ايرانيمين ديل سيز باشي آذربايجان

آیهان

عضو جدید


 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز




ديگر وقت آن گذشته است كه ادبيات كودكان را محدود كنيم به تبليغ و تلقين نصايح خشك و بي‌برو برگرد ،‌ نظافت دست و پا و بدن ،‌اطاعت از پدر و مادر ، حرف شنوي از بزرگان ، سر و صدا نكردن در حضور مهمان و … وسائلي از اين قبيل كه نتيجه كلي و نهايي اينها بي خبر ماندن كودكان از مسائل بزرگ و حياتي محيط زندگي است . بچه را بايد از عوامل اميدوار كننده الكي و سست بنياد و نااميد كرد و بعد اميد دگرگونه‌اي بر پايه شناخت واقعيتهاي اجتماعي و مبارزه با آنها را جاي آن اميد اولي گذاشت .
آري چرا بايد بچه‌هاي شسته و رفته و بي‌ سر و صدا و مطيع تربيت كنيم ؟ چرا دستگيري از بينوايان را تبليغ مي‌كنيم و هرگز اين رانگوييم كه چرا و چگونه آن يكي « بينوا » شد و اين يكي « توانگر » كه سينه جلو مي‌دهد و سهم بسيار ناچيزي از ثروت خود را به آن باباي بينوا بدهد و منت سرش بگذارد كه آري من مردي نيكو كارم و هميشه از آدمهاي بيچاره و بدبختي مثل تو دستگيري مي‌كنيم ، البته اين مهم محض رضای خداست والا تو خودت آدم نيستي .
اكنون زمان آن است كه در ادبيات كودكان به دو نكته توجه كنيم و اين دو را اساس قرار دهيم :
نكته اول : ادبيات كودكان بايد پلي باشد بين دنياي رنگين بي خبري و رويا و خيالهاي شيرين كودكي و دنياي تاريك و آگاه غرقه در واقعيتهاي تلخ و دردآور و سرسخت محيط اجتماعي بزرگترها . كودك بايد از اين پل بگذرد و آگاهانه و مسلح و چراغ به دست به دنياي تاريك بزرگتر‌ها برسد در اين صورت است كه بچه‌ مي‌تواند جانشين واقعي پدرش در زندگي باشد و عامل تغيير دهنده در اجتماع را كدوبي تحرک.
نكته دوم : بايد جهان بيني دقيقي به بچه داد ، معياري به او داد كه بتواند مسائل اخلاقي و اجتماعي را در
موقعيتهاي دگرگون شونده دائمي و گوناگون اجتماعي ارزيابي كند .
ادبيات كودكان نبايد فقط مبلغ « محبت و نوع دوستي و قناعت و تواضع » از نوع اخلاق صميميت باشد . بايد به بچه گفت كه به هر آنچه و هر كه ضد او ريشه در خاكهاي مقدس آذربايجان دارد بشري و غير انساني و سد راه تكامل تاريخي جامعه است كينه ورزد و اين كينه بايد در ادبيات كودكان راه باز كند .
تبليغ اطاعت و نوع دوستي صرف ، از جانب كساني كه كفه سنگين ترازويمان آنهاهستند ، البته غير منتظره نيست اما براي صاحبان كفه س بك ترازو هم ارزش ندارد » .

مطالب فوق كه چكيده‌اي از انديشه‌هاي صمد بهرنگي است ما را تا حدودي با ديدگاههاي وي آشنا مي‌كند . تأثير صمد بهرنگي در دگرگوني ادبيات كودكان و نوجوانان تنها با تأثير محمد علي جهانزاده و صادق هدايت در ادبيات داستاني و تأثير نيما يوشيج در شعر قابل مقايسه است . او نيز همچون جمالزاده و هدايت و يوشج ، سنت شكن بود و با عمر كوتاه خود با نوشتن شماري داستان ، ‌به ادبيات كودكان و نوجوانان تكان شديدي داد و در واقع يك انقلاب در ادبيات كودكان به وجود آورد و آن را از حالت كسل كننده و يكنواخت بيرون‌ آورد . تيراژ كتابهاي او براي اولين بار در تاريخ كتاب و كتابخواني ايران به تيراژ ميليوني رسيد . وجود او باعث گرديد كه بين مردم و ادبيات يك دوستي مبني بر صداقت ، ايمان و عشق پديد آيد ، چرا كه به قول شاملو « صمد چهره حيرت انگيز تعهد بود » . او به راستي جهاني‌ترين قصه گوي ماست و قصه‌ها و افسانه‌هاي اگر هانس كريستين بنيانگذار داستانهاي كودكان در مغرب زمين معرفي مي‌شود ، صمد هم واقع گراترين قصه گوي كودكان سرزمين ماست كه قصه‌هايش حكايت از زندگي حقيقي مردمان ديار محبوبش است . افكار او از روستاهاي آخيرجان ،‌ ممقان و گوگان نشات مي‌گيرد ، حال آنكه هانس كريستين در كتابخانه در اثر مطالعه كتابهاي ادبي و روانشناسي دنبال هدفش مي‌گردد .
معلمي بود كه يك لحظه از آموزش بچه ها در كوره دهاتها دريغ نكرد و چه رياضتها كه آنها را به جان مي‌خريد و در مقابل و فشارهايي كه حسودان تنگ دل و يا دستگاههاي بوروكرات اداري و حكومتي تحميل مي‌كردند ، آگاهانه ايستادگي كرد و غفلت نكرد و فرياد برمي‌داشت : « ياد گرفتن اگر فقط به خاطر ياد گرفتن باشد يك شاهي ارزش ندارد ، ياد گرفتن بايد به خاطر تأثير در ديگران و ايجاد تغيير در محيط زندگي و آدمهاي دور و نزديك باشد » . شكل و شيوه نوشتن براي او مسأله مهمي نبود البته بهرنگي بين مقوله‌هاي هنري و مسائل اجتماعي كاملاً تمايز قائل بود اما اين را نيز دقيقاً مي‌دانست كه صراحت و سادگي بيشتر به عمق مسائل مي‌رسد تا پيچيدگي و دشواري . او اغلب از تجربه‌هايش مي‌نوشت مهمترين خصيصه او شناخت شرايط امكانات بود و مي‌كوشيد در حد همان شرايط و امكانات راه حل مشكلات را ارائه دهد . اين حقيقت ويژه او را در انتقادش به كتابهاي درسي مي‌توانيم دريابيم در اين مورد او به كلي گويي نمي‌پرداخت بلكه مشكل خودش را كه آموزگار روستا بود بيان مي‌كرد و در اين مورد عقيده داشت كه كتابهاي درسي بچه‌هاي شهر نشين بايد متفاوت باشد با كتابهاي درسي بچه‌هاي روستايي و به مضمون و محتواي كتابهاي درسي ايرادهاي بجايي مي‌گرفت . كار مهم او كه سرنوشتش نا معلوم ماند و احتمالاً سبب مرگ ناگهانيش شد ، تأليف كتابي در زمينه آموزش الفبا براي مناطق ترك نشين بود كه به نام كتاب (الفبا) معروف شد است . چاپ اين كتاب مي‌توانست تحولي بنيادين در شيوه آموزش زمان بوجود آوردکه با كمترين تلاش كودكان و بزرگسالان آدربايجان مي‌توانستند زبان فارسی را ، در قالب جمله‌هاي ساده‌اي كه از لحاظ ساختار زباني براي مردم آذربايجان آشنا و مأنوس بود به كار برند و ابداع اين روش براي او كاري بزرگ و پر زحمت بود و سالها براي تدوين آن كوشيد و واژه‌هاي مناسب را جدا و فيش برداري كرد و از هماني و شباهت اين دو زبان سود برد، او مي‌خواست به حاصل تلاش خود در اين مورد جنبه رسمي بدهد و آن را به صورت كتابي درآورد و از همين جا دردسرها و مشكلات شروع شد . زيرا آنها كه ادعاي تخصصي و كارشناسي داشتند نمي‌توانستند تن به برتري كار يك آموزگار جوان بدهند و در نتيجه موجوديت خود را نفي كنند ، پس براي ابراز وجود مي‌خواستند در كار او دست ببرند اما بهرنگي نپذيرفت و زير بار تهديد و تطميع نرفت و كتابها را زير بغل زد و از تهران به سوي روستايي كه تدريس مي‌كرد به راه افتاد و از چاپ كتابش نااميد شد و يك هفته بعد در ارس غرق شد .
زنده ياد جلال آل احمد درباره كتاب الفبا مي‌نويسد : « هي مي‌خواستند « ه »‌ و « ميم » الفبايش را در « ماه »‌ و « ماه بانو » به رخ بچه ها بكشند .
صمد بهرنگي سعی داشت در آثارش تضادهاي جامعه زمانش را در نظر بگيرد . نكته مهم در تجزيه و تحليل آثارش چگونگي نگرش او بر واقعيات زماني زندگيش و ماهيت جهان بيني اوست . ماهي سياه كوچولو جدا از توده‌ها حركت مي كند و نبرد او سرانجام به مرگش منتهي مي‌شود اما در يك هلو و هزار هلو ، كچل كفتر باز ، كور اوغلو و كچل حمزه ، 24 ساعت خواب و بيداري در متن زندگي توده‌ها به روشنگري مي‌پردازد و آنها را از لزوم مبارزه شايسته و بر ضد طبقه حاكم آگاه مي‌كند دوستي و نزديكي اولدوز و كلاغ‌ها و همراهي ياشار باآنها همان شكل گيري تدريجي مبارزه توده‌‌هاي بر ضد ستم طبقاتي است . نثر ساده او نتيجه درك درست او از چگونگي قالب و فرم مناسب داستانهاي كودكان است .
گويا صمد بهتر از همه مي‌دانست كه آينده در دست كودكان است . خواه ناخواه آنها بزرگ مي‌شدند و همچون پدران و مادران خود با فرازو نشيبهاي زندگي اجتماعي روبرو مي شدند از اين رو تصميم گرفت آنها را به گونه‌اي تربيت كند كه بتوانند خود و هموطنهاي خود را در مقابل زشتيهاي اين دنيا آگاه ساخته و با تبليغات پر سر و صدا و دروغين ، اسير دست دنيا نشوند . با چنين انديشه‌هايي ادبيات كودكان را برگزيده و به زبان كودكان يعني قصه‌هاي كودكان شروع به گفتن حرفهايش كرد . در تفكرات و شاهكارهاي صمد زبان مادري جاي ويژه‌اي به خود اختصاص داده است به گفته جلال آل احمد او تلاشهاي بسياري براي احياء زبان مادريش انجام داد . صمد زبان آذربايجان و وجدان بيدار يك تمدن به انزوا کشيده شده بود .به گفته دكتر غلامحسين ساعدي دوست و همزبان صمد ، ‌در او عشق و علاقه وصف ناشدني بود که به زبانش داشت و تا مي‌توانست آن را مي‌خواند و مي‌نوشت و منتشر مي‌كرد ،‌ براي جمع آوري ادبيات شفاهي آذربايجان به شهرها و روستاهاي دور و نزديك مي‌رفت و تمام تلاش خود را انجام مي‌داد .
صمد با الهام گرفتن از داستانهاي كور اوغلو ، دده قوقورد و … به گسترش فرهنگ و ادبيات آذربايجان مي‌پرداخت . گفتني است كه او مي‌خواست آذربايجان براي هميشه مركز تفكرات دموكراتيك و مبارزات بر عليه ظلم و استبداد باشد و در ادبيات كودكان سبک تازه اي آفريد ، همه‌ اسمهاي قهرمانان قصه‌هايش را از فرهنگ آذربايجان انتخاب مي‌كرد . بسياري از قصه‌هايش نشان دهنده وجود سيستم اداري شاهنشاهي و نمایاننده وضعيت سياسي ـ اقتصادي و اجتماعي آذربايجان است . خلاصه صمد بهرنگي همچون ستاره اي درخشيد و شاهكار گرانبهايي براي كودكان و ادبيات كشورمان به يادگار گذاشت به جرأت مي‌توان او را بنيانگذار ادبيات نوين كودكان مشرق زمين مخصوصاً ايران ناميد .
سرانجام صمدي كه در دوم تير ماه در سال 1318 ه.ش در محله « چرنداب » ‌شهر تبريز در يك خانواده ‌فقير ، اما متعهد به دنيا آمده بود ، نهم شهريور ماه سال 1347 در يك حادثه نامعلوم با امواج ارس به ابديت پيوست . در واقع صمد نمرد بلكه مردن او آغاز يك زندگي جديد شد براي پيروان راستين اين بزرگ مرد تاريخ ادبيات كودكان .
* صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پيش تو بگدازم (مولوی)
;)
عالی
ممنون
 

آیاتای

عضو جدید
حسین منزوی در مهر سال ۱۳۲۵ در زنجان متولد شد. شعرهای او بیشتر در زمینهٔ غزل‌سرایی است اما شعر سپید هم می‌سرود. او در سال ۱۳۸۳ بر اثر آمبولی ریوی و سرطان در تهران درگذشت و در کنار مزار پدرش در زنجان به خاک سپرده شد.
حسین منزوی در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده ادبیات دانشگاه تهران شد. سپس این رشته را رها کرد به جامعه‌ شناسی روی آورد. اولین دفتر شعرش در سال ۱۳۵۰ با همکاری انتشارات بامداد به چاپ رسید و با این مجموعه به عنوان بهترین شاعر جوان دوره شعر فروغ برگزیده شد. سپس وارد رادیو وتلویزیون ملی ایران شد و در گروه ادب امروز در کنار نادر پورنادر شروع به فعالیت کرد. چندی مسئول صفحه شعر مجله ادبی رودکی بود و در سال نخست انتشار مجله سروش نیز با این مجله همکاری داشت. در سال‌های پایانی عمر به زادگاه خود (زنجان) بازگشت و تا زمان مرگ در این شهر باقی ماند. از او به عنوان پدر غزل معاصر ایران یاد می‌شود.

آثار

حیدر بابا- ترجمه نیمایی از منظومه «حیدر بابایه سلام» سروده «شهریار».
با عشق در حوالی فاجعه- مجموعه غزلی سروده شده از سال ۱۳۶۷ تا ۱۳۷۲.
این ترک پارسی‌گوی (بررسی شعر شهریار).
از شوکران و شکر؛ مجموعه غزلی سروده‌شده از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۶۷.
با سیاوش از آتش.
ازترمه و تغزل؛ گزیده اشعار، ۱۳۷۶.
از کهربا و کافور.
با عشق تاب می‌آورم؛ شامل اشعار سپید و آزاد سروده شده از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۷۲.
به همین سادگی (مجموعه شعرهای سپید).
این کاغذین جامه؛ مجموعه برگزیده اشعار کلاسیک.
از خاموشی‌ها و فراموشی‌ها.
حنجرهٔ زخمی تغزل؛ دفتری از شعرهای آزاد و غزل‌های سروده شده از ۱۳۴۵ تا ۱۳۴۹.
مجموعه كامل اشعار:انتشارات اشنا 1388


مصرع اول غزل زیر، تنها نوشته مزار حسین منزوی است.

