ماجرای اشنائی با دکترای معماری ایرانی
که مدرکش را از اذربایجان گرفته !!!
و به عراق رفته !!!
و پروژه های معماری را به دوبی بردیم !!!
و در دوبی شرکت مشاورین معماری هشتاد میلیارد تومن تامین سرمایه را قبول کرد!!!!
ولی ........
مفصل در زیر بخوانید جالبه!
چند روز قبل از عید یک شخصی یک پروژه ای داشت که دولت میخواد یک زمین به اندازه سی میلیون متر بهش بده تا یک شهر جدید بسازه ولی طرف هیچی حالیش نبود و زنگ زده بود برای وام گرفتن از بانکهای خارجی از من کمک و راهنمائی میخواست! اخه یکی از تجربه های من ارتباط با بانکهای خارجی روی پروژه های بزرگ هست (بعدا خواستید توضیح میدم).
و دولت شرط کرده بوده که برای انتقال زمین به نام ایشون باید طرح فاز یک و مستر پلن ساخت شهر جدید را تهیه کرده و به سازمان مسکن و شهر سازی استان مذکور جهت تصویب ارائه بده! و میگفت که مهندسین مشاور ازش ده میلیارد تومن دستمزد خواسته اند! (تقریبا هر متر سه هزار و خورده ای تومن!)
و از من خواست تا مشکلش رو حل کنم!
من خیلی بررسی کردم و با شرکتهای داخلی و خارجی مذاکره کردم تا اول فاز یک و مستر پلن را یکی با خرج خودش تهیه کنه و بعد بریم سراغ تحویل زمین و بعد سراغ وامهای خارجی!
تا اینکه با یک شرکت مهندسین مشاور اشنا شدم و قضیه را براشون توضیح دادم.
مدیر این شرکت از یکی از دانشگاههای جمهوری اذربایجان میگفت دکترای معماری گرفته!
و میگفت دو سال هست دائم به عراق برای پروژه های ساخت و ساز رفت و امد میکنه!
و گفت که اونجا چند پروژه خوب بهش پیشنهاد داده اند از جمله ساخت چهل مدرسه در استان نجف
و ساخت شش مجموعه ده هزار واحدی مسکونی و تعداد زیادی جاده و کمر بندی و پل و غیره ....
میگفت منابع مالی ندارد و دنبال یک بودجه مناسب هست!
من بهش گفتم که توی دوبی شرکتهای سرمایه گذار خوبی را میشناسم
ایشان مدارک مناقصه چهل مدرسه را به من داد و گفت که این پروژه را گرفته ام و اماده جذب سرمایه هستند!
من هم هر چی میگه سعی میکنم قبول کنم ولی زیر چشمی حواسم به حرفها و رفتارش هست!
خلاصه کلیه مدارک مناقصه را که ادعا میکرد قراردادش به نام خودش هست را گرفتم و ایمیل کردم به یک شرکت اماراتی که قبلا توی دوبی باهاشون کارکرده بودم و میدانستم که سرمایه هر چقدر میخواهند میتوانند جور کنند.
و طبق گفته این اقای دکتر گفتم که ایشون پروژه را گرفته و پروژه تو دستش هست
انها هم توی دوبی بررسی کرده و گفتند که اماده مذاکره حضوری هستند!
به این اقای دکتر گفتم و اخر سر با هم راه افتادیم دوبی!
و تازه توی راه معلوم شد که این اقای دکتر هنوز در حال نوشتن تز دکتراش هست و مدرک رو نگرفته!
و بعد از مدت کوتاهی معلوم شد که زبان هم بلد نیست و به زبان ترکی توی جمهوری اذربایجان درس خوانده!
(شایدم با پول وارد دانشگاه شده! ) خلاصه مسئولیت مترجمی و راهنمائی گشتن توی دوبی و حتی رزرو اتاق هتل در دوبی (کارت بانکی ویزا داشتم که با اون هتل میتونستم به نصف قیمت اتاق رزرو کنم).
و هماهنگی با شرکت دوبی و غیره با من شد.
رسیدیم سر قرار توی بازار بین المللی دوبی کنار اکواریوم بزرگ خاورمیانه
نشستیم و شروع به مذاکره کردیم.
شرکت اماراتی یک شرکت مهندسین مشاور بود که بعدا ادرس اینترنتشون رو خواستین میگم.
همان لحظه یک کتابی از نمونه کارهاشون در اوردند و گذاشتند جلوی ما!
یکی از طرح هاشون ساخت شهر جدید در کنار شهر کربلا با 35 میلیارد دلار بودجه هست!
در طول چهار سال گذشته پروژه های معماری زیادی به اندازه 5 میلیارد دلار گرفته اند.
از جمله شاهکارهای معماری اونها طراحی هتل کمپینسکی دوبی هست که داخل هتل پیست اسکی روی برف ساخته اند! (توی هوای داغ دوبی که وسط زمستان تازه یه کمی هوا خنک میشه!)
مسئول شرکت یک شخص امریکائی بود که تابعیت چک رو هم داشت و عربی رو توی چهار سالی که دوبی امده بود تا حدی یاد گرفته بود خیلی صمیمی و خوش برخورد بود! و تحصیلاتش فوق لیسانس معماری بود.
