بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

همچنان منتظر
 

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
ببخشيد اگه يكم دير شد

بزارين داستان جمعه رو كامل تعريف بگم مسير حركتمون از ايستگاه 1 توچالشروع شد تا ايستگاه 5 كه بچه بازي بود ولي از ايستگاه 5 به بعد ديگه كسايي كه وسايل كامل نداشتن نمي زاشتن برن اونايي هم كه وسايل داشتن هم پيشنهاد نمي كردن برن چون كسي نرفته بود هم مسير برف گرفته بود راه دقيق مشخص نبودو ما بايد خودشون راهو باز مي كردن ارتفاع برف هم تا بالاي زانومون بود راه رفتن خيلي سخت بود احتمال بهمن هم بود البته خيلي كم بود از اينا گذشته مه هم بود چشم چشم مو نمي ديد
از ايستگاه 5 تا 7 هيچ جاي توقفي نيست بايد يه كله بري اگه تند بري حدود تا 2 تا 2.30 ساعتم راه بود ازايستگاه 5 كه راه افتاديم پا به پا بچه ها اومدم ولي كم به خاطر اينكه نخوابيده بودم انرژيم كمتر كمتر شد تا اينكه به وسطاي رها كه رسيديم از بچه عقب افتادم ديگه خودم بودمو خودمو يه كوه كه اگه پامو جاي پاي بچه ها نمي زاشتم ته دره جام بود بعد ازينا گذشته توي اون سرما كه دما تقريبا 20 درجه زير صفره بدن به شدت عرق مي كنه چون داري راه ميري و كافي يه لحظه وايسي ديگه بايد اشهدتو بخوني چون عرق بدن يخ ميزنه دما بدنت پايين مي ياد بدشم ...
منم خوابم مي اومد كافي بود چشم هام يه لحظه بره رو هم پام سر مي خوردو ميرفتم ته دره ديگه بهارم جنازمو پيدا نمي كردن چون چيزي ازش نمي موند خلاصه ا ساعت آخر مسيرو نمي دونم چجوري رفتم چون سر پايين بود فقط به جا پاي دوستام نگاه مي كردم و دعا مي كردم خوابم نبره (هيچ كسم نبود مثل اين فيلما بزنه تو گوشم بگه نخواب اگه بخوابي ميميري مجبور بودم خودم به خودم بگم البته تو گوش خودم نزدم فقط يه وشكون از دستم گفتم)
سرتون درد نيارم خدايي بود اين تيكيه اخرو رفتم وقتي رسيدم به ايستگاه 7 بچه گفتن ديگه داشتيم نا اميد مي شديم چون مهم غليظ تر شده بود راهو بسته بودن ديگه اصلا كسي رو نمي زاشتن از ايستگاه 5 بياد فكر كنم ما اخرين گروهي بوديم كه اين مسيرو رفتيم و واقعا تو لحظاتي خدا بود كه منو ميبرد جلو ديگه اخه ديگه مغزم كار نمي كرد فقط راه ميرفتم
ولي بچه ها اينو بگم ها اين اولين بارم نبود يه همچين جا ها يي مي رفتم پارسال كه اون برف خفن اومده بود وضعيت از اين بدتر بود اين سري فقط به خاطر اينكه شب نخوابيده بودم اينجوري شدم ولي براي اولين بار مرگ تو يه قدمي احساس كردم اگه ميمردم آرامش لذت پودر كردنمو نمي برد
نمي دونيد چي شد فقط مي دونم سر يه اشتباه بچه گانه داشتم زندگي خودمو به باد مي دادم
ولي جدي جدي داشتم مي مردم بي شوخي اولين باري بود واقعا احساس كردم فقط خدا به داد
ولي اينارو نگفتم كه نرديد كوه ها بر عكس پيشنهاد مي كنم حتما حداقل ماهي يه بارو برين خيلي مفيده اگه وسائل كامل داشته باشين يكم تجربه و يه راهنماي كار بلد اون وقت كوه رفتن هم لذت بخش ميشه هم راحتر از پيادهروي ساده تره ولي يادتون باشه حتما شب قبلش كامل بخوابيد
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
:surprised::surprised:
اگه الان اينجايي فقط به خاطر اينه كه ما هي ديشب گفتيم زودي مياي ماجرارو تعريف مي كنيا!

