خودتو با یه شعر وصف کن...!

massom11111

عضو جدید
کاربر ممتاز
اگر شبی فانوس ِ نفسهای من خاموش شد،
اگر به حجله آشنایی،
در حوالی ِ خیابان خاطره برخوردی
و عده ای به تو گفتند،
کبوترت در حسرت پر کشیدن پرپر زد!
تو حرفشان را باور نکن!
تمام این سالها کنار ِ من بودی!
کنار دلتنگی ِ دفاترم!
در گلدان چینی ِ اتاقم!
در دلم...
تو با من نبودی و من با تو بودم!
مگر نه که با هم بودن،
همین علاقه ساده سرودن فاصله است؟
من هم هر شب،
شعرهای نو سروده باران و بسه را
برای تو خواندم!
هر شب، شب بخیری به تو گفتم
و جواب ِ تو را،
از آنسوی سکوت ِ خوابهایم شنیدم
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
خدا پشت و پناهت زود برگرد
فداي شکل ماهت زود برگرد
هوا سرد است،شالت را بينداز
بگير اين هم کلاهت،زود برگرد
ببين اين گونه نگذا ري بماند
دو چشمانم به راهت زود بر گرد
دلم را مي شکاني اي مسافر
به جبران گناهت زود برگرد
برايت نیست جايي مثل خانه
بسوي زاد گاهت زود برگرد
بيا از زير قرآنم گذر کن
خدا پشت و پناهت،زود برگرد
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
ياد گرفته ام که بي تو بخندم.....
ياد گرفته ام بي تو گريه کنم...و بدون شانه هايت....!
ياد گرفته ام ...که ديگر عاشق نشوم به غیر تو !
ياد گرفته ام که ديگر دل به کسي نبندم ....
و مهمتر از همه ياد گرفتم که با يادت زنده باشم و زندگي کنم !
اما هنوز يک چيز هست ...که ياد نگر فته ام ...
که چگونه.....! براي هميشه خاطراتت را از صفحه دلم پاک کنم ...
و نمي خواهم که هيچ وقت ياد بگيرم ....
تو نگرانم نشو !!
"فراموش کردنت" را هيچ وقت ياد نخواهم گرفت ...
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]آن شب که گوفتی باورم کن با تو می مانم دلواپسی های من از صبح فردا بود[FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]آن شب که گفتی با تو هستم تا که دنیا هست باور نکردم گرجه این جمله زیبا بود[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[/FONT]​
 

عبید

عضو جدید

تــاکـی بــــه تـمـنــای وصــال تـــو یـگـــانـــه
اشـکـم شــود از هـــر مـُـژه چـون سـیــل روانـه
خـواهـــد بـه سـرآیــد شـب هـجــران تــو یـانـه
ای تـیــــر ِ غـمـت را دل ِ عـشــاق نـشــانــــــه
جـمـعـی بـــه تــو مـشـغـول و تــو غـایـب ز مـیـانــه
رفــتـــم بـــه در ِ صــومـعــۀ عــابـــد و زاهـــــد
دیـــدم هـمــه را پـیـش رُخـت راکـع و ساجــد
در مـیـکـــده ، رهـبـانـم و در صــومـعـه عـابـد
گــه مـعـتـکـف دیـــرم و گــه سـاکـن مـسـجــد
یـعـنـی کــه تــو را مـی‌طـلـبـــم خــانــه بــه خــانــه
روزی کــه بــرفـتـنـد حــریـفــان پــی هــــر کـار
زاهـــد ســوی مـسـجـد شـد و مـن جـانـب خـمــار
مــن یــار طـلـب کـــردم و او جـلــوه ‌گـه یــار
حـاجـی بــــه ره ِ کـعـبــه و مـن طـالـب دیـــدار
او خــانـــه هـمــی جــویــد و مــن صـاحـب خــانــه
هـــر درکـه زنـم ، صـاحـب آن خـانــه تـویـی تـو
هــر جـا کـه روم پــرتـــو کـاشـانــه تـویـی تـو
در مـیـکـــده و دیــــر کــه جــانــانــه تـویـی تـو
مـقـصـود مـن از کـعـبــه و بـتـخـانـه تـویـی تـو
مـقـصـود تــویــی ، کـعــبــه و بـتـخـانــه بـهــانــه
بـلـبـل بــه چـمـن زان گـُل ِ رُخـسـار نـشـان دیـد
پــروانــــه در آتـش شـد و ا َســرار عـیـان دیـد
عـارف صـفـت روی تــو در پـیـر و جـوان دیـد
یـعـنـی هـمـــه جــا عـکـس رخ ِیــار تــوان دیـد
دیوانه منم من که روم خانه به خانه...
 

