ممنون
قدم زدن تو كوير باروني هم بايد جالب باشه!
من با اينكه چتر داشتم ولي تمام لباسم خيس بود! همه هم ميديدن من كه چتر دارم موش آب كشيده شدم ولي بازم با حسرت منو نگاه مي كردن
بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم
- شروع کننده موضوع فانوس تنهایی
- تاریخ شروع
قدم زدن تو كوير باروني هم بايد جالب باشه!
من با اينكه چتر داشتم ولي تمام لباسم خيس بود! همه هم ميديدن من كه چتر دارم موش آب كشيده شدم ولي بازم با حسرت منو نگاه مي كردن
سلام به همگی عزیزان ...
خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟
میبینم که باز دوباره هوا سرد شدو باز دوباره کرسیو باز دوباره قصه و باز دوباره ...
خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟
میبینم که باز دوباره هوا سرد شدو باز دوباره کرسیو باز دوباره قصه و باز دوباره ...
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
برو کنار بذار باد بیاد
دوباره این اسباب بازیاش دست گرفت
دوباره این اسباب بازیاش دست گرفت
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
نه یاسمن
ولش کن
این آرام
همیشه تو تخیل به سر میبره
ولش کن
این آرام
همیشه تو تخیل به سر میبره
سلام!سلام به همگی عزیزان ...
خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟
میبینم که باز دوباره هوا سرد شدو باز دوباره کرسیو باز دوباره قصه و باز دوباره ...
... هم توضيح بده محمد صادق جان!
تعارفو بذار كنار
فانوس تنهایی
مدیر بازنشسته
هااااااااااااینم فیلم رقص شوهر خالم که همون سپهر خودمونه گفتم تا نیست تو جشنون ازش استفاده بشه
یکی ااین آبجی سما رو بگیره
چه استفاده ي بجايياینم فیلم رقص شوهر خالم که همون سپهر خودمونه گفتم تا نیست تو جشنون ازش استفاده بشه
**sama
عضو جدید
خوب ابنم ار اولین قصه کرسی امسال
نقل است در روزگاری نه چندان دور کاروانی از تجار بهمراه مال التجاره فراوان به قصد تجارت راهی دیاری دوردست شد. در میانه راه حرامیان کمین کرده به قصد غارت اموال به کاروان یورش بردند. طولی نکشید که محافظان کاروان از پای درآمده یا تسلیم گشته و دزدان به جمع آوری اموال و اثاث از روی شتران مشغول شدند. حرامیان هرچه بود گرد آوردند از مسکوکات و جواهرات و امتعه و هر چه ارزشمند بود به زور ستاندند. در بین اموال مسروقه یکی ازحرامیان کیسه ای پر از سکه های زر یافت که بسیار مایه تعجب بود چه آنکه در داخل همان کیسه به همراه سکه های زر تکه کاغذی یافت که روی آن آیه ای از قرآن در مضمون دفع بلا نوشته شده بود. حرامی شادی کنان کیسه را به نزد سر دسته دزدان برد و تمسخر کنان اشارتی نیز به دعای دفع بلا نمود. رئیس دزدان چون واقعه بدید دستور داد صاحب کیسه را احضار کنند.. طولی نکشید که تاجری فلک زده مویه کنان به پای سردسته حرامیان افتاد که آن کیسه از آن من بود و لعن و نفرین بسیار نثار عالم دینی نمود و همی گفت که من گول آن عالم را خوردم و تا آن لحظه معتقد بودم که دعای دفع بلا واقعا کارگر خواهد بود. رئیس حرامیان اندکی به فکر فرو رفت سپس دستور داد کیسه زر را به صاحبش بر گردانند. یکی از حرامیان برآشفت که این چه تدبیری است و مگر ما قطاع الطریق نیستیم. رئیس دزدان پاسخ چنین داد: ای ابله، درست است که ما دزد مال مردمیم اما هرگز قرار نبود که دزد ایمان مردم باشیم.
