مامان: زری...چرا غذا نمیخوری مادر؟
زری(عاشق): رژیم دارم.....(اینقد غذا نمیخورم که بفهمن عاشق شدم.....جواد
)
بابا: زری....زری؟....چرا هرچی صدات میکنم جواب نمیدی؟....پس این زیر شلواریه من کجاست؟
زری:من چمیدونم .....از مامان بپرسین(راستی یادم باشه زیر شلواریه جوادمو یه جایی بزارم که هردفعه اینقدر الاف نشه!)
مریم(دوست زری): حواست کجاست زری؟ زود سوار شو دیرمون شد....باز میخوای دیر برسیم سر کلاس؟
زری
همانطور که حواسش به پشت درختها ...دیوارها ....کوچه پس کوچه هاو....هست که مبادا جواد اورا زیر نظر گرفته باشد )من سوار شخصی نمیشمااااا......(دوروز دیگه که عروسی کردیم جواد نمیگه با کودوم عقلت سوار شخصی شدی؟)
مریم:زری ...این اهنگو شنیدی؟ میخوای واسه ات بلوتوث کنم؟
زری : گریه داره؟( همانطور که اشک در چشمانش حلقه میزند زمزمه میکند: بگو منو کم داری بگو...)
مریم ساعت 12 شب(sms):فردا میخوام یه ساعت زودتر برم دانشگاه توهم میای؟
زری: نه....خودت برو(مگه نمیدونه من یه ساعتی میرم که با جواد فیس تو فیس بشم؟....تازه اگه دوروز دیگه جواد شاکی بشه چی؟)و با فکر جواد به خواب میرود.
مریم: زری تا حالا فکر کردی اسم بچه تو چی بزاری؟
زری:دوراهی
اگه با جواد عروسی کنم که جواد باید بگه
وگرنه...........................جوااااد
مامان: علی جان یه کم ارومتر.....مگه اولین باره غذا میخوری؟
علی(پسر به اصطلاح عاشق):.......جملات نامفهوم....(بخش تفکر مغز خاموش)
بابا:علی؟ چرا هرچی صدات میزنم جواب نمیدی؟.....چته تو فکری؟....نکنه عاشق شدی پدر سوخته؟
علی: نه بابا .....مستراح اشغاله تمرکز کردم یه وقت اشتباه نکنم(اکرمم فکر کردن داره؟)
سعید 3 نصفه شب(sms):فردا پایه ای نریم کلاس؟
علی:4پایم(بدون هیچ فکری به خواب میرود)
سعید (خیابان در مواجهه با چند فرد مونث): جوجه رنگیارو نیگا
علی: به به سامولیک.........یا زهرا دماغووووووو....قارقارقارقار!!(اکرمم تو همین مایه هاس؟)
سعید: اهنگ گیر اوردم کره...گوش بده برو فضا
علی: قر داره؟.....(همزمان گردن...باسن....کمر و....به جنب و جوش در میاید)
سعید: علی دوماد شو یه کم بخندیم...چند وقته کت شلوار نپوشیدیم.
علی: من کت شلوار ندارم که....تو چرادوماد نمیشی قول میدم نخندم!( اکرم چرا عروس نمیشه؟!)
سعید: اسم با مسما تر از سعیدم هست؟ اسم جوجه تم بزار سعید!
علی: هه هه هروقت خر شدم اسم کره خرمو میزارم سعید!
زری(عاشق): رژیم دارم.....(اینقد غذا نمیخورم که بفهمن عاشق شدم.....جواد

بابا: زری....زری؟....چرا هرچی صدات میکنم جواب نمیدی؟....پس این زیر شلواریه من کجاست؟
زری:من چمیدونم .....از مامان بپرسین(راستی یادم باشه زیر شلواریه جوادمو یه جایی بزارم که هردفعه اینقدر الاف نشه!)
مریم(دوست زری): حواست کجاست زری؟ زود سوار شو دیرمون شد....باز میخوای دیر برسیم سر کلاس؟
زری

مریم:زری ...این اهنگو شنیدی؟ میخوای واسه ات بلوتوث کنم؟
زری : گریه داره؟( همانطور که اشک در چشمانش حلقه میزند زمزمه میکند: بگو منو کم داری بگو...)
مریم ساعت 12 شب(sms):فردا میخوام یه ساعت زودتر برم دانشگاه توهم میای؟
زری: نه....خودت برو(مگه نمیدونه من یه ساعتی میرم که با جواد فیس تو فیس بشم؟....تازه اگه دوروز دیگه جواد شاکی بشه چی؟)و با فکر جواد به خواب میرود.
مریم: زری تا حالا فکر کردی اسم بچه تو چی بزاری؟
زری:دوراهی
اگه با جواد عروسی کنم که جواد باید بگه
وگرنه...........................جوااااد

مامان: علی جان یه کم ارومتر.....مگه اولین باره غذا میخوری؟
علی(پسر به اصطلاح عاشق):.......جملات نامفهوم....(بخش تفکر مغز خاموش)
بابا:علی؟ چرا هرچی صدات میزنم جواب نمیدی؟.....چته تو فکری؟....نکنه عاشق شدی پدر سوخته؟
علی: نه بابا .....مستراح اشغاله تمرکز کردم یه وقت اشتباه نکنم(اکرمم فکر کردن داره؟)
سعید 3 نصفه شب(sms):فردا پایه ای نریم کلاس؟
علی:4پایم(بدون هیچ فکری به خواب میرود)
سعید (خیابان در مواجهه با چند فرد مونث): جوجه رنگیارو نیگا
علی: به به سامولیک.........یا زهرا دماغووووووو....قارقارقارقار!!(اکرمم تو همین مایه هاس؟)
سعید: اهنگ گیر اوردم کره...گوش بده برو فضا
علی: قر داره؟.....(همزمان گردن...باسن....کمر و....به جنب و جوش در میاید)
سعید: علی دوماد شو یه کم بخندیم...چند وقته کت شلوار نپوشیدیم.
علی: من کت شلوار ندارم که....تو چرادوماد نمیشی قول میدم نخندم!( اکرم چرا عروس نمیشه؟!)
سعید: اسم با مسما تر از سعیدم هست؟ اسم جوجه تم بزار سعید!
علی: هه هه هروقت خر شدم اسم کره خرمو میزارم سعید!