببینم

اگه دلت همین حالا بشکنه

بهتر از آوارگییای منه

من کسی رو می خوام که عاشق باشه

اول وآخرش شقایق باشه

من کسی رو می خوام که نیس مثل تو

پشیمونم دوست ندارم برو

پشیمونی گر چه نداره سودی

خوب شد که فهمیدم بدی به زودی

مریم حیدر زاده
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزها رفتندو من دیگر
خود نمیدانم کدامینم
آن من سرسخت مغرورم
یا من مغلوب دیرینم؟....
 

seeemesooo

عضو جدید
اینم شعر با صدای خودم


[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]گفتم که یک غزل بنویسم برای تو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]احساس می کنم که کمی پیرتر شدم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]احساس می کنم که شدم مبتلای تو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دل می دهم دوباره به طعم صدای تو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از قول من بگو به دلت نرم تر شود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد :[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]یک آسمان ، بهانه ی باران برای تو[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]ناقابل است ، بیشتر از این نداشتم[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]رخصت بده نفس بکشم در هوای تو[/FONT]
مي گم راستشو راستش، شايد نباشه وقتش
گفتم يه سرود از بود،كاش يه دفم مي شنود
رفتي ورفتي با عمرم،با جونم كه به توسپردم
آتيشت كردش ذوبم،تا بادل آهنت يكي شه قلبم
هربد وبيراه خواستي بگو،اما برگرد بامن روبرو
دل تو سنگه ياكوهه،آخه صدام برگشته و بي روحه
بدلت بگو اگه سنگي،اينجام يكي هست پي زندگي
مي ري مي ري اون دوردورا،نديدي اينجا يه جون فدا
قطره قطره شداشكم بخار،ميادپيشت با هر نسيم بهار
بارون ميشه نم نم ،يادم مي افتي كم كم
هرچي تو چنته بود اين بود،يعني داشت واسم يه جو سود
بزار يك دفه تو روياهام،باهم باشيم و نگم تنهام
***my own***
خوب بود
 

comudf

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من میروم...(شعر نو)

یاد دارم هر زمان با دوریت یارای پیکارم نبود
چشمها می بستم
در خیالم با دو بال خویشتن
سوی تو پر میزدم
اوج پرواز خیالم بی افق بود
مرزهای بسته ی هفت آسمان را می گشود
کاش میدانستی
چشم من از باز بودن خسته بود
کاش می دانستی
من به چشم بسته از آن آسمانها می گذشتم
تا بدانجا می رسیدم
کز خودم چیزی نبود
هر چه هم بود از تو بود
در من این حال غریب
لحظه لحظه اوج و شدت میگرفت
روزها و هفته ها و ماه ها
راستی انگار
وقت و لحظه معنی خود را نداشت
در من امید نگاه عاشقانه اوج می یافت
آه اما در خیال خام خود بودم...
و نمی دانستم
دست تقدیر برایم چه نوشت!
قبل از آن که صید صیادم شوم او صید شد
و از آن روز دگر
غصه ی آن عشق نافرجام در من مانده است
و از آن لحظه فقط
اشکها یار و وفادار من اند
درک من از عشق این شد
که اگر
خاطرت با رفتنم آسوده است
من میروم
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]وای چه خسته می کند تنگی این قفس مرا[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]پیر شدم نکرد از این رنج و شکنجه بس مرا[/FONT][FONT=&quot]

[/FONT][FONT=&quot]آب و هوای خاکیان نیست به عشق سازگار[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آتش آه گو بسوز آنچه به دل هوس مرا[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من امشب تا سحر بیدار خواهم ماند
و بال خواب را ازگردن خود باز خواهم کرد
به او گویم برو امشب نمی خوابم
به شوق دیدنت چشمان خود را باز خواهم کرد
برایت از حیاط خانه ی دل صد گل احساس خواهم چید
به باغ آرزوهایم گل امید می کارم
ستاره های اقبالم به من چشمک زنان گویند
که تو می آیی ومن اشک شوق از دیده می بارم
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ای خوش آن روزی به فتوای جنون
سر نهم یکسر به صحرای جنون
سرد و خاموش اوفتم در این جهان
شعله ور گردم به دنیای جنون
عقل کل شد آن زمان مجنون که گشت
مست لایعقل زمینای جنون
این جنون از آن جنون خلق نیست
نیست زنجیری بر این پای جنون
این جنون بنشسته در بالای عقل
وندر آنجا عقل بالای جنون
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوابم میاید اما......

خوابم میاید اما......

