بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

magsod

كاربر فعال مهندسی كامپیوتر
کاربر ممتاز
سلام خوبین؟؟؟
شبتون بخیر خیلی خوابم میاد مسواکم نزنین
سلام
ممنون رسپینا
خوابهای لوس و فانتزی ببینی
مسواک هم اگه نزنی یه ابی به دهنت بزن .
در ضمن قبل از خواب هم حتما یه wcهم برید که تو تعالیم اسلام قبل از خواب رفتن به wc مستحبه خداییش چه دین با حال و نقطه بینی داریم یه دنیا دلیل پزشکی پشت این ماجراست .(این هم یه نقطه علمی مذهبی)
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ؟
جییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ
مقصود بخورش!
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سیهلام سیهلام برهمگی..دختر پسر خوشگل عسل:D:gol:
 

pme

عضو جدید
کاربر ممتاز
:D گفتم یه خرده سبک بار باشم..بی آواتار باشم..خب خوبی؟شبت بخیر باشه..
آره ديگه زرافه با اون گردنش بايد خيلي سنگين باشه:w15:
خوبم
خودت خوبي؟
واسه شكار حميد گفتم تو تالار عكسها:d
ديديش ؟
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلامممممممممم بر همگی می بینم که امشب هنوز کسی نیومده شاید !
حالا یه آتیشی به پا کنم از گرماش همه بسوزن :D
آهای اونایی که زیره کرسی هستین بیاین بیرون تنبلا
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
آهایییییییییییییییییی این کرسی پاتیش گرفت کسی نیست !!!!!!!!!
:surprised::surprised::surprised:
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من که خیلی امشب با خودم بهم خوش گذشت :D
شب خودم خوش
خوابای رنگی ببینم
بای
 
  • Like
واکنش ها: losi

losi

عضو جدید
سلامممممممممم بر همگی می بینم که امشب هنوز کسی نیومده شاید !
حالا یه آتیشی به پا کنم از گرماش همه بسوزن :D
آهای اونایی که زیره کرسی هستین بیاین بیرون تنبلا


منم الان هیزم می ذارم آتیشت بیاد بالا...


 

losi

عضو جدید
وقتي خدا مادران را مي آفريد در روز ششم تا ديروقت كار مي كرد.
فرشته‌اي اومد و پرسيد: چرا اينقدر روي اين يكي وقت مي گذاري؟
و خدا پاسخ داد :
مي دوني چه خصوصياتي در نظر گرفتم تا درستش كنم ؟
بايد قابل شستشو باشه ولي پلاستيكي نباشه. بيش از 200 قسمت قابل حركت داشته باشه كه قابل تعويض باشند. و بايد بتونه از همه جور غذا استفاده كنه. .بايد بتونه هم زمان سه تا بچه رو در آغوش بگيره . با يه بوسه كه از زانوي زخمي تا قلب شكسته رو شفا بده. و همه اينها رو بايد فقط با دو تا دست انجام بده.
فرشته تحت تأثير قرار گرفته بود .
فقط دو تا دست غير ممكنه . مطمئني اين يك مدل درست و استاندارده ؟
اين همه كار براي امروز زياده بقيه‌اش رو بگذار براي فردا و تكميلش كن
نمي تونم ديگه آخراي كارمه. چيزي نمونده كه موجودي را كه محبوب قلبم هست رو كامل كنم.
وقتي بيمار مي شه خودش، خودش رو معالجه مي كنه و مي تونه 18 ساعت در روز كاركنه .
فرشته نزديكتر اومد و زن رو لمس كرد:
اين كه خيلي لطيفه!!
بله لطيفه. ولي خيلي قوي درستش كردم . نمي توني تصور كني چه چيزهايي رو مي تونه تحمل كنه و بر چه مشكلاتي پيروز بشه.
فرشته پرسيد : مي تونه فكر كنه ؟
خدا پاسخ داد : نه تنها فكر مي كنه مي تونه استدلال و بحث و گفتگو كنه .
فرشته گونه زن رو لمس كرد: "خدا فكر كنم بار مسئوليت زيادي بهش دادي ! سوراخ شده و داره چكه مي كنه !"
خدا اشتباه فرشته رو تصحيح كرد : چكه نمي كنه - اين اشكه .
فرشته پرسيد :به چه دردي مي خوره ؟
اشكها روش او هستند تا غمهاش، ترديدهاش، عشقش ، تنهائيش، رنجش و غرورش را بيان كنه .
فرشته هيجان زده گفت :خداوندا تو نابغه اي فکر تمام چيز هاي خارق العاده رو براي ساختن مادرها کرده اي ..
فقط يك چيزش خوب نيست.
خودش فراموش مي كنه كه چقدر با ارزشه .
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام ...
آخه اینکارا یعنی چی، این آتیشا چیه هر شب روشن میکنین، آخرش اینجا رو میسوزونین میره پی کارش هااااااااااا ...
 