نام من عشق است آیا می‌‏شناسیدم؟
زخمی‌ام -زخمی سراپا- می‌‏شناسیدم؟
با شما طی‌‏کرده‌‏ام راه درازی را
خسته هستم -خسته- آیا می‌‏شناسیدم؟
راه ششصدساله‌‏ای از دفتر حافظ
تا غزل‌‏های شما،ها، می‌‏شناسیدم؟
این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده‌است
من همان خورشیدم اما، می‌‏شناسیدم
پای رهوارش شکسته سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا، می‌‏شناسیدم؟
می‌‏شناسد چشم‌‏هایم چهره‌‏هاتان را
همچنانی که شماها می‌‏شناسیدم
اینچنین بیگانه از من رو مگردانید
در مبندیدم به حاشا، می‌‏شناسیدم!
من همان دریایتان ای رهروان عشق
رودهای رو به دریا! می‌شناسیدم
اصل من بودم, بهانه بود و فرعی بود
عشق قیس و حسن لیلا می‌‏شناسیدم؟
در کف فرهاد تیشه من نهادم، من!
من بریدم بیستون را می‌شناسیدم
مسخ کرده چهره‌‏ام را گرچه این ایام
با همین دیوار حتی می‌‏شناسیدم
من همانم, مهربان سال‌‏های دور
رفته‌‏ام از یادتان؟ یا می‌‏شناسیدم؟
 

لطفی88

عضو جدید
پرنس ارفع
نام کامل: میرزا رضا
معروف به ارفع‌الدوله، دانش، معین‌الوزاره
تولد: ۱۲۷۰ قمری
زادگاه: تبریز،
تاریخ مرگ : فروردین ۱۳۱۶ خورشیدی
محل مرگ: موناکو
همسر: لیلی‌خانم ارفع ، دولت‌خانم ارفع
فرزندان : حسن و ابراهیم
سمت :سفیر ایران در ترکیه در روزگار ناصری
میرزا رضا خان متخلص به دانش و ملقب به ارفع الدوله از رجال اواخر عهد ناصری یکی از معدود افراد ایرانی و یا شاید در جهان است که بدون آنکه هیچ نسبتی با هیچ پادشاه و ملکه‌ای داشته باشد به عنوان پرنس (شاهزاده) رسیده‌است.
زندگینامه
در نسب وی اختلاف است . روایات مختلف از احتشام السلطنه و اعتماد السلطنه نسب والایی برای وی نتراشیده‌اند. ولی او خود را از نوادگان سردار ایروان می‌داند. پدرش که فردی مذهبی بود نذر کرده بود احدی از فرزندان را برای تحصیل به عتبات بفرستد که قرعه به نام وی می‌افتد.
مدتی بعد در اثر ورشکستگی خانواده برای کار راهی استانبول می‌گردد و زبان فرانسه را علاوه بر زبان مادری‌اش ترکی می‌آموزد. دانستن زبان باعث پیشرفت او به سمت مترجمی کنسولگری ایران در تفلیس شده و در ماموریت تعیین سرحدات شرکت می‌کند.

درآمد حاصل از این چشم پوشی موجب ترقیات بعدی وی به کاردار سفارت ایران در پترزبورگ و سپس مستشاری سفارت می‌گردد. در سفر سوم ناصرالدین شاه به فرنگ (۱۳۰۶ تا ۱۳۰۷ قمری) در زمره ملتزمین رکاب قرار می‌گیرد و در برگشت به سمت کنسول ایران در تفلیس (که درآمد بسیار بالایی هم داشته‌است) ترقی می‌کند.
در سال ۱۳۱۲ قمری وزیر مختار ایران در پترزبورگ شده و هم‌زمان سمت وزیر مختاری در دولتهای سوئد و نروژ را نیز کسب می‌نماید. سه سال بعد نماینده ایران در انجمن صلح لاهه شده و در سال ۱۳۱۸ قمری لقب پرنس را از مظفرالدین شاه دریافت می‌کند. در سال ۱۳۱۹ قمری سفیر ایران در استانبول می‌گردد و به عنوان نماینده شاه ایران در جشن تاج‌گزاری آلفونس سیزدهم پادشاه اسپانیا شرکت می‌کند.
این سفارت تا سال ۱۳۲۸ قمری ادامه می‌یابد و در این سال به پرنس نشین موناکو رفته و برای خود قصری بسیار زیبا می‌سازد. (چند سال پیش خرید قصر مزبور که به سبک ایرانی ساخته شده به دولت ایران پیشنهاد شد که جمهوری اسلامی ایران نپذیرفت) در سال ۱۳۳۱ به ایران بازگشت و مدتی کوتاه در کابینه علاء‌السلطنه وزیر عدلیه گشت. ولی به زودی به موناکو بازگشت. در زمان حکومت رضاشاه نماینده ایران در مجمع اتفاق ملل (پدربزرگ سازمان ملل متحد کنونی) گردید. در سال ۱۳۱۵ خورشیدی به ایران بازگشت و در نوروز ۱۳۱۶ درگذشت. ارفع الدوله نسبت دوری نیز با همسر جوانمرگ شده مادام ارفع (معلمه فرانسوی محمد رضا پهلوی) داشته‌است.
از خدمات پرنس ارفع الدوله دانش ساخت یک باب مدرسه در محله آب‌منگل تهران است که نزدیک به صد سال قدمت دارد و بیان شده که بعد از دارالفنون این مدرسه بنام پرنس دانش ساخته شده است و امروزه دبستان اثنی عشری نامیده می‌شود . لوح یادبود ایشان در دیواره مدرسه نصب است.
هر دو پسر او یعنی حسن ارفع و ابراهیم ارفع از نظامیان بلندپایه ایران شدند.
 

ساری قلی خان

عضو جدید
قلی خان سالار(ساری قلی خان) نسبت به زمانة خودشان از نظر سواد خيلی باسواد بودند و برخی ها می دانند كه ايشان در دوره ای مدرك ديپلم داشته اند كه در آن زمان اصلاً مدرك ديپلم را كمتر كسی داشت . ايشان در سال 1254 شمسی در تبریز به دنيا آمده بوده و در سال 1348 شمسی در بيمارستان آزاد تهران حدوداً در سن 94 سالگی فوت كردند . ايشان به 5 زبان دنيا همراه با ادبيات آنها تسلط كامل داشت .
 

