چيزها ديدم در روي زمين :كودكي ديدم . ماه را بو مي كرد .قفسي بي در ديدم كه در آن ، روشني پرپر مي زد .نردباني كه از آن ، عشق مي رفت به بام ملكوت .من زني را ديدم ، نور در هاون مي كوبيد .ظهر در سفره آنان نان بود ، سبزي دور شبنم بود ،كاسه داغ محبت بود .من گدايي ديدم ، در به درمي رفت آواز چكاوك مي خواست و سپوري كه به يك پوسته خربزه مي برد نماز*****بره اي را ديدم ، بادبادك مي خوردمن الاغي ديدم ، يونجه را مي فهميددر چرا گاه (( نصيحت )) گاوي ديدم سبزشاعري ديدم هنگام خطاب ، به گل سوسن مي گفت : (( شما ))*****من كتابي ديدم ، واژه هايش همه از جنس بلوركاغذي ديدم ، از جنس بهار .موزه اي ديدم ، دور از سبزه مسجدي دور از آبسر بالين فقيهي نوميد ، كوزه اي ديدم لبريز سئوال*****قاطري ديدم بارش (( انشاء ))اشتري ديدم بارش سبد خالي (( پند و امثال )) .عارفي ديدم بارش (( تنناها ياهو ))*****من قطاري ديدم ، روشنايي مي برد .من قطاري ديدم ، فقه مي برد و چه سنگين مي رفت .من قطاري ديدم .كه سياست مي برد ( و چه خالي مي رفت . )من قطاري ديدم ، تخم نيلوفر و آواز قناري مي برد .و هواپيمايي ، كه در آن اوج هزاران پاييخاك از شيشه آن پيدا بود :كاكل پوپك ،خالهاي پر پروانه ،عكس غوكي در حوضو عبور مگس از كوچه تنهايي .خواهش روشن يك گنجشك ،وقتي از روي چناري به زمين مي آيد .و بلوغ خورشيد .و هم آغوشي زيباي عروسك با صبح .*****پله هايي كه به گلخانه شهوت مي رفت .پله هايي كه به سردابه الكل مي رفت .پله هايي كه به بام اشراقپله هايي به سكوي تجلي مي رفت