خوابم می آید
خوابم می آید اما
باید دوباره تمام کتاب کوکب را دوره کنم
بی گلایه وگریه که نمی توان به دیدار دیار دور رؤیا رفت!
باید به رکعت سکوت و صدای کبوتر فرو شوم
باید به پنجره ی باز و پرواز پاک پر بیندیشم
به جریمه های نانوشته ی جمعه های کودکی
به گلوی گرفته و گریه ی گیتار
باید به حقارت ابرها بیندیشم
به بیم بارش باران
به سرود ساکت اشک
خوابم می آید اما
باید به اندازه ی گریه یی کوتاه هم که شده
به تو بیندیشم
شاید نگاه گرم تو
در لابه لای این همه رویا
یا در خیال این همه خمیازه گم شده باشد

چه کنم ؟
باید بیابمت
به این گریه های گاه به گاه بالش و بستر
خو کرده ام دیگر ...
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کاش من هم همچو بلبل می شدم
بی قرار از رویش گل در بهار
کاش همچون چشمه جاری می شدم
از فراز کوه تا آن جویبار
 

madonna

عضو جدید
من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد
همه اندیشه ام اندیشه ی فرداست
وجودم از تمنای تو سرشار است
زمان در بستر شب خواب و بیدار است
 

متالیک

عضو جدید
کاربر ممتاز
من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم
همیشه در گریز و در گزارم
نمیمانم به یکجا . بی قرارم
سفر یعنی من و گستاخی من
همیشه رفتن و هرگز نماندن
هزاران ساحل و نادیده دیدن
به پرسشهای بی پاسخ رسیدن
من از تبار دریا . از نسل چشمه سارم
رها تر از رهایی . حصار بی حصارم
ساحل حصار من نیست . پایان کار من نیست
همدرد و یار من نیست
کسی که یار من نیست . در انتظار من نیست
صدای زنده بودن در خروشم
به ساحل چون میآیم . خموشم
به هنگامی که دنیا فکر ما نیست
برای مرگ هم در خانه جا نیست
اگر خاموش بشینم روا نیست
دل از دریا بریدن کار ما نیست
من از تبار دریا . از نسل چشمه سارم
رها تر از رهایی . حصار بی حصارم
ساحل حصار من نیست . پایان کار من نیست
همدرد و یار من نیست
کسی که یار من نیست . در انتظار من نیست
من آن موجم که آرامش ندارم
به آسانی سر سازش ندارم
همیشه در گریز و در گزارم
نمیمانم به یکجا . بی قرارم
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
همین که بی تو قدم میزنم خودش خیلی است
و از زمین تو دل میکنم خودش خیلی است
*
همین که شست تو از رفتنم خبردار است
تو هم نیامده ای دیدنم خودش خیلی است
*
از آن زمان که شکست از شکوه طوفان بید
در آن میانه نلرزیدنم خودش خیلی است
*
شما که حاکم مصرید و طبق حکم شما
گناه پاکی پیراهنم خودش خیلی است
*
همیشه قافیه هایم ((تو))بودی حالا
همین که قافیه اینجا ((منم)) خودش خیلی است
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زندگی خیلی نامرد شده ، آن‌قدر که حالا دیگر مجبورم هر بار چند دقیقه‌ از آن را برای پیدا کردنِ رگ گردنم جلوی آئینه تلف کنم
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
:heart:تا ز میخانه و می نام ونشان خواهد بود
سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
حلقه پیر مغان از ازلم در گوش است
بر همانیم که بودیم و همان خواهد بود:gol:
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش لحظه های رفتن نمی بارید اشک چشمام
هق هق دلتنگیامو می شکستم توی حرفام
دل پر تحملم از گریه ی من گله داره
چهره ی سرخ غرورم از شکستم شرمساره!
 

متالیک

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همونم که همیشه
غم و غصم بیشماره
اونیکه تنهاترینه
حتی سایه ام نداره

این منم که خوبیامو
کسی هرگز نشناخته
اونکه در راه رفاقت
همه هستیشو باخته
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
من بودم
آنكه
تار می‌تنید.
دلم از شوق پریدن می‌تپید
و چشمانم
كم‌كم
در زیر پرده سپید
خاك می‌شد.
بهار كه آمد،
پیله‌ای بودم
كه پروانه نشد.
< حامد حبیبی >
 

atousa_m

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرانجام این زخم کهنه
یاد میگیرد
که صبوری کند
و بی دلیل رویاهای فرو خورده ام را
در من به صلیب نکشد
به هر حال چیزی نمی گذرد
استخوانم به کارد می رسد
و این زنگار خورده بی رحم
تکه تکه
فرو می ریزد .
 

Similar threads

بالا