Unknown_S

متخصص سیستم های قدرت
کاربر ممتاز
سلاااااااااااااااممممممم. اجازه هست . سعیدم بچه تبریز
 

Unknown_S

متخصص سیستم های قدرت
کاربر ممتاز
توهين ننما به قوم و كيشم كز هر جهتي من از تو بيشمدر محضر تورك ادب نگه دار سر خم كن و حرمت و ادب دار------------------------------------------------------------------------------------------ساری قلی خان این اسم و امضات منو کشته. داداش با من کاری نداشته باش. من مخلصتم مراااااااااااااااااااااام
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
قلی خان سالار(ساری قلی خان) نسبت به زمانة خودشان از نظر سواد خيلی باسواد بودند و برخی ها می دانند كه ايشان در دوره ای مدرك ديپلم داشته اند كه در آن زمان اصلاً مدرك ديپلم را كمتر كسی داشت . ايشان در سال 1254 شمسی در تبریز به دنيا آمده بوده و در سال 1348 شمسی در بيمارستان آزاد تهران حدوداً در سن 94 سالگی فوت كردند . ايشان به 5 زبان دنيا همراه با ادبيات آنها تسلط كامل داشت .
سلام
آقا راستش من قبلا شناخت کافی رو ایشون نداشتم
ممنونم
اگر بیشتر توضیح بدین فکر کنم مفید باشه
آخه بعضی اسما تو جامعه بد جا افتادن
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
;););)

تاپیک خیلی خوبیه.من خودم آذری ام.اما خوشحال میشم برای کرد ها بلوچ ها لر ها و... هم این

جور تاپیک ها درست بشه. اونم تو این برهه که...
نظر لطف شماست
ما هم امیدواریم که هر قوم و ملیتی با فرهنگ و تارخ خودش آشنا بشه و نکات مثبت رو تو زندگی مدرن خودش بکار گیره
به بیان دیگه اگه خودشو خوب بشناسه تو جامعه امروزی هویت خودشو انکار نمیکنه و کم نمیاره
اگه شماره میخواهی شماره 30 میشید
 

Unknown_S

متخصص سیستم های قدرت
کاربر ممتاز
اقا گفتن اینجا شماره میدن اره؟میر حسین ، مادر پیر شی الهی ، یه شماره هم به من بده. الهی خیر از جوونیت ببینی من نمی تونم تو نوبت وایسم.
 

Ali-Electronics

عضو جدید
نظر لطف شماست
ما هم امیدواریم که هر قوم و ملیتی با فرهنگ و تارخ خودش آشنا بشه و نکات مثبت رو تو زندگی مدرن خودش بکار گیره
به بیان دیگه اگه خودشو خوب بشناسه تو جامعه امروزی هویت خودشو انکار نمیکنه و کم نمیاره
اگه شماره میخواهی شماره 30 میشید

منم 30 امین نفر:gol:
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
اقا گفتن اینجا شماره میدن اره؟میر حسین ، مادر پیر شی الهی ، یه شماره هم به من بده. الهی خیر از جوونیت ببینی من نمی تونم تو نوبت وایسم.

با توجه به وضع جسمانی و سن وسال شما قبل از درخواست خودتون شماره عضویت برای شما صادر شده است
موفق باشید
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان لطفا توجه فرمایید :twisted:

حمد و سپاس بيحد و بيعد خداي لايزال را كه براي نشان دادن قدرت و عظمت خود ،زبان را آفريد و براي نشان دادن اعجاز ، گوناگوني و تنوع زبانها و گويشها را برايانسان هديه داد. خدا را سپاسگذاريم كه به ما توفيق فراگيري زبان مادري خود را دادهاست تا در اين مجال ، با عظمت و هيبت يكي از اعجازهاي خدائي آشنا شويم.:gol:

از دوستان خواهش میشود هر کسی که مجموعه ای کامل از آموزش زبان ترکی را دارد، در این تاپیک قرار دهد تا آموزشی علمی از زبان ترکی داشته باشیم.
مطالب بایدطوری تنظیم شود که واقعا مفید واقع شود . منظور این است که مثل یک برنامه درسی تنظیم شود و روزانه یا هر تایمی که دوستان تشخیص میدن در تاپیک قرار داده شود .
دوستان ابتدا فایلهای خودشون رو بزارن تا از بین اونا یکی رو انتخاب کنیم و آن شخص مسئول برنامه ریزی وارائه مطالب به صورت متناوب خواهد بود.

ممنون از همراهی شما عزیزان
 

R-Quantum

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلااااااااااااااااااممممممممممممممممممممم. آخ جون تاپیک چقدر جلو اومده . ممنون از لطف همه دوستان . آیهان جان خوشحالم اومدی . دم میر حسین گرم .
یاشاسین آذربایجان
 

R-Quantum

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان لطفا توجه فرمایید :twisted:

حمد و سپاس بيحد و بيعد خداي لايزال را كه براي نشان دادن قدرت و عظمت خود ،زبان را آفريد و براي نشان دادن اعجاز ، گوناگوني و تنوع زبانها و گويشها را برايانسان هديه داد. خدا را سپاسگذاريم كه به ما توفيق فراگيري زبان مادري خود را دادهاست تا در اين مجال ، با عظمت و هيبت يكي از اعجازهاي خدائي آشنا شويم.:gol:

از دوستان خواهش میشود هر کسی که مجموعه ای کامل از آموزش زبان ترکی را دارد، در این تاپیک قرار دهد تا آموزشی علمی از زبان ترکی داشته باشیم.
مطالب بایدطوری تنظیم شود که واقعا مفید واقع شود . منظور این است که مثل یک برنامه درسی تنظیم شود و روزانه یا هر تایمی که دوستان تشخیص میدن در تاپیک قرار داده شود .
دوستان ابتدا فایلهای خودشون رو بزارن تا از بین اونا یکی رو انتخاب کنیم و آن شخص مسئول برنامه ریزی وارائه مطالب به صورت متناوب خواهد بود.

ممنون از همراهی شما عزیزان
منم با نظر شما کاملا موافقم
 

hadi manafi

عضو جدید
پـروفـسـور مـحـمد تـقـي زهـتـابـي - آیدن تورک

پـروفـسـور مـحـمد تـقـي زهـتـابـي - آیدن تورک

پروفسور زهتابي در سال 1302 شمسي در شبستر متولد گرديد . خانوادهء وي از جمله روشنفكران شبستري و مشهور به عائله كيريشجي بودند . پروفسور زهـتـابـي در سال 1309 به مدرسه ابتدايي در شبستر راه يافت و در سال 1315 تحصيلات ابتدايي را به پايان رساند . وي براي ادامه تحصيل مجبور به مهاجرت به تبريز گرديد و 3 سال را در مدرسه فـيـوضات تـبريـز به تحصيل پرداخت . پس از اتمام دبيرستان در سال 1320 در دانشسراي تربيت معلم تبريز به تحصيل ادامه داد و پس از پايان اين دوره در سالهاي 22-1323 در مدرسه رشديه تبريز به تدريس دوره ابتدايي مشغول بود. در همين سالها پروفسور زهتابي با حضور در كلاسهاي درس حاجي يوسف شعار به آ موختن زبان عربي همت گماشت . و نيز با حضور در كلاسهاي زبان فرانسه كاتوليك هاي تبريز اين زبان را نيز فرا گرفت .

ورود به دانشگاه براي اين پروفسور عاليقـدر زماني ميسر گرديد كه در سال 1325 اولين دانشگاه تبريز به واسطه فرقه دموكرات ( جمهوری موقت آذربایجان جنوبی به ریاست جمهوری جعفر پیشوری ) تاسيس گرديد. پروفسور زهـتـابي در رشته ادبيات اين دانشگاه مشغول تدريس گرديد . اما يك سال بعد با تعطيلي دانشگاه مواجه گرديد و علاوه بر مجبوريت در ترك تحصيل ،بواسطه اوضاع آشفته سياسي آن سالها مجبور به ترك ديار نيز گرديد.در سال 1327 عازم شوروي آن روز گرديد اما در آنجا نيز از صدمات توده اي ها در امان نماند و با شهادت دروغين آنان به دو سال زندان در سيبري محكوم گرديد.در مدت اين دو سال پروفسور زهـتـابي به هيـچوجه امكان يادگيري و حتي مطالعه ساده را نيافت و پس از پايان دوران تبعيد مجددا به شهر دوشنبه تبعـيد گرديد.وي با ارائـه توانائيهاي علمي خود توانست در سال 1333 شمسي با نظر دولت وقت به بـاكو آمده و در رشته زبان و ادبيات تركي اين دانشگاه مشغول به تدريس گردد . براي پرداخت هـزينه اين تحصيل ، وي همزمان در دانشگاه شرق شناسي باكو به تدريس زبان عربي نيز مشغول گرديد. تاليف و چاپ كتاب براي وي ممنوع بود و پروفسور در اين سالها تاليفات خود را با امضاهاي مختلف به چاپ مي رساند . با نوشتن « زندگي و آ ثار ابونواس» و دفاع از اين تز ، توانست پس از چهار سال مدرك دكترا را از دانشگاه باكو دريافت نمايد. نهايتا در سال 1350 شمسي پروفسور توانست اجازه عزيمت به عراق را دريافت نموده و به بغداد سفر كند. بلافاصله در دانشگاه بغداد به تدريس زبان فارسي و نيز تدريس تـركي باستان پرداخت و با آسودگي بيشتري به تاليف و چاپ آثار خويش همت گماشت . با توجه به آثار چاپ شده اش دانشگاه بغداد در سال 1355 نشان عالي پروفسوري را به دوكتور زهتابي اعطا نمود.

