وای!!!چه خوب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!سلااااااام به همه ..بچه ها من فردا ساعت 8 امتحان دارم دیگه خلاااااااااااااااااااااااااص .واسم دعا کنین نزنه تو حالم
سلااااااام به همه ..بچه ها من فردا ساعت 8 امتحان دارم دیگه خلاااااااااااااااااااااااااص .واسم دعا کنین نزنه تو حالم
تو چی بارون؟؟ساکتی؟؟امتحانات خود رو چگونه گذراندید؟؟سلام فریبا جون
انشالله که 20 میشی ...![]()
تو چی بارون؟؟ساکتی؟؟امتحانات خود رو چگونه گذراندید؟؟![]()
هان؟؟یعنی آخرش چی شد؟؟<< فاجعه >>
در اتاق باز شد ، پدر وارد اتاق شد . برادر در اتاقش بود . مادر در حياط بود . خواهر چشمهايش را باز کرد . پدر در کمد را باز کرد . برادر از اتاق بيرون رفت . مادر به آشپزخانه رفت . خواهر ساکت بود . پدر مشغول کارش بود . صداي زنگ خانه آمد . مادر به اتاق من آمد . برادر در را باز کرد . پليس پدر را صدا کرد . پدر سريع به اتاق آمد . پليس به داخل حياط آمد . پدر در کمد را باز کرد . مادر در اتاق خواهر را باز کرد . برادر به اتاق خواهر رفت . پدر هم به اتاق خواهر رفت . پليس وارد خانه شد . پدر مثل گچ سفيد شد . پليس فرياد زد . پدر هم فرياد زد . پليس پدر را صرا کرد . پدر اعتنايي به آنها نکرد . من عروسکم را محکم بغل کردم . پدر در اتاق را قفل کرد . پليس دوباره فرياد زد . پدر سر ما داد زد . خواهر به پيش من آمد . برادر به پيش مادر آمد . پدر با طناب ما را به هم بست و کنار مادر نشست . مادر ديگر حرکتي نکرد . خواهر و برادر گريه کردند . من هم گريه کردم . پليس در را شکست ولي پدر دل ما را شکست . پليس بر سر پدر داد زد . پدر ما را کتک زد . پليس شليک کرد . پدر هم شليک کرد . چشم هايم را بستم . بر روي دو زانويم نشستم . چشمم را باز کردم . پليس طناب را باز کرد . به اطرافم نگاه کردم . خواهر به من نگاه نکرد . برادر هم به من نگاه نکرد . پليس من را از اتاق بيرون کرد . گريه ام گرفت . عروسک جلوي پايم را گرفت . زمين خوردم . همسايه غذا مي خورد . پليس من را بلند کرد . من عروسکم را بلند کردم . پليس من را با خودش برد . من هم عکس خواهر،برادر و مادرم را با خودم بردم .![]()
<< فاجعه >>
در اتاق باز شد ، پدر وارد اتاق شد . برادر در اتاقش بود . مادر در حياط بود . خواهر چشمهايش را باز کرد . پدر در کمد را باز کرد . برادر از اتاق بيرون رفت . مادر به آشپزخانه رفت . خواهر ساکت بود . پدر مشغول کارش بود . صداي زنگ خانه آمد . مادر به اتاق من آمد . برادر در را باز کرد . پليس پدر را صدا کرد . پدر سريع به اتاق آمد . پليس به داخل حياط آمد . پدر در کمد را باز کرد . مادر در اتاق خواهر را باز کرد . برادر به اتاق خواهر رفت . پدر هم به اتاق خواهر رفت . پليس وارد خانه شد . پدر مثل گچ سفيد شد . پليس فرياد زد . پدر هم فرياد زد . پليس پدر را صرا کرد . پدر اعتنايي به آنها نکرد . من عروسکم را محکم بغل کردم . پدر در اتاق را قفل کرد . پليس دوباره فرياد زد . پدر سر ما داد زد . خواهر به پيش من آمد . برادر به پيش مادر آمد . پدر با طناب ما را به هم بست و کنار مادر نشست . مادر ديگر حرکتي نکرد . خواهر و برادر گريه کردند . من هم گريه کردم . پليس در را شکست ولي پدر دل ما را شکست . پليس بر سر پدر داد زد . پدر ما را کتک زد . پليس شليک کرد . پدر هم شليک کرد . چشم هايم را بستم . بر روي دو زانويم نشستم . چشمم را باز کردم . پليس طناب را باز کرد . به اطرافم نگاه کردم . خواهر به من نگاه نکرد . برادر هم به من نگاه نکرد . پليس من را از اتاق بيرون کرد . گريه ام گرفت . عروسک جلوي پايم را گرفت . زمين خوردم . همسايه غذا مي خورد . پليس من را بلند کرد . من عروسکم را بلند کردم . پليس من را با خودش برد . من هم عکس خواهر،برادر و مادرم را با خودم بردم .![]()
امتحانام ... ای بد نبود ... بد بود ...