متالیک

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
مثل برگي خشک و تنها روي شاخه موندم اينجا ميترسم
توي چنگ وحشي باد برم از خاطر و از ياد بپوسم
همه روزاي من
قصه بودن من
توي آينه دلم مثل شب سياه و سرده
مثل ابرا رنگ درده
تو شتاب لحظه ها من با خودم يکه و تنهام ميدونم
تو سراب اين افق تا سفر نهايت اينجا ميمونم
همه روزاي من قصه بودن من توي آينه دلم
مثل شب سياه و سرده
مثل ابرا رنگ درده
مثل يه غروب تنها که ميشينه پشت ابرا
يه سکوت بي پناهم
توي اين بيهودگي ها لحظه ها رو ميشمارم
انتظار هر نگاهم
 

arghavan.z

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پیش از آنکه آخرین نفس را برآر[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]م[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پیش از آنکه پرده فرو افتد [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پیش از پژمردن آخرین گل [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برآنم که زندگی کنم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بر آنم که عشق بورزم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برآنم که باشم .[/FONT]

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در این جهان ظلمانی [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در این روزگار سرشار از فجایع [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]در این دنیای پر از کینه [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نزد کسانی که نیازمند منند [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کسانی که نیازمند ایشانم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کسانی که ستایش انگیزند [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا دریابم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شگفتی کنم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بازشناسم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که ام [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که می توانم باشم [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که می خواهم باشم.[/FONT]
:gol:
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شاملو...[/FONT]
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزگاریست که سودای بتان دین منست
غم این کار نشاط دل غمگین منست
دیدن روی تو دیده جان بین باید
دین کجا مرتبه چشم جهان بین منست
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواب دیده ام
به تاریخ هشتم باران در فصل زمستان
بانوی خانه ات می شوم
می بینی چه قدر عاشقم؟؟؟
حالا هی رؤیاهایم را کفن کن !
هی زخم به واژه های بکرم بزن !
هی دروغ بگو !
هی دیگران ناخوانا را چشم بدوز !
خواناترین کاغذی که می توانی تا همیشه سیاهش کنی منم
سکوت ، سکوت ، کلمه ، پرواز ، بی قراری
باور کن در حوصله ی من و پنجره و ستاره نیست باز هم صبر کنیم
 

russell

مدیر بازنشسته


آنهايي که تنهايي را زندگي نکرده اند، نمي فهمند
چگونه سکوت ترس را در انسان بيدار مي کند
چگونه انسان با خودش حرف مي زند
با آينه ها يکي مي شود
با قلبي پر از دريغ ، نمي فهمند
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]به غم کسی اسیرم که زمن خبر ندارد[/FONT][FONT=&quot]
عجب از محبت من که در او اثر ندارد
غلط است هر که گوید دل به دل راه دارد
دل من ز غصه خون شد، دل او خبر ندارد[/FONT]
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز

از چشمهاي من هيجان را گرفته ايد
اين روزها عجب خودتان را گرفته ايد

ارديبهشت نيست که ؛اردي جهنم است
لبهاي سرختان که دهان را گرفته ايد-

به چرت و پرت و فحش و ... ؛ببخشيد مدتي است
ازشعرهام لحن و بيان را گرفته ايد

خانم جسارت است ! ببخشيد يک سوال
با اخمتان کجاي جهان را گرفته ايد !؟

خانم ! شما که درس نخوانديد پس کجا -
کي دکتراي زخم زبان را گرفته ايد !؟

خانم جواب نامه نداديد بس نبود !؟
ديگر چرا کبوترمان را گرفته ايد ؟

*
خانم عجالتا برويم آخر غزل
نه اين که وقت نيست ؛ امان را گرفته ايد

اما به ما نيامده دل کندن از شما
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
برای خاطر تنها یکی مجنون صحرا گرد بی سا مان
هزاران لیلی ناز آفرین را کو به کو
آواره و دیوانه می کردم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
بگرد شمع سو زان دل عشاق سر گردان
سرا پای وجود بی وفا معشوق را
پروانه می کردم
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
كو پاي آن كه به كوي شما رسم
آنجا مگر به ياري باد صبا رسم