با شروع انقلاب اسلامي در ايران ، پروفسور زهتابي همانند هزاران آواره ديگر با اميد فراوان به كشور برگشت . در سال 1358 از وي براي تدريس زبان تركي و عربي در دانشگاه تـبريز دعوت به عمل آمد اما اين دعوت يك سال و نيم بيشتر دوام نياورد و دوكتور زهتابي به خانه نشيني مجبور گرديد . وي تا سال 1378 تلاشهاي بي وقفه اش را در عرصه ادبيات – تاريخ و فرهنگ آذربايجان ادامه داد و نهايتا در تاريخ 12 / 10/1377 در حاليكه به تنهايي در منزل خود واقع در شبستر مشغول نوشتن بود دارفاني را وداع گفت و به آرزوي خود يعني مرگ در زادگاه خويش نايل آمد.روحش شاد!

فعالیت های سیاسی:


پس از تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان و دولت پیشه وری در ۱۳۲۴، وی نیز به عضویت شاخه جوانان این حزب در آمد و یکسال بعد پس از تاسیس دانشگاه تبریز به تحصیل ادبیات در این دانشگاه پرداخت.
در پی کشتار رضا خان و از بین رفتن آذربایجان جنوبی و پایان عمر دولت پیشه وری و قاضی محمد، زهتابی در سال 1327 راهی شوروی شد.وی به دو سال زندان در سیبری محکوم گردید و پس از پایان دوران تبعید مجددا به شهر دوشنبه تبعـید شد.


از آثار چاپ شده اين پدر تاريخ آذربايجان ميتوان به عنوان هاي ذيل اشاره نمود :

– ماهنامه (اتحاد يولو) بغداد
– پروانه نين سرگذشتي ، بغداد
– باغبان ائل اوغلو ، بغداد
– چريك افسانه سي ، استانبول
– بذ قالاسيندا ، برلين
– بختي ياتميش ، بغداد
– ارك هفته لييي ، برلين
– هستي نسيم ، بغداد
– جنايات 2500 ساله شاهان ، بغداد
– آيا زبان فارسي به زبان ملل ديگر ايران بر تريت دارد ؟ بغداد
– قواعد الفارسيه ، بغداد
– زبان آذري ادبي معاصر ، تبريز
– معاصر آذري ادبي ديلي ، تبريز
–علم المعاني ،لكسيكولوژي ، تبريز
– قوي اولسون اون ، تبريز
–باغبان ائل اوغلو 2 ، تبريز
– ايران توركلرينين اسكي تاريخي 1 و 2 ، تبريز
– شاهين زنجيرده ، تبريز
– افسانه دي شمشيره دايانمازسا آزادليق ، كيچيك قارداشيما مكتوب. دو پوئماي به ياد ماندني از وي .

و اگر مجموعه مقالات درج شده اورا هم به اين آثار اضافه نماييم ، عمق افكار و ايده هاي او و نيز ميزان عشق و علاقه اش را به آذربايجان ميتوانيم درك نماييم.

سئومه لي مئهريبان كيچيك قارداشيم
قارداشدان دا ياخين بير مسلكداشيم
يـازميشدين دئدييين كيمي هر ياندا
اوزا ق سـورگونلرده٫ قارا زينـداندا
باشيم سـهند اولدو٫ ايراده م پـولات
هئچ يـئرده ديلـيمدن دوشمه دي فرياد
هر ياني زنجيرله گزيب دولانـديـم
نهـايت دؤيـوشده ظفـر قـازانـديـم
قــاييتديم ســئومه لي عزيز وطنه
اؤپــدوم تورپاغيــني من دؤنه دؤنه
واريميز يوخوموز تالان اولموشـدو
باغلارين چـيـچه يـي تامام سولموشدو
چيـرماييـب قولومو يـئنه نئچه ايل
تريمـدن آخـيتديم تورپاقلارا سئل
گئنه ايشيق چيخدي چيراغيمـيزدان
توستو ده اوجالدي اوجاغيمـيـزدان
بيلـيرسن دئمه گـه نه ائحـتيياج وار
توپلاندي ايـشيغا چاقـقال جاناوار
زه لي ده دوغولدو در حال گورزه ده
ايــشيـقلا دوغـولدو موباريزه ده
قوي دئسين ايگيتلر اويلاغي تبـريز
نه زامان آنادان دوغولموشوق بـيز
كي ساده حياتچين دؤيوشك گره ك
گاه زنجير داشييـاق٫ گاه دارا گئده ك
.......
بوگون آرخا كيمي آرخالانـديغـين
ظاهيرده بير قارا تورپاق سانديغيـن
قارا تورپاق دئييل قوووتدير٫ سسدير
كولكدن طوفاندان گوجلو نفسدير
قوووت منبعيدير حقــير آلاچـيق
تورپاق بير دنيزدير سن ايسه باليق
اوجا ميـناره لر٫ آغباش ذيـروه لر
اونونچون گؤرمزلر طوفاندان خطر
كي دوغـما تورپـاغـا آرخالانارلار
( بو سؤزده بير دونيا حيكمت وار٫ سؤز وار)

