بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
پاکر!!جدی گفتم!!:razz: بایکوت میشی ها!!:razz:

محسن جان بگو خوشمزه مغز:D
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام
خوبی؟
همین جا:gol:
درسا رو هم میخونیم:)
افرین برتو یکم به این ارامش بگو بخونه بجای مغز خوردن
پاکر!!جدی گفتم!!:razz: بایکوت میشی ها!!:razz:

محسن جان بگو خوشمزه مغز:D
راست میگه پاکر جان اگه ولش کنی مغز همه رو میخوره البته با حرف زدن فکر کنم صبح ها یه کله گوسفند با مغز می خوره بنازم این زبون رو که از حرکت نمی افته
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
مردي براي اصلاح بهآرايشگاه رفت در بين كار گفتگوي جالبي بين آنها در مورد خدا صورتگرفت
آرايشگر گفت:من باورنميكنم خدا وجود داشته باشد
مشتري پرسيد چرا؟
آرايشگر گفت : كافيست به خيابانبروی و ببيني مگر ميشود با وجود خداي مهربان اينهمه مريضي و درد و رنج وجود داشتهباشد؟
مشتري چيزي نگفت و از مغازه بيرون رفت به محض اينكه از آرايشگاه بيرونآمد مردي را در خيابان ديد با موهاي ژوليده و كثيف با سرعت به آرايشگاه برگشت و بهآرايشگر گفت : مي داني به نظر من آرايشگر ها وجود ندارند[FONT=&quot]! [/FONT]
مرد با تعجب گفت :چرااين حرف را ميزني؟ من اينجاهستم و همين الان موهاي تو را مرتب كردم[FONT=&quot].[/FONT]
مشتري بااعتراض گفت : پس چرا كساني مثل آن مرد بيرون از آريشگاه وجود دارند؟
آرایشگر گفت[FONT=&quot] : [/FONT]آرايشگر ها وجود دارند فقط مردم به ما مراجعه نميكنند[FONT=&quot].[/FONT]
مشتري گفت : دقيقا هميناست خدا وجود دارد فقط مردم به او مراجعه نميكنند .براي همين است كه اينهمه درد ورنج در دنيا وجود دارد[FONT=&quot]... [/FONT]
 

* فریبا *

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام محمد صادق جان .
پاکر حیف که خسته ام وگرنه مخی نشونت میدادم که ...
دوستان گل عزیز +سلطان بانوی کرسی (آرامش جوووووووووونم) من خیلی خسته ام دیروز و امروز امتحان داشتم .. یواش یواش دارم بیهوش میشم ..
شب همتون گل گلی .
یا علی
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام محمدصادق!!خوبی؟؟!زرنگ شدی ها!!عزیزان گفتی و خلاص!:D چه خبرا؟
سلام
ما زرنگ بودیم، بعضیا چشم دیدنشو نداشتن ... :D
سلامتی:gol:

سلام به صادق عزیز
من چون از اسم صادق خوشم میاد بهت میگم صادق دیگه محمد رو نمی گم
سلام
شما سروری، هر جور که راحتی صدا کن آقا محسن:gol:

سلام محمد جان
سلام
چه خبر؟
 

King Paker

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام محمد صادق جان .
پاکر حیف که خسته ام وگرنه مخی نشونت میدادم که ...
دوستان گل عزیز +سلطان بانوی کرسی (آرامش جوووووووووونم) من خیلی خسته ام دیروز و امروز امتحان داشتم .. یواش یواش دارم بیهوش میشم ..
شب همتون گل گلی .
یا علی
شب خوش:gol:


چاکریم محمد جان
چه خبر؟
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام محمد صادق جان .
پاکر حیف که خسته ام وگرنه مخی نشونت میدادم که ...
دوستان گل عزیز +سلطان بانوی کرسی (آرامش جوووووووووونم) من خیلی خسته ام دیروز و امروز امتحان داشتم .. یواش یواش دارم بیهوش میشم ..
شب همتون گل گلی .
یا علی



شب بخیر فریبا جان
خواب های خوب ببینی .
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام خوبین ؟
شب بخیر
سلام
خوبم به لطف دوستان
شما چطوری؟

سلام محمد صادق جان .
پاکر حیف که خسته ام وگرنه مخی نشونت میدادم که ...
دوستان گل عزیز +سلطان بانوی کرسی (آرامش جوووووووووونم) من خیلی خسته ام دیروز و امروز امتحان داشتم .. یواش یواش دارم بیهوش میشم ..
شب همتون گل گلی .
یا علی
سلام
کجا پس؟
تازه سر شبه :D
سلطان بانو کیه؟ آرامشو میگی؟ :biggrin:
آرامش که تو آشپزخونه اون سلطان بود ...:D
شبت هم بخیر و خوشی :gol:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
سلام محمد صادق جان .
پاکر حیف که خسته ام وگرنه مخی نشونت میدادم که ...
دوستان گل عزیز +سلطان بانوی کرسی (آرامش جوووووووووونم) من خیلی خسته ام دیروز و امروز امتحان داشتم .. یواش یواش دارم بیهوش میشم ..
شب همتون گل گلی .
یا علی
قربونت برم که خسته ای!!ا انشالا این امتحانات تموم بشه یه خستگی حسابی در کنی.
شبت قشنگ باشه عزیزم.خوب بخوابی.:gol::gol:
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز

كوله ‌پشتي‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد. رفت‌ كه‌ دنبال‌ خدا بگردد؛ و گفت: تا كوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت. نهالي‌ رنجور و كوچك‌ كنار راه‌ ايستاده‌ بود. مسافر با خنده‌اي‌ رو به‌ درخت گفت: چه‌ تلخ‌ است‌ كنار جاده‌ بودن‌ و نرفتن و درخت‌ زير لب‌ گفت: ولي‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ كه‌ بروي‌ و بي‌ رهاورد برگردي. كاش‌ مي‌دانستي‌ آن‌چه‌ در جست‌وجوي‌ آني، همين‌جاست. مسافر رفت‌ و گفت: يك‌ درخت‌ از راه‌ چه‌ مي‌داند؟ پاهايش‌ در گِل‌ است، او هيچ‌گاه‌ لذت‌ جست ‌وجو را نخواهد يافت و نشنيد كه‌ درخت‌ گفت: اما من‌ جست‌وجو را از خود آغاز كرده‌ام‌ و سفرم‌ را كسي‌ نخواهد ديد؛ جز آن‌ كه‌ بايد!
مسافر رفت و كوله‌اش‌ سنگين‌ بود...
هزار سال‌ گذشت، هزار سالِ‌ پر خم‌ و پيچ، هزار سالِ‌ بالا و پست...
مسافر بازگشت. رنجور و نا اميد. خدا را نيافته‌ بود، اما غرورش‌ را گم‌ كرده بود! به‌ ابتداي‌ جاده‌ رسيد، جاده‌اي‌ كه‌ روزي‌ از آن‌ آغاز كرده‌ بود. درختي‌ هزار ساله، بالا بلند و سبز كنار جاده‌ بود. زير سايه‌اش‌ نشست‌ تا لختي‌ بياسايد. مسافر درخت‌ را به‌ ياد نياورد. اما درخت‌ او را مي‌شناخت. درخت‌ گفت: سلام‌ مسافر، در كوله‌ات‌ چه‌ داري، مرا هم‌ ميهمان‌ كن. مسافر گفت: بالا بلند! تنومندم، شرمنده‌ام، كوله‌ام‌ خالي‌ است‌ و هيچ‌ چيز ندارم. درخت‌ گفت: چه‌ خوب، وقتي‌ هيچ‌ چيز نداري، همه‌ چيز داري. اما آن‌ روز كه‌ مي‌رفتي، در كوله‌ات‌ همه‌ چيز داشتي، غرور كمترينش‌ بود، جاده‌ آن‌ را از تو گرفت وحالا در كوله‌ات‌ جا براي‌ خدا هست و قدري‌ از حقيقت‌ را در كوله‌ مسافر ريخت. دست‌هاي‌ مسافر از اشراق‌ پر شد و چشم‌هايش‌ از حيرت‌ درخشيد و گفت: هزار سال‌ رفتم‌ و پيدا نكردم‌ و تو نرفته‌اي، اين‌ همه‌ يافتي! درخت‌ گفت: زيرا تو در جاده‌ رفتي‌ و من‌ در خودم. و پيمودن‌ خود، دشوارتر از پيمودن‌ جاده‌هاست...
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستای خوب
چه خوبه اگه شوخی هم میکنیم
حرمت هم و نگه داریم .:gol:
و خدای نکرده کسی ازمون دلخور نشه .:gol:


به شخصه اگه کسی از حرفای من تا الان
رنجیده همین جا عذر میخوام
حلالم کنید.:gol:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار

كوله ‌پشتي‌اش‌ را برداشت‌ و راه‌ افتاد. رفت‌ كه‌دنبال‌ خدا بگردد؛ و گفت: تا كوله‌ام‌ از خدا پر نشود برنخواهم‌ گشت. نهالي‌ رنجورو كوچك‌ كنار راه‌ ايستاده‌ بود. مسافر با خنده‌اي‌ رو به‌ درخت گفت: چه‌ تلخ‌ است‌كنار جاده‌ بودن‌ و نرفتن و درخت‌ زير لب‌ گفت: ولي‌ تلخ‌ تر آن‌ است‌ كه‌ بروي‌ وبي‌ رهاورد برگردي. كاش‌ مي‌دانستي‌ آن‌چه‌ در جست‌وجوي‌ آني، همين‌جاست. مسافررفت‌ و گفت: يك‌ درخت‌ از راه‌ چه‌ مي‌داند؟ پاهايش‌ در گِل‌ است، او هيچ‌گاه‌ لذت‌جست ‌وجو را نخواهد يافت و نشنيد كه‌ درخت‌ گفت: اما من‌ جست‌وجو را از خود آغازكرده‌ام‌ و سفرم‌ را كسي‌ نخواهد ديد؛ جز آن‌ كه‌ بايد!
مسافر رفت و كوله‌اش‌سنگين‌ بود...
هزار سال‌ گذشت، هزار سالِ‌ پر خم‌ و پيچ، هزار سالِ‌ بالا وپست...
مسافر بازگشت. رنجور و نا اميد. خدا رانيافته‌ بود، اما غرورش‌ را گم‌ كرده بود! به‌ ابتداي‌ جاده‌ رسيد، جاده‌اي‌ كه‌روزي‌ از آن‌ آغاز كرده‌ بود. درختي‌ هزار ساله، بالا بلند و سبز كنار جاده‌ بود. زير سايه‌اش‌ نشست‌ تا لختي‌ بياسايد. مسافر درخت‌ را به‌ ياد نياورد. اما درخت‌ اورا مي‌شناخت. درخت‌ گفت: سلام‌ مسافر، در كوله‌ات‌ چه‌ داري، مراهم‌ ميهمان‌ كن. مسافر گفت: بالا بلند! تنومندم، شرمنده‌ام، كوله‌ام‌ خالي‌ است‌ و هيچ‌ چيز ندارم. درخت‌ گفت: چه‌ خوب، وقتي‌ هيچ‌ چيز نداري، همه‌ چيز داري. اما آن‌ روز كه‌مي‌رفتي، در كوله‌ات‌ همه‌ چيز داشتي، غرور كمترينش‌ بود، جاده‌ آن‌ را از تو گرفتوحالا در كوله‌ات‌ جا براي‌ خدا هست و قدري‌ از حقيقت‌ را در كوله‌ مسافر ريخت. دست‌هاي‌ مسافر از اشراق‌ پر شد و چشم‌هايش‌ از حيرت‌ درخشيد و گفت: هزار سال‌رفتم‌ و پيدا نكردم‌ و تو نرفته‌اي، اين‌ همه‌ يافتي! درخت‌ گفت: زيرا تو در جاده‌رفتي‌ و من‌ در خودم. و پيمودن‌ خود، دشوارتر از پيمودن‌ جاده‌هاست...
کاش می تونستم بهت چند تا امتیاز بدم!!!:cry:
بارون جان این رو کی نوشته؟شکل عرفان آهار نظری می مونه
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاس می تونستم بهت چند تا امتیاز بدم!!!:cry:
بارون جان این رو کی نوشته؟شکل عرفان آهار نظری می مونه

ممنون آرام جان .
شما اگه امتیاز هم ندی اشکال نداره .:gol:

منم نوشته های خانم عرفان نظر آهاری رو دوست دارم.
اما نمی دونم نویسنده این کیه .
 

King Paker

عضو جدید
کاربر ممتاز
-دکتر...

-پنی سیلین؟

-نه!

-آنتی بیوتیک؟

-نه!

-غیر ازاین دو دارو ، برای گلو درد چیز دیگه ای نداریم، تجویز کنیم.

-برای بغض گلو، برای بغض گلوم، آقای دکتر دارو تجویز کنید ، لطفا!


شب خوش:gol:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
دوستای خوب
چه خوبه اگه شوخی هم میکنیم
حرمت هم و نگه داریم .:gol:
و خدای نکرده کسی ازمون دلخور نشه .:gol:


به شخصه اگه کسی از حرفای من تا الان
رنجیده همین جا عذر میخوام
حلالم کنید.:gol:
بارون جان شما که ماهی:gol:
شوخی کردن همراه با حفظ احترام یک هنره که کار هر کسی هم نیست.
منم اگر کسی رو ناراحت کردم پوزش می خوام:gol:
 

baroonearamesh

عضو جدید
کاربر ممتاز
بارون جان شما که ماهی:gol:
شوخی کردن همراه با حفظ احترام یک هنره که کار هر کسی هم نیست.
منم اگر کسی رو ناراحت کردم پوزش می خوام:gol:

ممنون عزیزم لطف داری
خودت ماهی :gol:
شما همون هنری رو که گفتی خیلی خیلی خوب داری
بهت تبریک میگم . چون کار هرکسی نیست .
همیشه شوخی هات به جا و قشنگ بوده .:gol:
 

ARAMESH

مدیر راهنمای سایت
مدیر تالار
ممنون عزیزم لطف داری
خودت ماهی :gol:
شما همون هنری رو که گفتی خیلی خیلی خوب داری
بهت تبریک میگم . چون کار هرکسی نیست .
همیشه شوخی هات به جا و قشنگ بوده .:gol:
:redface:
وای چه تحویلی میگیریم ما خانوما همدیگه رو!!:lol:
الان اگه سکرت بود من نزدیکاش بودم اون بالاها!!کلی با این تعریفت رفتم رو هوا!:D
 

mohammad sadegh

عضو جدید
کاربر ممتاز
بوگو.هرچند یکی قبلا گفت رفته خونه ی خاله ش فکر کنم.مامان باباش رفتن مسافرت فکر کنم!:question:

خب وقتی میدونید دیگه من چی بگم
آره، مامانش اینا رفتن سوریه، خوش به حالشون ... :cry:
نسیم هم رفته خونه دختر خالش اینا، گفته یه هفته ای نمیاد.
 

Similar threads

بالا