جايي كه قاصدان سحر راه گم كنند
من مانده در غروب بيابان كجا رسم

در راه عشق او چه سواران كه پي شدند
آنگاه من، پياده بي دست و پا رسم ؟

اندوه نامرادي اسكندرم كشد
چون خضر اگر به چشمه آب بقا رسم

گفتم ز فيض جام شما كام ما رواست
باور نداشتم كه بدين ناروا رسم
 

متالیک

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تنهایی تمومه وجودمه

منو تنها بذارید

این تمومه بود و نبودمه

منو تنها بذارید

دارم مثل یه قصه می شم

غمگین ترین قصه هاست

دردام همیشه بی صداست

یه مرد بی ستاره

که دلخوشی نداره

راهیم ،راهی جایی ، که پر از زمزمه باشه

اونجا خوشبختی یه دنیا ، قدر سهم همه باشه

من اگر طلسم نبودم

واسه تو یه اسم نبودم

پای حرفات می نشستم

دل به پیغومت می بستم

توی تنگای نفسهام

زخم دردی ریشه داره

که تو هق هق غریبم

منو راحت نمی ذاره
 

yamaha R6

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=&quot]دردهای من[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]درد مردم زمانه است[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مردمی که چین پوستینشان [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مردمی که رنگ روی آستینشان[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]مردمی که نامهایشان[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]جلد کهنه شناسنامه هایشان [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]درد می کند[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]من ولی تمام استخوان بودنم[/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]لحظه های سرودنم [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT][FONT=&quot]درد می کند[/FONT]



تشکر از بالایی ها:gol::gol:
[FONT=&quot][/FONT][FONT=&quot][/FONT]
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نه تک درختی می توانم بود
در خشکی کویر
و نه
پرنده ی تنهایی
در تنگی قفسی
و نه ترانه ی کوچکی
در خالی فضایی
من درختی هستم
که به عشق جنگلی روییده ام
پرنده ای هستم
که به شوق پرواز آمده ام
ترانه ای هستم
که به شور شنیدن زاده ام
در این برهوت
در سرزمینی که
با داغ هزار شعله ی زخم
مرا می سوزانند
به سرودی دل خوش می کنم
که گوشهای غریب تو را بنوازد
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
باور کن ،هنوز
دست به دامن گریه که می شوم
تصویر لرزانی از ستاره و صدف
در پس پرده ی دریا تکان می خورد
نمی دانم چرا
بارش این همه باران
غبار غریب غروبهای بهار و بوسه را
از شیشه های این همه پنجره پاک نمی کند
تو چه ؟
تو که آن سوی کتاب کوچه ها نشسته یی
خبر از راز زیارت هر روز من
با ساکنان این حوالی آشنای گلایه و گریه داری ؟
آه ! می دانم
سکوت آینه ها
همیشه
جواب تمام سوال های بی جواب بغض و باران است...
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا برگذشته مینگرم عشق خویش را
چون افتاب گمشده می ارم بیاد
می نالم که بخون غرقه گشتهاست
این شعر غیر رنجش یارم بمن چه داد
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من شاعرم
شاعر شعرهای نسروده.
من شاعرم
شاعر شعرهای بی کسی.
من شاعرم
شاعر شعرهای بی سروته.
من شاعرم
شاعر بی نامترین شعرها.
من شاعرم
شاعر شعرهایم
دردهایم را با نوشتن ، تصویر میکنم.
من شاعرم
که در شعر خود را میکشم
من شاعرم ...
من
من
من ، منم
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیدارم ، شرجی مهربان من !
همراه باد ارغوانی ساز بزن
بیدارم
تا نگاه نوزادم در آغوش چشمان تو
قد بکشد
قد بکشد رو به جانب شمال
رو به علاقه ، به حوالی اقاقی
حتی برای شنیدن یک دوستت دارم ساده ...
گوش هایم نوزادند !
که نمی گویی
که نمی شنوم
بیدارم ، از هر پنجره ای بیدارتر
و نشانی برهنه ی کوچه ی نیامدنت را خوب می دانم .........

 

Similar threads

بالا