زهره وفـايـي - تبريز
 

hadi manafi

عضو جدید
فردی که به تنهایی یک ملت بود


اورین مقدم :
در سالروز وفات مرحوم پروفسور محمدتقی زهتابی برآن شدیم تا دوباره یاد و خاطره آن ابرمرد آذربایجان را گرامی بداریم. فردی که به تنهائی یک ملت بود. مرحوم زهتابی یک استاد و الگوی بلامنازع برای جنبش اصیل و مستقل دانشجوئی آذربایجان بوده و خواهد بود. نقش بی بدیل وی در بینانگذاری پایه های تئوریک حرکت ملی آذربایجان را کسی نمی تواند انکارکند. فردی که هم در علم، هم در عمل و هم در اخلاق بی همتا بود. هویت تحقیر شده آذربایجانیها را روحی دوباره بخشید و با فداکاری تمام تا آخرین لحظه از عمر پربارش را فدای آذربایجان و هویت اصیل آن نمود. گرامی داشتن یاد و خاطره آن استاد بزرگوار بی شک وظیفه هر دانشجو و روشنفکر آذربایجانی است. امیدواریم دوستان عزیز و فعال در جنبش دانشجوئی آذربایجان هرگونه نقطه نظر خود را درارتباط با چگونگی و نحوه برگزاری مراسم یادبود وی را از هم اینک طرح نموده و با برگزاری یک مراسم در شان عظمت وی بتوانیم دین خویش را بدیشان ادا کنیم. راهنمائیهای ارزنده فعالان غیر دانشجو و فارغ التحصیلان چراغی روشن برای دانشجویان جدید خواهد بود. بنظر می رسد با توجه به قرار گرفتن مزار مرحوم زهتابی در شهر شبستر نقش و وظیفه فعالان این شهر و به ویژه دانشجویان دانشگاه آزاد شبستر پررنگ تر از بقیه دانشجویان باشد.
در پایان قسمتی از مقاله یکی از فعالین سابق دانشجوئی را که به پاسداشت مقام استاد به نگارش درآمده است را جهت شناخت بیشتر دانشجویان جدید الورود در این قسمت درج نموده و منتظر نوشته های بعدی دوستان خواهیم بود.
پروفسورمحمدتقی زهتابی ستاره‌ای که در آسمان ادب و فرهنگ آذربایجان درخشید
اولین روز زمستان سال گذشته روزی بس حزن‌انگیز برای جامعۀ علمی کشور و مردم آذربایجان بود. چرا که در چنین روزی آذربایجان یکی از فرزندان برومند و دانشمند خود را از دست داد و در غم از دست دادن او در ماتم و عزا نشست. آری در آخرین روز پاییز سال 1377، پروفسور محمدتقی زهتابی ادیب و مورخ بزرگ آذربایجانی در خانۀ شخصی خویش در شبستر چشم از جهان فرو بست و دار فانی را وداع گفت.
اینک در آستانۀ سالگرد درگذشت آن عالم فرزانه، شرح حال مختصری از زندگی و آثار آن مرحوم ارائه می‌گردد.
* * *
پروفسور محمدتقی زهتابی (کیریشچی) در 22 آذر ماه سال 1302ه.ش در «چای محله‌سی» شهر شبستر در خانواده‌ای مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش با زهتابی خرج عایله را در می‌آورد. در شش سالگی به کمک خواهرش در مکتب قرآن بانوان، قرائت قرآن و خواندن متون ترکی را یاد گرفت. چنانکه خودشان می‌گفتند در خانه، ایشان را بالای کرسی می‌نشاندند و همه دور کرسی جمع می‌شدند و او برای فامیل کتاب‌های داستان قرائت می‌کرد.
در سال 1309 وارد مدرسۀ دولتی جدید التاسیس شبستر شد و بعد از شش سال در سال 1315 تحصیلات ابتدایی خود را به اتمام رساند. پس از آن به وسیلۀ پدر از رفتن به مدرسه منع گردید و بدین ترتیب به مدت دو سال به کار کشاورزی و زهتابی پرداخت و سپس به خاطر علاقه‌ای که به آموختن داشت، به صورت پنهانی به تبریز نزد برادرش رفت و تا سال 1320 به مدت سه سال در دبیرستان فیوضات تا کلاس نهم درس خواند. پس از آن وارد دانشسرای پسران گشته، در مدت دو سال آن مقطع تحصیلی را نیز با موفقیت به اتمام رساند. طی سالهای 23 و1322 در دبیرستان‌های رشدیه و ادب تبریز به تدریس مشغول شد. در طول سال های 24 ـ 1320 در کلاسهای حاج یوسف شعار زبان عربی و در کلیسای کاتولیک‌ها زبان فرانسه را به خوبی یاد گرفت. در سال 1325 که دانشگاه تبریز به وسیله حکومت ملی آذربایجان تاسیس شد، استاد در دانشکدۀ ادبیات آنجا پذیرفته شده و به عنوان یکی از دانشجویان اولین دوره در آن دانشگاه مشغول تحصیل شد.
پس از انحلال حکومت دموکرات آذربایجان به وسیلۀ نیروهای ارتش پهلوی، استاد در سال 1327 برای فراگیری علم و تحصیل در زمینۀ ادب و تاریخ زبان ترکی به صورت قاچاقی وارد شوروی گردید.
در آنجا با اشارۀ حزب توده و رهبران فرقۀ دموکرات به دو سال زندان محکوم شده، به سیبری فرستاده شد. بعد از تحمل سه سال زندان در سیبری به دوشنبه تبعید گردید و سرانجام در سال 1333 (1954م) پس از سه سال تبعید توانست خود را به باکو برساند و در دانشکدۀ زبان و ادبیات دانشگاه دولتی باکو مشغول تحصیل گردد.
همچنین از همین سال به عضویت هیأت علمی دانشکدۀ خاورشناسی باکو در آمد و در آن دانشکده به تدریس زبان و ادبیات عرب پرداخت. در سال 1969 با دفاع از تز دکترای خود با عنوان «زندگانی و خلاقیت ابونواس» مدرک دکتری گرفت و سه سال بعد موفق به اخذ لقب دوچنت شد. در همین سالها با خانم دکتر خاور اسلان محقق زبان و ادبیات آذربایجانی ازدواج نمود که حاصل این پیوند دو فرزند به نامهای بابک و آذر بود.
در طی سالهای اقامت در باکو و شوروی به دلیل مخالفت رهبران فرقۀ دموکرات آذربایجان، موفق به چاپ هیچ یک از آثار خود نگردید. سرانجام در سال 1350 از شوروی خارج و به عراق و بغداد رفت و در دانشگاه بغداد به تدریس «زبان دیرین ترکی» و «زبان فارسی» پرداخت. در سال 1357 به دلیل پدید آوردن آثار علمی فراوان مفتخر به دریافت لقب پروفسوری از دانشگاه بغداد گردید. در طی سالها اقامت در بغداد، استاد به دفعات مسافرتهایی به آلمان نیز داشتند و در آنجا نیز مشتاقان علم و ادب از گنجینۀ دانش بی‌کران ایشان بهره‌مند می‌شدند.
اما آنچه در طی این سالها قلب استاد را به درد می‌آورد، فراق و دوری از وطن بود. ایشان که هدفش از سفر به خارج از کشور به دست آوردن علم و دانش به خصوص در زمینۀ ادب و فرهنگ آذربایجان ـ چیزی که با توجه به دوران خفقان رژیم منحوس پهلوی به دست آوردنش در ایران غیر ممکن بود ـ و انتقال آن به مردم سرزمینش بود، حال آن شایستگی را در خود می‌دید که به آغوش وطن بازگردد و سینه‌های تشنۀ طالبان علم را از دانش خود سیراب گرداند.
 

E.lahe

عضو جدید
کاربر ممتاز
سالام عزیز یولداشلار
واسه رعایت قانون تایپیک دیگه با لهجه (ببخشید منظور زبان) فارسی مینویسم که مشکلی پیش نیاد !

دادا حسین یه شماره هم به من بده تا ببینم اینجا چی به چیه !!
 

لطفی88

عضو جدید
مقدمه ای بر آموزش زبان ترکی

مقدمه ای بر آموزش زبان ترکی

با این که سالهاست آموزش ترکی آزربایجان در ایران ممنوع است و هنوز مردم از ابتدایی ترین حق خودمحروم هستند،ولی با این حال این قصور بیشتر متوجه خودمان است، چون با اینکه آموزشترکی در مدارس و دانشگاه های کشور ممنوع است ولی خود ما نیز ظاهراًهیچ تمایلی براییادگیری زبان مادری از خود نشان نمی دهیم .بسیاری به علت عدم شناخت از زبان ترکی ودرک نکردن جایگاه آن در بین زبان های دنیا سهواً به یک دید دیگر به این زبان بزرگنگاه می کنند.
دو مسأله اساسی در بین متکلمان ترکی در ایران، بیش از سایرموارد به چشم میخورد:

1.فراموشی و به کار نبردن اصل کلمه و جایگزینی کلمات بیگانهبه جای آن
2.تغییرآهنگ و صدا در حروفات واژه ها

به خاطر به کار نبردن اصل نوشتار ترکی باستان، در هنگامتکلم محاوره ای، مشکلاتی همانند شماره ی 2 به وجود آمدهاست.

