سلام تنهایی جون.نیوشا اومده بود.سلام رسونددوستای گلم خوشحال شدم که اومدم تو جمعتون
ان شا.. در آینده بتونم بازم بیام
هر وقت تنهایی اومد سلام منو بهش برسونید بگید اومدم نبود!
شبتون بخیر![]()
گفت طاقت مهمان نداری چرا مهمان دعوت مکنی!!کلی شاکی شد
سلام تنهایی جون.نیوشا اومده بود.سلام رسونددوستای گلم خوشحال شدم که اومدم تو جمعتون
ان شا.. در آینده بتونم بازم بیام
هر وقت تنهایی اومد سلام منو بهش برسونید بگید اومدم نبود!
شبتون بخیر![]()
سلام ژنرال دير اومدي داشتيم بدون شما پاتك مي زديمسلام بر همگی کرسی نشینان
شبتون بخیر خوبید
هر شب یه فیلم می بینی؟گفتم که shooter آره قشنگ بود
سلام بر همگی کرسی نشینان
شبتون بخیر خوبید
نه خود آرام میخواد منو زنرال کنهوزیر دفاع ما آرامشه
نکنه رفتی مخشو زدی که ژنرال بشی؟![]()
آره جات خالی بیا باهم ببنیمهر شب یه فیلم می بینی؟
شب همگی بخیر
شبت خوش خواباي خوب خوب بينيشب همگی بخیر
فیلم salo رو هم دیدی؟نه خود آرام میخواد منو زنرال کنه![]()
آره جات خالی بیا باهم ببنیم
آیدین جان الکی شاییعه نپراکن!!حالا حالاها مونده شما ترفیع بگیری چه برسه به ژنرال!!نه خود آرام میخواد منو زنرال کنه![]()
آره جات خالی بیا باهم ببنیم
و بعد از گفتگوي زياد گفتند اولا ما يک دعا مي خوانيم که آن را حفظ کني و بخواني و به روي دختر عمويت پف کني او به صورت يک قاطر در مي آيد و در ثاني ما يک عدد از پر پريان را به زمين مي اندازيم اگر قصاب آن را بردارد در آب بجوشاند و تو را در آن بشويد همان محمد خواهي شد. قصاب همچنين کرد من به صورت انسان در آمدم و دعا را نيز برايم ياد داد بعد از اين که به خانه آمدم کتک مفصلي به زنم زدم و افسون را خواندم و او را به صورت قاطر در آوردم و حالا آن قاطر را که مي بيني دختر عمويم است و هر روز پس ماندۀ غذاي سگم را با کتک به او مي خورانم. اين بود رازم که شنيدي و حالا حاضر شو تا بکشمت. حاتم گفت لطفاً کمي اجازه بده تا دو رکعت نماز بگزارم. مرد گفت هيچ عيبي ندارد صد رکعت بخوان حاتم رفت که در بيرون وضو بگيرد کلاه را بر سرش گذاشت و سوار قاليچه شد و گفت به عشق حضرت سليمان مرا نزد گدائي که مي گويد انصاف نگهدار بگذار و چشمهايش را بست و رفت، مرد هر چه گشت حاتم را پيدا نکرد، اما قاطر را به صورت را انسان در آورد و خودش را کشت.
موقعي که حاتم نزد گدا رسيد و قضيه را گفت گدا هم گفت حالا گوش کن تا من رازم را به تو بگويم، ما دو نفر بوديم نام من حسن و نام دوستم حسين بود و از زمان کودکي با هم بوديم تا اينکه بزرگ شديم من دهقان شدم او هم چوپان شد. روزي در يک کوه يک خزانه پيدا کرديم من به حسين گفتم شما برو و آنها را با طناب بالا بفرست بعد تو را بالا مي کشم و طلا ها را قسمت مي کنيم ولي من او را بالا نکشيدم بلکه شيطان بر دلم خيمه زد و يک سنگ بزرگي را به سرش انداختم و او مرد و من هم فوري کور شدم. از آن زمان به همه مي گويم انصاف نگهدار. حاتم از او خداحافظي کرد و سوار قاليچه شد و خودش را به خانه مرد اذان گو رسانيد و قصه گدا را برايش تعريف کرد. اذان گو گفت پس گوش کن به سر من. روزي بالاي مسجد اذان مي گفتم که ديدم در پائين دختري ايستاد که آنقدر قشنگ بود که حد نداشت من عاشق او شدم و پس از تمام کردن اذان پائين آمدم و با اصرار فراوان او را به خانه ام مهمان آوردم و بعد از چند روزي از او تقاضاي ازدواج کردم گفت آقاي مومن من پري هستم و نمي توانم با انسان زندگي کنم ولي من قول دادم که او هر طوري بخواهد همان طور با او رفتار کنم. او از من خواست تا هيچ موقع به ميان دو کتفش دست نزنم با او ازدواج کردم يک سال از زندگي مان مي گذشت تا اين که يک شب به ميان کتفش دست زدم ناگهان از خواب پريد و بچه اي را هم که داشتيم با خود برداشت و پرواز کنان رفت. هر چه به خودم کتک زدم ديگر هيچ فايده اي نداشت. ميان دو کتفش دو تا بال وجود داشت و حالا دو سال از اين واقعه مي گذرد و موقعي که اذان را تمام مي کنم او را همان جا مي بينم و ناچار به خودم کتک مي زنم و بيهوش مي شوم. حاتم از او هم خداحافظي کرد سوار قاليچه شد و به نزد گلچهره آمد و سر هر سه مرد را تعريف کرد و با او ازدواج کرد.
شما به کی بودی گفتی خانوم هاسلام تنهایی خانوم شما خوبید ما که به دلیل متلاشی کردن جبهه ی خانوما محشریم![]()
شما به کی بودی گفتی خانوم ها
سردار محمد حسینشما مگه خانوم نیستی بابا جلالخالق آدم چه چیزایی که تو این سایت نمیبینه![]()
قربان عف كنيد ايشون منظوري نداشتن من خودم باهاشون صحبت مي كنمسردار محمد حسین
ایشون یه محاکمه نظامی بکنید
به مافوق خودش بی احترامی کرده
پس لطفا درجات نظامی رو بهشون یاد بدیدقربان عف كنيد ايشون منظوري نداشتن من خودم باهاشون صحبت مي كنم
بازم ممنون از برزگيتون ژنرالپس لطفا درجات نظامی رو بهشون یاد بدید
که دیگه بی احترامی نکنند
به خاطر شما بخشیدمش
سلام
می بینم که شمام پا بند اینجا شدین
اینجا یه جوریه
هر کی یه شب بیاد
دیگه هر شب میاد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
((تشکر از بچه های زیر کرسی و زیر آسمان باشگاه مهندسان )) | ادبیات | 16 | |
![]() |
دلت برای قصه های بچگیت تنگ شده؟بیا تو کودک گذشته... | ادبیات | 2 | |
P | آخرين قصه | ادبیات | 1 |