از شوخي گذشته
خب بچه مگه از جونت سير شدي با اون وضعيت ميري كوه

يه مدل ديگه هم ميشه گفت
تو كه مي خواي بري كوه واسه چي تا اون موقع بيدار مي موني


ولي اينو قبول دارم واقعا بعضي وقتا فقط خدا س كه به داد آدم ميرسه
 

iceman10

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها داریم به تونل نزدیک میشیم پیشاپیش شبتون بخیر
 

Civil Boy

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
:surprised::surprised:
اگه الان اينجايي فقط به خاطر اينه كه ما هي ديشب گفتيم زودي مياي ماجرارو تعريف مي كنيا!

از شوخي گذشته
خب بچه مگه از جونت سير شدي با اون وضعيت ميري كوه

يه مدل ديگه هم ميشه گفت
تو كه مي خواي بري كوه واسه چي تا اون موقع بيدار مي موني


ولي اينو قبول دارم واقعا بعضي وقتا فقط خدا س كه به داد آدم ميرسه
وضعيت كدومه من فكر همه جارو كرده بودم ولي به اين فكر نكردم اگه نخوابم اينجور خوابم ميگيره به قول معروف كلم بو قرمه سبزي ميداد
ولي اولين باري بود كه فهميدم مرگ چقدر به ادم نزديكه
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
خدا به ما رحم کرده!!من روی پودر محمدحسین یک حساب دیگه باز کردم!!خدایا شکرت:D
 

iceman10

عضو جدید
کاربر ممتاز
وضعيت كدومه من فكر همه جارو كرده بودم ولي به اين فكر نكردم اگه نخوابم اينجور خوابم ميگيره به قول معروف كلم بو قرمه سبزي ميداد
ولي اولين باري بود كه فهميدم مرگ چقدر به ادم نزديكه
باز خدارو شکر که بخیر گذشت :redface:
نکن ازینکارا به فکر ما نیستی به فکر خونوادت باش
 

Eshragh-Archi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
وضعيت كدومه من فكر همه جارو كرده بودم ولي به اين فكر نكردم اگه نخوابم اينجور خوابم ميگيره به قول معروف كلم بو قرمه سبزي ميداد
ولي اولين باري بود كه فهميدم مرگ چقدر به ادم نزديكه

نزدیکتر از اونی که فکرشم نمیتونی بکنی..

جای نسیم و اروم خالی دلش میخواست داستانتو بشنوه

رفتم بخوابم... شب بخیر
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
باز خدارو شکر که بخیر گذشت :redface:
نکن ازینکارا به فکر ما نیستی به فکر خونوادت باش
به جان حودم این دختره!!!ببین!!دخترا اینجوری حرف میزنن!!حالا هی بگو من پسرم!!من مطمئنم تو دختری!!:lol:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
نزدیکتر از اونی که فکرشم نمیتونی بکنی..

جای نسیم و اروم خالی دلش میخواست داستانتو بشنوه

رفتم بخوابم... شب بخیر
الان میخواستی من از آرامش شدم آرام الان شدم آروم؟؟:surprised: دیگه آروم چه صیغه ایه؟!!
به به این آواتار چه خوشمل بید!!!به به!!
 

Eshragh-Archi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام ارام جون خوبی..
تولدت مبارک.. ما باید اخر از همه بفهمیم دختر..






 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلاااااااااااااااااااااااااااااام:w21:
خوبیییییییییییییییییین؟:gol:
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلااااااااااام آرامش
که امشب تولدشه
که قراره شام بده
به هر کی شام ندی به من که شام میدی نمیدی بانو آرامش؟؟:gol:
بقیه کجان؟
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
واااااااای!!نگو سکرتی!!تو به این خوش هیکلی!!چه جوری اسم شام رو میبری؟!شام رو آدم چاق میکنه!!اصلا حرفش هم آدم رو چاق می کنه!!بیا حرفش رو نگیم که چاق نشیم!!:D
خب خودت خوبی؟!!(سریع بحث رو عوض کن):biggrin:
 

secret_f

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجوریاست؟:razz:
واسه پروژه ت که شیرینی ندادی:razz:
تولدتم نده:razz:
عیب نداره
اصلا فکر نکنی ناراحت شدما
اصلا دلم نشکستا
بحث رو عوض مینماییم
بقیه کوشن؟:question:
 

Similar threads

بالا