این که همه یزیر شاخه های و یا شاخه های یک زبان باید به یک لهجه صحبت کنند غیر منطقی ست ولیدانستن اصل کلمه ضروری به نظر می رسد.


شاخه های زبان ترکی(تؤرکی):
1.یاقوت ها
2.چوواش ها
3.قیرقیز ها
4.قازاق ها
5.اویغورها(ترکان ترکستانشرقی).
6.ازبکها(أوزبکها)(ترکی جاغاتای نیز جزء این دسته محسوب میشود)
7.ترکمنها(تؤرکمنها)
8.ترکانغازان،باشقرد(تؤرکان غازان،باشقورد)
9.ترکان شمال قفقاز(قوموق،نوقای)
10.ترکان غرب: آنادولی(ترکیه)، آزربایجان،عراق و سوریه
11.ترکان کریمه
12.قاقاووزها یا کوک اوغوزها(ترکان مسیحیرومانی)
14.ترکانآلتای
15.ترکان خاکاسآباقان
16.ترکانسویون یاتووا
17....
از بین این شاخه ها،زبانهای یاقوت و چوواش با سایر زبانهایو لهجه ها ی مختلف ترکی تفاوت زیادی دارد.چوواش،زبان ترکان اطراف رود وولگا یاایدیل(به معنی نهر)است.و بقایای بلغارهای قدیم و محتملاً ترکان خزر را تشکیل میدهند.

هون یکی ازقدیمیترین قبیله های ترک است و اکثر شاخه های ترکی از آن جدا شده اند..هون به دودسته ی هون غربی و هون شرقی متمایز است.(البته این تقسیم بندی استاتیکاست)



شاخهای که ترکی آزربایجان در آن قرار دارد:

هون غربی ← گروه اوغوز ← نیم گروه اوغوز - سلجوق ← زیرشاخهی آس یا همان آز یا همان آس َ ربایجان یا آزربایجان

شاخه ای که ترکی ترکمن در آن قراردارد:

هون غربیگروه اوغوز← نیم گروه اوغوز - ترکمن ← ترکمن

شاخه ای که ترکی جاغاتای در آن قراردارد:

هون غربیگروه اوغوز ← نیم گروه اوغوز - بلغار ← زیر شاخه ی أوزبکجاغاتای

نزدیکبودن زبانهای ترکی آزربایجان،آنادولی،جاغاتای و ترکمن دلیل بر همگروه بودن این جهاردسته می باشد.
(تقسیمبندی آ.باسکاکوف)

بر طبق این تقسیم بندی ترکان ایران از شاخه ی ترکانغرب(آزربایجان) و شاخه ی ترکان ترکمن(ترکمن ها) هستند.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

لطفی88

عضو جدید
پس اگر مواجه با تغییر تلفظ در تمامی مناطق آزربایجان میشویم. یک دلیل آن می تواند به فراموشی سپرده شدن اصل نوشتار زبان باشد.
زبان ترکی از لحاظ نسبی و نژادی جزو زبان های اوال- آلتائی،ویا به بیان صحیح تر،از گروه زبان های آلتائی است.زبان های اورال- آلتائیک به مجومه ی زبانهایی گفنه می شود که سخنگویان آنها از منطقه بین کوه های اورال و آلتای(در شمال ترکستان) ریشه گرفته و هر گروه در زمان های مختلف به نقاط مختلف مهاجرت کرده اند.این گروه زبانها شامل زبان های فنلاند،مجارستان،قبرس و...(اورالیک) و زبان های ترکی،مغولی،منچو،و تونقوز(زبان های آلتائیک)است. مؤسس این نظریه و مکتب یک افسر سوئدی به نام استرالنبرگ است.(برای کسب اطلاعات بیشتر به کتاب مطاله ی ساختار نحوی زبان ترکی از دیدگاه رده شناسی به نوشته ی حسین خوش باطن مراجعه کنید)
آنچه که ما بررسی خواهیم کرد زبان ترکی آذربایجان از گروه آلتائیک است که اکنون در کشور و خارج کشور 50 میلیون نفر به این زیر شاخه از زبان تکلم می کنند. این زبان دارای قدیمی ترین نسخه های خط ی است که تا به حال کشف شده من جمله خط اویغور،اینکه چرا الفبای زبان پرقدرت ترکی به همراه خود زبان تکامل نیافته است بحث خود را دارد،در واقع یکی از آخرین خط هایی که منحصر به خود ترکی بوده و مخترعان آن ترکان بوده اند همین خط اویغور بوده است،در پاسخ به این سؤال باید به چند مسأله دقت داشت،اول اینکه وجود خط قراردادی ست و مهم اصل زبان می باشد و خط تنها واسطه ای برای حفظ و توسعه ی زبان می باشد،دوم اینکه در طی دو هزاره ی اخیر هجوم های بیگانه گان از چهار سوی به سرزمین ها،از بین بردن آثار مکتوب ترکی،گاها تحمیل زبان(که چندان موفقیت آمیز نبوده و تنها صور قراردادی زبان یعنی خط به کار گرفته شده است)و بیشتر تداخل طبیعی زبان ها و در نتیجه قراردادهای نوشتاری به طور طبیعی که از همسایه بودن ممالک نشأت می گیرد و غیره.. دلیل بر توسعه نیافتن صور قراردادی نوشتاری ترکی شده است،هجوم اعراب و روی به آوردن اسلام سرزمین آزربایجان و باطبع استفاده از نوشتارعربی تا به امروز نیز از نتایج و عواقب موارد فوق می باشد،آنچه که مسلم است در تمامی این اشغال ها اصل زبان ترکی آزربایجان حفظ شده است و توسعه ی این زبان در خط های عربی،لاتین و سیریللیک صورت گرفته است،هم اکنون ایده آل ترین قرارداد برای ترکی لاتین می باشد و ما نیز به علت عدم پوشش زبان ترکی با خط عربی مجبوریم همزمان از نوشتار فعلی ترکی یعنی لاتین نیز استفاده کنیم.
 

لطفی88

عضو جدید
اموزش الفبای ترکی آزربایجان

اموزش الفبای ترکی آزربایجان

درس اول: الفبای ترکی آزربایجان

زبان ترکی آزربایجاندارای 32 حرف(دقیق تر 33 علامت و33 صدا)،می باشد:

Türkcəفارسی

Aaآا
Bb ب
Cc ج

Çç چ

Dd د
Əəاَ َ



Eeاِِ
Ff ف
Gg معادلندارد

Qq ق گ

Ğğ غ
Hh ه ح
Xx خ
معادل ندارد
İiای
Jj ژ
Kk دو صدا دارد،اولی "ک" و دومی معادلندارد
Ll ل
Mm م
Nn ن
Ooاُُ
Ööمعادلندارد



Pp پ
Rr ر
Ss س ث ص

Şş ش

Tt ت ط
Uuاو
Üüمعادل ندارد



Vv و
Yy ی
Zz ز ذ ظ ض
 
آخرین ویرایش:

