تا حالا دلتنگ کسی شدی . اون کی بوده ؟

omidvarshoei

عضو جدید
تا حالا دلتنگ کسی شدی . اون کی بوده ؟

من خودم دلم برا یه دوست تنگ شد که تو یه همچین موقعی با هم بودیم ولی از یک ساعت بعدش دیگه ندیدمش
 

sokoot.assa

عضو جدید
من دلم واسه دوستای کلاس سوم دبستانم تنگ شده
بهترین دوره ای که داشتم اون موقع بود مثل خواهرام میموندن الان یکیشون خانم دکتره . دلم واسشون تنگ شده
 

iceman10

عضو جدید
کاربر ممتاز
  • تا حالا شده دلتنگ یکی بشین ولی نتونین یه کلمه باهاش حرف بزنین ....

    توسط TITANIC در تالار گفتگوی آزاد

    پاسخ ها: 76 آخرین ارسال: 2010/11/27, 10:24 PM
  • تا حالا شده دلتنگ کسی باشی ولی نتونی یه لحظه باهاش حرف بزنی...

    توسط TITANIC در تالار گفتگوی آزاد

    پاسخ ها: 46 آخرین ارسال: 2010/1/16, 02:17 PM
  • تا حالا دلتنگه کسی شدی...............

    توسط jojo65 در تالار گفتگوی آزاد

    پاسخ ها: 55 آخرین ارسال: 2009/10/03, 12:38 AM
 

omidvarshoei

عضو جدید
  • تا حالا شده دلتنگ یکی بشین ولی نتونین یه کلمه باهاش حرف بزنین ....

    توسط TITANIC در تالار گفتگوی آزاد

    پاسخ ها: 76 آخرین ارسال: 2010/11/27, 10:24 PM
  • تا حالا شده دلتنگ کسی باشی ولی نتونی یه لحظه باهاش حرف بزنی...

    توسط TITANIC در تالار گفتگوی آزاد

    پاسخ ها: 46 آخرین ارسال: 2010/1/16, 02:17 PM
  • تا حالا دلتنگه کسی شدی...............

    توسط jojo65 در تالار گفتگوی آزاد

    پاسخ ها: 55 آخرین ارسال: 2009/10/03, 12:38 AM

نخیرم موضوع من با اینا فرق داره تا آخرش باش تا ببینی:neutral::neutral::neutral::neutral:
 

omidvarshoei

عضو جدید
من الان که فکر میکنم دلتنگ برف زمستون گذشته مخصوصا زمانی که میرفتم هنرستان چرخکار شهرستان بروجرد تو منطقه ای با صفایی به عنوان گلدشت شدم
واقعا یادش بخیر
 

iceman10

عضو جدید
کاربر ممتاز
این مدلیشو دیگه ندیده بودم:eek::eek::eek:
تکراریه ها
 

arezo.d

عضو جدید
من دلتنگ گذشته ام شدم و دوستان مدرسه !!!
هر سال كه مي گذره دل تنگ سال قبلش مي شم زمان خيلي زود مي گذره و دل تنگ خاطرات گذشته مي شم.:crying2:
 

omidvarshoei

عضو جدید
کار می گشت و نهایتا" توانست برای خودش کاری

پیدا کند. حقوق و مزایا و شرایط کار بسیار خوب بود،

به همـین خاطـر هـیزم شـکن تصمـیم گرفـت نهایت

سعی خودش را برای خدمت به شرکت به کار گیرد.

رئیسش به او یک تبر داد و او را به سمت محلی که

باید در آن مشـغول می شـد راهنـمایی کرد. روز اول

هیزم شکن 18 درخت را قطع کرد. رئیس او را تشویق

کرد و گفت همین طور به کارش ادامـه دهد. تشـویق

رئیـس انگـیزه بیشـتری در هـیزم شـکن ایـجاد کـرد و

تصمیم گرفت روز بعد بیشتر تلاش کند اما تنها توانست

15 درخت را قطع کند. روز سوم از آن هم بیشتر تلاش

کرد ولی فقـط 10 درخـت را قطع کرد. هـر روز که می

گذشت تعــداد درخت هایی که قطع می کـرد کمتر و

کمتر می شد. پیش خودش فکر کرد احتمالا" بنیه اش

کـم شـده است. پیش رئیـس رفـت و پـس از مـعذرت

خواهی گفت که خودش هم از این جریان سر در نمی

آورد. رئیس پرسید:" آخرین باری که تبرت را تیز کـردی

کی بود؟" هیزم شکن گفت:" تیز کردن؟ من فرصـتـی

برای تیـز کـردن تبرم نداشتم تمام وقتم را صـرف قطع

کردن درختان می کردم!" شما چطور؟ آخرین باری که

تبرتان را تیز کرده اید کی بود؟
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی خاطره های آدم زیاد میشه دیوار اتاقش پر عکس میشه اما همیشه دلت واسه اونی تنگ میشه که نمیتونی عکسشو به دیوار بزنی....
 

omidvarshoei

عضو جدید
یادتون من اول متن گفتم دلتنگ یک نفر بیش از همه شدم
داستان ازین قراره
من یک دوست داشتم به نام مهدی میشه گفت از بهترین دوستان من بود که همه چی تموم بود
یه روز بنا بدلایلی قرار شد به مسافرت بره منو خواستو ناهاری مارو دعوت کرد بعد صرف نهار رو بهم کرد و گفت امید ما شاید همدیگرو دیگر ندیدیم
منم بهش جوای دادم که مگه دیونه شدی
موقع رفتن رسید و خداحافظی کردیم
بعد از سه ساعت متوجه شدم با ماشینش به زیر خاور رفته و خودش و خانواده اش جان باختن
امروز سالگرد اون عزیز روحش شاد باد
 

island1991

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادتون من اول متن گفتم دلتنگ یک نفر بیش از همه شدم
داستان ازین قراره
من یک دوست داشتم به نام مهدی میشه گفت از بهترین دوستان من بود که همه چی تموم بود
یه روز بنا بدلایلی قرار شد به مسافرت بره منو خواستو ناهاری مارو دعوت کرد بعد صرف نهار رو بهم کرد و گفت امید ما شاید همدیگرو دیگر ندیدیم
منم بهش جوای دادم که مگه دیونه شدی
موقع رفتن رسید و خداحافظی کردیم
بعد از سه ساعت متوجه شدم با ماشینش به زیر خاور رفته و خودش و خانواده اش جان باختن
امروز سالگرد اون عزیز روحش شاد باد



آخییییییییییییییییی...........خدا رحمتشون کنه....
 

haunt

عضو جدید
من دلتنگ کسی هستم که می دونم هیچ وقت نمی تونم ببینمش .
 

.آیسا

عضو جدید
یادتون من اول متن گفتم دلتنگ یک نفر بیش از همه شدم
داستان ازین قراره
من یک دوست داشتم به نام مهدی میشه گفت از بهترین دوستان من بود که همه چی تموم بود
یه روز بنا بدلایلی قرار شد به مسافرت بره منو خواستو ناهاری مارو دعوت کرد بعد صرف نهار رو بهم کرد و گفت امید ما شاید همدیگرو دیگر ندیدیم
منم بهش جوای دادم که مگه دیونه شدی
موقع رفتن رسید و خداحافظی کردیم
بعد از سه ساعت متوجه شدم با ماشینش به زیر خاور رفته و خودش و خانواده اش جان باختن
امروز سالگرد اون عزیز روحش شاد باد
آخی...خیلی سخته...خدا رحمتش کنه
متاسفم:w04::w04::w04:
 

Similar threads

بالا