نقل است در روزگاری نه چندان دور کاروانی از تجار بهمراه مال التجاره فراوان به قصد تجارت راهی دیاری دوردست شد. در میانه راه حرامیان کمین کرده به قصد غارت اموال به کاروان یورش بردند. طولی نکشید که محافظان کاروان از پای درآمده یا تسلیم گشته و دزدان به جمع آوری اموال و اثاث از روی شتران مشغول شدند. حرامیان هرچه بود گرد آوردند از مسکوکات و جواهرات و امتعه و هر چه ارزشمند بود به زور ستاندند. در بین اموال مسروقه یکی ازحرامیان کیسه ای پر از سکه های زر یافت که بسیار مایه تعجب بود چه آنکه در داخل همان کیسه به همراه سکه های زر تکه کاغذی یافت که روی آن آیه ای از قرآن در مضمون دفع بلا نوشته شده بود. حرامی شادی کنان کیسه را به نزد سر دسته دزدان برد و تمسخر کنان اشارتی نیز به دعای دفع بلا نمود. رئیس دزدان چون واقعه بدید دستور داد صاحب کیسه را احضار کنند.. طولی نکشید که تاجری فلک زده مویه کنان به پای سردسته حرامیان افتاد که آن کیسه از آن من بود و لعن و نفرین بسیار نثار عالم دینی نمود و همی گفت که من گول آن عالم را خوردم و تا آن لحظه معتقد بودم که دعای دفع بلا واقعا کارگر خواهد بود. رئیس حرامیان اندکی به فکر فرو رفت سپس دستور داد کیسه زر را به صاحبش بر گردانند. یکی از حرامیان برآشفت که این چه تدبیری است و مگر ما قطاع الطریق نیستیم. رئیس دزدان پاسخ چنین داد: ای ابله، درست است که ما دزد مال مردمیم اما هرگز قرار نبود که دزد ایمان مردم باشیم.
قلعه چيه؟
مگه شما در جنگيد؟
آرام جان بزار برسي بعدحملــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
آهان!اون سه نقطشم شما کم کم طی این کرسی میفهمی ...
تعارف نداریم باهم ...
خب شب همگي بخير! حسابي گرم شديم
از گرما من ديگه خوابم گرفت!
**sama
عضو جدید
سلاااااااااااام
خوبین ؟
سما این کیه ؟؟؟؟؟؟؟ چرا کچله ؟؟؟؟؟؟
راستی دادا کلی احساساتم رو جریحه دار کردی امشب
سلام فریبا جون عزیزم گفتم که عمو کچل دیگه سپهرو:دی به این میگن سواستفاده:دی
داداشی
داداش صادق
ارام جونم به به دستت درست که همیشه امادهی
نسیم جونم
و یاسمن جون
خوبین؟خوشین؟
آخرین ویرایش:
aramesh_sahar
کاربر فعال
به سلااااااااام
چه تاپیکه با مزه ای
چه تاپیکه با مزه ای
سلام به همه بچه های زیر کرسی...
وای خدا اینجا رو.. ببین چه خبره...
اخ جون دوباره راه افتاد..
به یاد کرسی با حال پارسال.. کرسی جون دوباره رات میندازیم..
تنهایی جون ما رو جا انداختی که...
آخرین ویرایش:
وای ی ی ی ی ی
دارم بال در میارم از خوشحالی....
ببین چه خبره اینجا
همه دوستان امشب بیان خونه ما زیر کرسی خونه ما باشیم به صرف یه چای خوب و باقالی هم بگیریم درست کنیم دور هم باشیم....
دارم بال در میارم از خوشحالی....
ببین چه خبره اینجا
همه دوستان امشب بیان خونه ما زیر کرسی خونه ما باشیم به صرف یه چای خوب و باقالی هم بگیریم درست کنیم دور هم باشیم....
raha 001
عضو جدید
منم میتونم بیام؟؟؟؟؟؟
قدمت روش چشم حتما بیای
آخ جون زیر کرسی
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
|
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
| P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |
Similar threads
-
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان ))
- شروع شده توسط فانوس تنهایی
- پاسخ ها: 16
-