از این طرف این اقای دکتر ما یک کارت ویزیت توی جیبش نبود من که کارتش رو داشتم و البته به فارسی بود
در اوردم و دادم بهش اونم کارت فارسی رو داد به طرف مقابل و یک کاتالوگی از سوابق به فارسی رو هم داد به طرف اماراتی! که این دو تا یعنی کتاب کارهای شرکت مهندسین مشاور معماری اماراتی با اینها قابل مقایسه نبود!
از طرف دیگه اونها که فکر میکردند کارها انجام شده و پروژه گرفته شده متوجه شدند که این اقای دکتر
فقط اسناد مناقصه دستش هست و ادعا میکنه که پروژه رو گرفته! حالشون گرفته شد!
یک مدرسه را میشه با چند صد میلیون تومن ساخت و چهل مدرسه را تقریبا با بیست میلیون دلار (بیست میلیارد تومن)
به راحتی میشه جمع و جور کرد!
ولی این اقای دکتر ادعا میکرد که از دولت عراق قول گرفته که بهش هشتاد میلیون دلار پول بدن (هشتاد میلیارد تومن)
و ادعا میکرد که قسمتی از پول را بهشون رشوه خواهد داد تا رقم بیشتری برای مناقصه پرداخت کنند!
من توی دلم براش میخندیدم به خاطر اینکه روی اسناد مناقصه نوشته بود (Financed by World Bank)
یعنی منابع مالی پروژه به وسیله بانک جهانی تامین میشه و این یعنی که به این راحتی نمیشه رشوه خواری کرد!
از طرف دیگه این دکتر کلی درخواست و تقاضا داشت و میگفت باید هزینه هائی که در طول یک سال گذشته
توی عراق رفت و امد داشته را این شرکت اماراتی بدهند!
شرط دیگه اش این بود که شرکت مهندسین مشاور اماراتی که توی بوستون امریکا، توی اروپا و حتی توی بغداد دفتر داشت باید نمایندگی انحصاری عراق را به او بدهد!
و خلاصه با این همه شرط و شروط طرف اماراتی شوکه شده بود!
انها با نهایت احترام گفتند که باید با وکیلشون مشورت کنند
دکتر قرار شد شرایطش رو بنویسه ولی چون انگلیسی بلد نبود به من گفت فارسی نوشتم و
براشون ایمیل کردم.
البته بر قصد من فارسی نوشتم چون گفتم فردا توی قرارداد حقوقی که کشورهای عراق و ایران و امارات دخیل هستند
با این وضعیت سیاسی و تحریمها یک کلمه اش این ور اون ور میشه و دکتره یقه من رو میگیره
به خاطر همین گفتم که من تخصص حقوقی و مترجمی زبان را ندارم!
و اخر سر طرف اماراتی که دید ما کم کم ویزامون تموم شده داریم میریم یک تفاهم نامه همکاری
گذاشت جلوی ما تا ان را امضاء کنیم و من متن رو ترجمه کردم و به دکتر توضیح دادم
و بهش گفتم که چون متخصص زبان و حقوقدان نیستم بهتر است که با یک وکیل و متخصص زبان مشورت کند
تا تفاهم نامه خوب به خودش تفهیم شود.
برگشتیم هتل! دکتره شب رفت دیسکو و کلی مشروبات خورد و حال کرد!
سن و سالش حدود چهل تا پنجاه بود
توی چند روزی که دوبی بودیم همه اش از دوست دخترهای زیادی که داره
و کارهائی که توی این زمینه کرده برام تعریف میکرد
من هم که اهل این حرفها نیستم ته دلم از کارهاش چندشم می اومد!
البته بدم نمیاد یک دوست دختر صیغه ای با سند ثبت شده داشته باشم
که فردا کسی یقه ام رو نگیره و همچنین از جانماز اب کشیدن هم خوشم نمیاد!
ولی اینکه توی دنیا هر کاری دلت بخواد بکنی هم اهلش نیستم!
دکتره حتی با کمال پر روئی عکس دوست دخترهایش را به من نشان میداد!
میگفت که زن و دو تا دخترش خبر ندارند!
میگفت یک دختر سیزده دوازده ساله دارد و یک دختر که تازه مدرسه میره!
ولی اونها خبر ندارند که از این کارها میکنه!
از زنهای شوهر دار که عاشقش شده اند و از این مزخرفات برایم از خاطراتش حرف میزد!!
ولی هنگامی که نوبت به ترجمه تفاهم نامه شد با کمال تعجب
نخواست سه درهم که معادل هزار تومن میشه به هتل بده تا متن تفاهم نامه به ایران برای ترجمه شدن فکس بشه!
کم کم از رفتارش اعصابم خورد شده بود و منتظر بودم بر گردیم ایران تا اینکه برگشتیم ایران
و شماره موبایلش رو روی رجکت تنظیم کردم تا هر چی زنگ میزنه گوشیم زنگ نخوره!
این یکی از تجربه هائی بود که بهتون یک دید خوبی از وضعیت داخل ایران، بازار عراق، شرکتهای مهندسی معماری اماراتی
و تجربه های من که میتونم در اختیارتون بزارم میده.
به قول شما زمان و صحبت های من بیشتر روشن میکنه!
سوالی داشتین در خدمتم.