لطفی88

عضو جدید
تبصره:
1.همزه در ترکی یک حرف مستقل محسوب نمی شود،برای نشان دادن آن از خط تیره یا گیومه استفاده می کنند.
2.ک در ترکی دارای دو صدا است.
3.در ترکی علامتی بنام تشدید وجود ندارد،حروفات به طور مکرر پشت سر هم نوشته می شوند.
4.از 32 حرف مذکور،9 حرف مصوت(حروف صدادار) می باشند.(حروفاتی که رنگی نشان داده شده اند)،مابقی صامت اند.
5.زبان ترکی آزربایجان دارای بیش از 14 رسم الخط مجزا است که به مرور زمان کنار گذاشته شده اند(بدلیل سخت بودن نوشتن)،از مهمترین آنها خط اویغور میباشد، اشاره به آنها در این بخش مقدور نمی باشد،درحال، رسم الخط لاتین بهترین خط برای ترکی آزربایجان محسوب می شود،هر چند که خط،تنها عامل قراردادی می باشد.رسم الخط عربی برای ترکی همواره مشکلاتی در تلفظ،رساندن معنی و... بوجود آورده است،به همین دلیل تا حد امکان با خط لاتین ادامه خواهیم داد.در زیر به یک نمونه اشکال در رسم الخط عربی ،اشاره می کنیم،

دوز =Düz در معنای درستکار،راست
دوز=Döz در معنی صبر بکن
دوز=Duz به معنی نمک

مثال:
Ata=بابا
Ana= مامان
Bacı=خواهر

Qardaş=داداش،برادر

Tehran=تِهران
Təbriz=تبریز
Xama=خامه



Gecə=شب
Gündüz=روز
Axşam=عصر
Çəmən=چَمَن
Həsən=حسن
Ehsan=اِحسان

İsfəhan=اصفهان

Ildırım=رعد و برق
Uç=پرواز کن
Üç=(عدد)سه
Oldum= متولّد شدم
Öldüm = مُردم،ازدنیا رفتم
 

لطفی88

عضو جدید
تبصره:
ممکن است برخی کلمات زبان مبدأ، بعد از ورود به زبان مقصد، - بعلت نقص زبان مقصد ویا قاعده دستور زبان مقصد- دچار تغییر و تحول گردند،

1.نقص زبان:ممکن است زبانی برخی حروف را نداشته باشد،در آنصورت کلمه ی بیگانه ای که حروفات مد نظر در آن کلمه باشد،وارد زبان شود،به جای حروفات مذکور حروفات معادل(حروفاتی که تقریبا صدای نزدیک بهم دارند)جایگزین می شود.
2.قاعده و دستور زبان:ممکن است زبانی قاعده ی فرمولیک وپیچیده ای داشته باشد،در آن صورت زبان مقصد اتوماتیک وار برای هماهنگ کردن کلمات بیگانه با کلمات خودی،تغییراتی بر روی آن(کلمات زبان مبدأ) انجام می دهد.
3.نبودن کلمات هم دسته ازنوع کلمه ی ورودی در زبانهای قدرتمند و فرمولیک: که برای دسته بندی کردن کلمه ی ورودی تغییراتی روی آن انجا گرفته و سپس وارد زبان می شود.
4.سایر دلیل ها:من جمله لهجه متکلمان زبان مبدأو...
نوع تغییرات در زبان ترکی(به عنوان زبان مقصد)غالباً از نوع شماره ی 2 ویا 3 می باشد که دلیل و لزوم این تغییرات در درسهای آتی از نظر گذرانده خواهد شد.

مثال:
İsfəhan=اصفهان
که به نظر می رسید باید به شکل
Esfehan
نوشته شود.

مثال های بیشتر بعداً در حین درس آورده خواهد شد،برای تمرین بیشتر می توانید به بخش شعر ترکی مراجعه فرمائید. (دقت داشته باشید که برای پیشرفت مبتدیان خواندن شعر به دلیل آسان بودن نسبی از متن،تأثیر گذارترخواهد بود).



همان طور که میدانید عربی دارای 28 حرف است

فارسی نیز با اینکه گ،چ،پ،و ژ را بیشتر از عربی دارد ولی نمی توان گفت که فارسی 32 (28+4)حرف دارد زیرا ض،ظ ، ذ به صورت نمادین در فارسی کاربرد دارد . و بیشتر جنبه ی ظاهری دارد تا اینکه درست تلفظ شوند.(در عربی برای این 4 حرف(ض،ظ ، ذ ،ز)تلفظ های گوناگون وجود دارد همانند تمایز دو صدا Ö و O در ترکی آزربایجان.)همین طور حکایت دو حرف ص و ث.پس برای فارسی باید 27 حرف در نظر گیریم نه 32 حرف.

پس با علم بر اینکه ترکی از نظر تعداد حروف غنی تر از فارسی و عربی و انگلیسی ست.از هم اکنون جایگاه آن در بین تمامی زبانهای دنیا معین است.مخصوصاً این که 3 حرف از این حروفات از حروف صدادار هستند که باعث گستردگی کلمه ای این زبان قدرتمند شده است.

این ها مقدمه ای بودند تا جایگاه زبان خود را در بین تمامی زبانهای دنیا بدانیم.و اهمیت تمرین و یادگیری مجدد آن را بیشتر از پیش درک کنیم.
 

لطفی88

عضو جدید
با عرض معذرت و اجازه از بزرگترها و دوستای قدیمی
تدریس و آموزش الفبای ترکی ازربایجان رو شروع کردم امیدوارم که همه دوستان کمکم کنن و یاریم نمایند و ایراداتم رو گوشزد کنن
 

لطفی88

عضو جدید
درس دوم:مصوت ها وانواع آن

مصوت های زبان ترکی از دو نظر به دو دسته تقسیم می شوند،
طریق اول بر پایه کوتاه یا بلند بودن هجا می باشد،همانند آنچه که در اکثر زبانها،مانند فارسی،عربی،انگلیسی و غیره می باشد،
به عنوان مثال مصوت "آ"در فارسی و عربی مصوت بلند(یا کشیده)محسوب می شوند،این نوع تقسیم بندی، بیشتر کاربرد در شعر دارد، تقسیم بندی نوع مصوت های فارسی و عربی همانند هم اند،از آن گونه شعر عروض که فنی به کامل عربی ست،به راحتی در شعر کلاسیک فارسی جا افتاده است.(فارسی و عربی شش مصوت دارند)
اما مصوت های ترکی از نظر کوتاه یا بلند بودن هجا،مغایر با زبان فارسی وعربی است.به عنوان مثال مصوت"Aa" در ترکی کوتاه است.این، سرودن شعر کلاسیک ترکی را به روش عروض عربی دشوار می نماید،حال آنکه درسایر مصوت ها نیز گاهاً دو گانگی هجایی دیده می شود،مانند مصوت"Üü".این بحث مربوط به بخش دستور زبان نمی شود واز پردازش به آن خودداری می نمائیم.
نوع دوم سنجش مصوت ها که تا آخر درس نیز با آن سروکار خواهیم داشت،دسته بندی از نظر آهنگ می باشد.این نوع دسته بندی منحصر به زبان و مصوت های ترکی ست،زبان آموزان عزیز بدون تمایز این دو آهنگ،پیشبردی در یادگیری زبان ترکی نخواهند داشت.

تقسیم بندی مصوت ها از منظر آهنگ،
دسته اول،
گروهی که نرم و یا صدایشان بم شنیده میشود و آهنگ پایینی دارند.این حروف 4 تا هستند؛
A,O,I,U

دسته دوم،حروفی که صدایشان تیز و یا نازک و بعبارتی آهنگ بالایی دارند.5 تای بعدی این حروف ها هستند؛
Ə,E,Ü,Ö,İ
 
بالا