این ترم خیلی خوبه خوب نبود ...
2 تا دیگه دارم 3 و 8
دعام کنید
تو اینا جبران کنم .![]()
انشالا هر دوتاتون امتحاناتون رو عالی بدید.من فیزیک 2 دارم ..احساس کردم مطالبش زیاده ..یه فصل رو حذف کردم ...
حتما میام میگم ..بعد از 12 میام احتمالا
هان؟؟یعنی آخرش چی شد؟؟![]()
انشالا هر دوتاتون امتحاناتون رو عالی بدید.
هر دوتاتون باهوشید! معلومه که خوب میدید
آخه چه جوری سریعا عکسشون رو برداشته؟!!؟آیکیو، میگه خواهر و برادرم دیگه منو نیگا نکردن و چشماشونو باز نکردن، و فقط عکسشونو با خودم بردم، دیگه میخوای چی بشه.
من نمیدونم تو چجوری شدی فرمانده ی اینا ...![]()
آخه چه جوری سریعا عکسشون رو برداشته؟!!؟![]()
من تاکتیکی عمل کردنم خوبه!!تازه خمپاره دستی هم بلدم درست کنم.دیگه دست به پودر کردنم هم خوبه!!تازه می تونم قاچاقی پودرهاتون رو از مرز رد کنم برای الماس شدن!!![]()
دوستای خوب
با اجازه من برم
خوش گذشت ..
ممنون از قصه های قشنگت داداش
شبتون خوش
شرط زیارت آسمون وداع زمین است
شب هر دوتون بخیر باشه.خوابای نرمولکی ببینیددوستان .. من دیگه برم ..
واسم دعا کنین فردا شب این موقع گریه نکنم ....
شب همگی بخیر
آخه یعنی یه بچه سریع می فهمه چی شده بعدش سریع می پره عکسشون رو برمی داره؟؟یعنی تو توی خونتون عکس پدر و مادرتو با خواهر برادرات نداری؟ رو تاقچه ای جایی ؟
خب پس، حالا هویت شغل واقعیت مشخص شد، پس آبجی آرامش ما قاچاقچی از آب دراومد، من میگم این دختره از کجا این آرپیجیا و خمپاره های اسباب بازیشو میاره، نگو تو کاره اسلحه و پودر و مواد ...![]()
شبت بخیر و خوشیدوستان .. من دیگه برم ..
واسم دعا کنین فردا شب این موقع گریه نکنم ....
شب همگی بخیر
دوستای خوب
با اجازه من برم
خوش گذشت ..
ممنون از قصه های قشنگت داداش
شبتون خوش
شرط زیارت آسمون وداع زمین است
آخه یعنی یه بچه سریع می فهمه چی شده بعدش سریع می پره عکسشون رو برمی داره؟؟
نه دیگه!!خالی بندیه اینجاش
نگفتم قاچاقچی م !!گفتم رابطه دارم با قاچاقچی ها!!تو هم خواستی از سربازی فرار کنی بری اون مرز به من بوگو ردت کنم اون ور
اون خمپاره ها رو هم خودم میسازم!وقتی توی ملاجت انداختم پودرت کرد در ابعاد نانو می فهمیدی واقعی می باشه یا الکی![]()
سلام بچه ها
من اومدم
دلم واستون يه ذره شده بود
ای وای!!بابا یادم رفته بود این بچه ست!!حواس ندارم که!!سلام محمد صادق جان و آرامش عزيزم
دلم واستون يه ذره شده بود
آرامش جونم تو هنوز دست از اين كارا برنداشتيآخه بچه كه زدن نداره
![]()
سلام محمد صادق جان و آرامش عزيزم
دلم واستون يه ذره شده بود
آرامش جونم تو هنوز دست از اين كارا برنداشتيآخه بچه كه زدن نداره
![]()
ای وای!!بابا یادم رفته بود این بچه ست!!حواس ندارم که!!![]()
حزیون همون هذیون خودمونه؟!علیک سلام
نه مثل اینکه تو رفتی و اومدی یه چیزیت شده ها، نسیم چیز خورت کردن؟ الهی، الهی، بمیرم ، همینه دیگه نیومده داری حزیون میگی دیگه![]()
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
![]() |
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |