بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلااااااام به همه ..بچه ها من فردا ساعت 8 امتحان دارم دیگه خلاااااااااااااااااااااااااص .واسم دعا کنین نزنه تو حالم
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سلااااااام به همه ..بچه ها من فردا ساعت 8 امتحان دارم دیگه خلاااااااااااااااااااااااااص .واسم دعا کنین نزنه تو حالم
وای!!!چه خوب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خدا رو شکر!!خیالم از طرف تو راحت میشه!!:gol::D:D;););)
چی داری؟زودی بعدش بیا بوگو چه طور دادی!!البته من 12 نگاه می کنم!!:w25:
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
<< فاجعه >>

در اتاق باز شد ، پدر وارد اتاق شد . برادر در اتاقش بود . مادر در حياط بود . خواهر چشمهايش را باز کرد . پدر در کمد را باز کرد . برادر از اتاق بيرون رفت . مادر به آشپزخانه رفت . خواهر ساکت بود . پدر مشغول کارش بود . صداي زنگ خانه آمد . مادر به اتاق من آمد . برادر در را باز کرد . پليس پدر را صدا کرد . پدر سريع به اتاق آمد . پليس به داخل حياط آمد . پدر در کمد را باز کرد . مادر در اتاق خواهر را باز کرد . برادر به اتاق خواهر رفت . پدر هم به اتاق خواهر رفت . پليس وارد خانه شد . پدر مثل گچ سفيد شد . پليس فرياد زد . پدر هم فرياد زد . پليس پدر را صرا کرد . پدر اعتنايي به آنها نکرد . من عروسکم را محکم بغل کردم . پدر در اتاق را قفل کرد . پليس دوباره فرياد زد . پدر سر ما داد زد . خواهر به پيش من آمد . برادر به پيش مادر آمد . پدر با طناب ما را به هم بست و کنار مادر نشست . مادر ديگر حرکتي نکرد . خواهر و برادر گريه کردند . من هم گريه کردم . پليس در را شکست ولي پدر دل ما را شکست . پليس بر سر پدر داد زد . پدر ما را کتک زد . پليس شليک کرد . پدر هم شليک کرد . چشم هايم را بستم . بر روي دو زانويم نشستم . چشمم را باز کردم . پليس طناب را باز کرد . به اطرافم نگاه کردم . خواهر به من نگاه نکرد . برادر هم به من نگاه نکرد . پليس من را از اتاق بيرون کرد . گريه ام گرفت . عروسک جلوي پايم را گرفت . زمين خوردم . همسايه غذا مي خورد . پليس من را بلند کرد . من عروسکم را بلند کردم . پليس من را با خودش برد . من هم عکس خواهر،برادر و مادرم را با خودم بردم . :cry:
 

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
من فیزیک 2 دارم ..احساس کردم مطالبش زیاده ..یه فصل رو حذف کردم ...
حتما میام میگم ..بعد از 12 میام احتمالا
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
<< فاجعه >>

در اتاق باز شد ، پدر وارد اتاق شد . برادر در اتاقش بود . مادر در حياط بود . خواهر چشمهايش را باز کرد . پدر در کمد را باز کرد . برادر از اتاق بيرون رفت . مادر به آشپزخانه رفت . خواهر ساکت بود . پدر مشغول کارش بود . صداي زنگ خانه آمد . مادر به اتاق من آمد . برادر در را باز کرد . پليس پدر را صدا کرد . پدر سريع به اتاق آمد . پليس به داخل حياط آمد . پدر در کمد را باز کرد . مادر در اتاق خواهر را باز کرد . برادر به اتاق خواهر رفت . پدر هم به اتاق خواهر رفت . پليس وارد خانه شد . پدر مثل گچ سفيد شد . پليس فرياد زد . پدر هم فرياد زد . پليس پدر را صرا کرد . پدر اعتنايي به آنها نکرد . من عروسکم را محکم بغل کردم . پدر در اتاق را قفل کرد . پليس دوباره فرياد زد . پدر سر ما داد زد . خواهر به پيش من آمد . برادر به پيش مادر آمد . پدر با طناب ما را به هم بست و کنار مادر نشست . مادر ديگر حرکتي نکرد . خواهر و برادر گريه کردند . من هم گريه کردم . پليس در را شکست ولي پدر دل ما را شکست . پليس بر سر پدر داد زد . پدر ما را کتک زد . پليس شليک کرد . پدر هم شليک کرد . چشم هايم را بستم . بر روي دو زانويم نشستم . چشمم را باز کردم . پليس طناب را باز کرد . به اطرافم نگاه کردم . خواهر به من نگاه نکرد . برادر هم به من نگاه نکرد . پليس من را از اتاق بيرون کرد . گريه ام گرفت . عروسک جلوي پايم را گرفت . زمين خوردم . همسايه غذا مي خورد . پليس من را بلند کرد . من عروسکم را بلند کردم . پليس من را با خودش برد . من هم عکس خواهر،برادر و مادرم را با خودم بردم . :cry:
هان؟؟یعنی آخرش چی شد؟؟:surprised:
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
<< فاجعه >>


در اتاق باز شد ، پدر وارد اتاق شد . برادر در اتاقش بود . مادر در حياط بود . خواهر چشمهايش را باز کرد . پدر در کمد را باز کرد . برادر از اتاق بيرون رفت . مادر به آشپزخانه رفت . خواهر ساکت بود . پدر مشغول کارش بود . صداي زنگ خانه آمد . مادر به اتاق من آمد . برادر در را باز کرد . پليس پدر را صدا کرد . پدر سريع به اتاق آمد . پليس به داخل حياط آمد . پدر در کمد را باز کرد . مادر در اتاق خواهر را باز کرد . برادر به اتاق خواهر رفت . پدر هم به اتاق خواهر رفت . پليس وارد خانه شد . پدر مثل گچ سفيد شد . پليس فرياد زد . پدر هم فرياد زد . پليس پدر را صرا کرد . پدر اعتنايي به آنها نکرد . من عروسکم را محکم بغل کردم . پدر در اتاق را قفل کرد . پليس دوباره فرياد زد . پدر سر ما داد زد . خواهر به پيش من آمد . برادر به پيش مادر آمد . پدر با طناب ما را به هم بست و کنار مادر نشست . مادر ديگر حرکتي نکرد . خواهر و برادر گريه کردند . من هم گريه کردم . پليس در را شکست ولي پدر دل ما را شکست . پليس بر سر پدر داد زد . پدر ما را کتک زد . پليس شليک کرد . پدر هم شليک کرد . چشم هايم را بستم . بر روي دو زانويم نشستم . چشمم را باز کردم . پليس طناب را باز کرد . به اطرافم نگاه کردم . خواهر به من نگاه نکرد . برادر هم به من نگاه نکرد . پليس من را از اتاق بيرون کرد . گريه ام گرفت . عروسک جلوي پايم را گرفت . زمين خوردم . همسايه غذا مي خورد . پليس من را بلند کرد . من عروسکم را بلند کردم . پليس من را با خودش برد . من هم عکس خواهر،برادر و مادرم را با خودم بردم . :cry:

واییییییییییییییییییییی:cry:
الهی بمیرم ...... :crying2: چه تلخ ... چه وحشتناک ....:crying:
یه جوری شدم ...

ببخشید تشکر ندارم ...:gol:
ممنون :gol::gol:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
امتحانام ... ای بد نبود ... بد بود ...:redface:
این ترم خیلی خوبه خوب نبود ...
2 تا دیگه دارم 3 و 8
دعام کنید
تو اینا جبران کنم .:smile:

من فیزیک 2 دارم ..احساس کردم مطالبش زیاده ..یه فصل رو حذف کردم ...
حتما میام میگم ..بعد از 12 میام احتمالا
انشالا هر دوتاتون امتحاناتون رو عالی بدید.
;):gol:
هر دوتاتون باهوشید! معلومه که خوب میدید
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
آیکیو، میگه خواهر و برادرم دیگه منو نیگا نکردن و چشماشونو باز نکردن، و فقط عکسشونو با خودم بردم، دیگه میخوای چی بشه.
من نمیدونم تو چجوری شدی فرمانده ی اینا ... :D
آخه چه جوری سریعا عکسشون رو برداشته؟!!؟:question:
من تاکتیکی عمل کردنم خوبه!!تازه خمپاره دستی هم بلدم درست کنم.دیگه دست به پودر کردنم هم خوبه!!تازه می تونم قاچاقی پودرهاتون رو از مرز رد کنم برای الماس شدن!!;)
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه چه جوری سریعا عکسشون رو برداشته؟!!؟:question:
من تاکتیکی عمل کردنم خوبه!!تازه خمپاره دستی هم بلدم درست کنم.دیگه دست به پودر کردنم هم خوبه!!تازه می تونم قاچاقی پودرهاتون رو از مرز رد کنم برای الماس شدن!!;)

یعنی تو توی خونتون عکس پدر و مادرتو با خواهر برادرات نداری؟ رو تاقچه ای جایی ؟
خب پس، حالا هویت شغل واقعیت مشخص شد، پس آبجی آرامش ما قاچاقچی از آب دراومد، من میگم این دختره از کجا این آرپیجیا و خمپاره های اسباب بازیشو میاره، نگو تو کاره اسلحه و پودر و مواد ... :D
 

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان .. من دیگه برم ..
واسم دعا کنین فردا شب این موقع گریه نکنم ....
شب همگی بخیر
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستای خوب
با اجازه من برم
خوش گذشت ..:smile:

ممنون از قصه های قشنگت داداش :gol:

شبتون خوش :gol:



شرط زیارت آسمون وداع زمین است

 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
دوستای خوب
با اجازه من برم
خوش گذشت ..:smile:

ممنون از قصه های قشنگت داداش :gol:

شبتون خوش :gol:



شرط زیارت آسمون وداع زمین است


دوستان .. من دیگه برم ..
واسم دعا کنین فردا شب این موقع گریه نکنم ....
شب همگی بخیر
شب هر دوتون بخیر باشه.خوابای نرمولکی ببینید:D;):w25:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
یعنی تو توی خونتون عکس پدر و مادرتو با خواهر برادرات نداری؟ رو تاقچه ای جایی ؟
خب پس، حالا هویت شغل واقعیت مشخص شد، پس آبجی آرامش ما قاچاقچی از آب دراومد، من میگم این دختره از کجا این آرپیجیا و خمپاره های اسباب بازیشو میاره، نگو تو کاره اسلحه و پودر و مواد ... :D
آخه یعنی یه بچه سریع می فهمه چی شده بعدش سریع می پره عکسشون رو برمی داره؟؟:surprised:
نه دیگه!!خالی بندیه اینجاش:D:w25:

نگفتم قاچاقچی م !!گفتم رابطه دارم با قاچاقچی ها!!تو هم خواستی از سربازی فرار کنی بری اون مرز به من بوگو ردت کنم اون ور:lol::w15:
اون خمپاره ها رو هم خودم میسازم!وقتی توی ملاجت انداختم پودرت کرد در ابعاد نانو می فهمیدی واقعی می باشه یا الکی:thumbsup2:
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان .. من دیگه برم ..
واسم دعا کنین فردا شب این موقع گریه نکنم ....
شب همگی بخیر
شبت بخیر و خوشی:gol:
موفق باشی :gol:

دوستای خوب
با اجازه من برم
خوش گذشت ..:smile:

ممنون از قصه های قشنگت داداش :gol:

شبتون خوش :gol:



شرط زیارت آسمون وداع زمین است

شب تو هم بخیر آبجی باران :gol:
موفق باشی:gol:
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخه یعنی یه بچه سریع می فهمه چی شده بعدش سریع می پره عکسشون رو برمی داره؟؟:surprised:
نه دیگه!!خالی بندیه اینجاش:D:w25:

نگفتم قاچاقچی م !!گفتم رابطه دارم با قاچاقچی ها!!تو هم خواستی از سربازی فرار کنی بری اون مرز به من بوگو ردت کنم اون ور:lol::w15:
اون خمپاره ها رو هم خودم میسازم!وقتی توی ملاجت انداختم پودرت کرد در ابعاد نانو می فهمیدی واقعی می باشه یا الکی:thumbsup2:

حالا تو به بزرگیه خودت این تیکه از داستان رو ببخش :D
چه فرقی میکنه، از نظر قانون هر دو جماعت مجرمن :D
درضمن خیلی ممنون، من خودم الان دارم اینجا در جبهه حق علیه آرامش فعالیت میکنم، دیگه سربازی که چیزی نیست :D بازم درضمن شده من خودمو غرق کنم هم نمیام از دشمن کمک بخوام:D
راستی اون خمپاره های اسباب بازی رو چند میفروشی به ملت؟ من آخرش نفهمیدم تو چنتا شغل داری، هم خمپاره اسباب بازی درست میکنی، هم تو کار پودر و مواد ... هستی، هم تو کار پرنده و ... هستی :D
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
وای نسیم!!!!!!!!کجا بودی؟!؟!:cry::cry::cry::cry:
دلم برات خیلی تنگ شده بود!!خیلی خیلی جات خالی بود:crying2::cry::cry::cry::cry::gol::gol::gol::gol::gol:

رفته بودم داشتم دنبال خمپاره سیاهه می گشتم که محمدصادق رو پودر کنم که تو اومدی!!!می زارم برای بعد:thumbsup2::lol:

خوبی؟؟چشمت روشن!!مامان بابا اومدن؟؟
 

nasim khanom

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام محمد صادق جان و آرامش عزيزم
دلم واستون يه ذره شده بود
آرامش جونم تو هنوز دست از اين كارا برنداشتي :D آخه بچه كه زدن نداره :biggrin:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سلام محمد صادق جان و آرامش عزيزم
دلم واستون يه ذره شده بود
آرامش جونم تو هنوز دست از اين كارا برنداشتي :D آخه بچه كه زدن نداره :biggrin:
ای وای!!بابا یادم رفته بود این بچه ست!!حواس ندارم که!!:D
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام محمد صادق جان و آرامش عزيزم
دلم واستون يه ذره شده بود
آرامش جونم تو هنوز دست از اين كارا برنداشتي :D آخه بچه كه زدن نداره :biggrin:

علیک سلام
نه مثل اینکه تو رفتی و اومدی یه چیزیت شده ها، نسیم چیز خورت کردن؟ الهی، الهی، بمیرم ، همینه دیگه نیومده داری حزیون میگی دیگه :D
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
علیک سلام
نه مثل اینکه تو رفتی و اومدی یه چیزیت شده ها، نسیم چیز خورت کردن؟ الهی، الهی، بمیرم ، همینه دیگه نیومده داری حزیون میگی دیگه :D
حزیون همون هذیون خودمونه؟!:surprised::surprised:
محمدصادق خوبی؟؟نزدم هنوز خمپاره رو ها!!!:surprised: نترس!!نمی زنم!!:thumbsup2:

نه قصه ندارم.تو هم قصه ت اشکال فنی داشت ها!! دفعه ی دیگه خوبش رو بگو!!!
 

Similar threads

بالا