losi

عضو جدید
آدمی بد کار به هنگام مرگ فرشته ای را دید که نزدیک در دروازه های جهنم ایستاده بود. فرشته ای به او گفت: یک کار خوب در زندگیت انجام داده ای و همان به تو کمک خواهد کرد. خوب فکر کن چی بوده! مرد به یاد آورد که یک بار هنگامی که در جنگل مشغول رفتن بود عنکبوتی را سر راهش دید و برای آنکه آن را زیر پا له نکند مسیرش را تغییر داد. فرشته لبخند زد و تار عنکبوتی از آسمان پایین آمد و با خود مرد را به بهشت برد. عده ای از جهنمی ها نیز از فرصت استفاده کرده تا از تار بالا بیایند. اما مرد آنها را به پایین هل داد مبادا که تار پاره شود. در این لحظه تار پاره شد و مرد دوباره به جهنم سقوط کرد. فرشته گفت: افسوس! تنها به فکر خود بودن همان یک کار خوبی را که باعث نجات تو بود ضایع کرد.
 

losi

عضو جدید
سلام ...
آخه اینکارا یعنی چی، این آتیشا چیه هر شب روشن میکنین، آخرش اینجا رو میسوزونین میره پی کارش هااااااااااا ...

سلام محمدصادق
خوبی؟
خب دیدم کسی نیست، گفتم اگه گرم بشه شاید بچه ها بیان.
حالا چرا دعوام میکنی؟ :cry:
 

losi

عضو جدید
در یک جزیرهء سر سبز و خرم تمامی صفات نیکو و پلید انسان با هم زندگی می کردند
صفاتی چون: دانایی غرور ثروت شهوت عشق و ... .
در روزی از روزها دانایی همهء صفات را در یکجا جمع کرد و گفت قرار است سیل عظیمی در جزیره جاری شود
و هر کس لوازم ضروری خود را بردارد و در قایقش بگذارد و آماده سیل شود. همه این کار را کردند
و باران شدیدی شرو ع به باریدن کرد و سیل بزرگی براه افتاد. همه در قایق خودشان بودند
تا اینکه صدای غرق شدن و کمک خواستن یکی از صفات آمد. آن محبت بود.
عشق بی درنگ به کمک محبت شتافت و قایق خود را در اختیار محبت گذارد
ولی چون قایق جای یک نفر را بیشتر نداشت محبت سوار شد و عشق در سیل گیر افتاد.
به دورو بر خود نگاه کرد ثروت را در نزدیکی خود دید از او کمک خواست ولی ثروت در پاسخ گفت:
آنقدر طلا و جواهر در قایق دارم که دیگر جایی برای تو نیست و قایق سنگین است.
عشق نا امیدانه به اطراف نگریست غرور را دید و از غرور کمک خواست.
غرور در جوابش گفت: تو خیس هستی و اگر من به تو کمک نمایم خود و قایقم خیس میشویم.
آب همینطور بالا می امد و عشق بیشتر در آب فرو میرفت. دانایی و بقیه در دور دست بودن و کسی صدای عشق را نمیشنید
تا اینکه شهوت به نزدیکی عشق رسید . عشق از او کمک خواست ولی شهوت گفت :
چندین سال است که منتظر یه همچین لحظه ای بودم تا از بین رفتن تو را ببینم.
هر جا که تو بودی جایی برای من نبود و همیشه تو برتر از من و موجب تحقیر من بودی.
عشق دیگر نا امید از زندگی آنقدر آب خورد که از حال رفت.وقتی چشم باز کرد دیگر از سیل خبری نبود و خود را در خانه دانایی یافت.
دانایی به او گفت الان دو روز است که بیهوشی .سیل تمام شده و آرامش به جزیره بازگشته است.
عشق بدو ن توجه به این حرفها در پی این بود که بداند چه کسی نجاتش داده است از دانایی پرسید و دانایی در جوابش گفت:
زمان آری فقط زمان است که میتواند عظمت و جلال عشق را درک کند
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام محمدصادق
خوبی؟
خب دیدم کسی نیست، گفتم اگه گرم بشه شاید بچه ها بیان.
حالا چرا دعوام میکنی؟ :cry:
دعوا کجا بود، خب اینجوری همه کرسی رو به آتیش میکشید خب ... :)
حالا اشکال نداره، زودی خاموشش کن منم به کسی نمیگم که از دستت شاکی بشن ... :D
 
  • Like
واکنش ها: losi

losi

عضو جدید
دعوا کجا بود، خب اینجوری همه کرسی رو به آتیش میکشید خب ... :)
حالا اشکال نداره، زودی خاموشش کن منم به کسی نمیگم که از دستت شاکی بشن ... :D

باشه، ولی اول بذار یه چایی روش بذارم... چایی که رو ذغال دم بیاد خیلی حال میده
قول میدم مواظب باشم جایی نسوزه :D
 

Similar threads

بالا