ايرانيمين ديل سيز باشي آذربايجان

آیهان

عضو جدید
 

آیهان

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] ترکی[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]کونلومون قاپیسین باغلادیم[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] ......................... فارسی[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] درقلبم را به زندگی بستم[/FONT]
عشقمین یاسین ساخلادیم.................................. عزای عشقم را نگه داشتم
هرگـئجه،هرگـئجه آغلادیم............................. هرشب،هرشب گریه کردم
سنن سونرا،سنن سومنرا........................... بعداز تو، بعداز تو
گـئدین بـیـر داها گـلمـدین............................... رفتی ودیگه برنگشتی
تالـئـیم اوزومه گولـمـدی........................ سرنوشت به روی من نخندید
نـئـلر اولـدی بـیـلمـدیـم...................... چه اتفاق هایی افتاد نمی دانم
سنن سونرا،سنن سونرا.......................... بعداز تو، بعداز تو
حسرتین سینمده ایلندی ..................... حسرت رفتن تو برقلبم نشست
گونر آدینی سسلدی.................... روزها وهمه چیز اسم تورا صدا می زدند
گـَـل گور دت منی نیندی ..................... بیا وببین که درد تو منو چیکار کرده
سنن سونرا، سنن سونرا.......................... بعدازتو ، بعدازتو
گـئجه لر کونلومه یار اولدی ................. شب ها، مونس ویار من شدند
گومنریم آه و زار اولدی .............................زندگی ام پراز آه و زار شد
سنن سونرا، سنن سونرا ...................... بعداز تو، بعداز تو
تنهالیـق روحمو سویوبدی........................... تنهایی روح را آزرده است
یوخلوقن بختیمی اویوبدی .................. نبودن تو زندگی ام را دشوار کرده است
مـنی نـغــمــه لــر اوغــدٌی .......................این نغمه ها وشعرها بودند که من را آرام کردند
سنن سونرا، سنن سونرا ........................ بعد از تو ، بعد از تو










:gol:
 

آیهان

عضو جدید
جان وئرمه غم عشقه
جان وئـرمه غـم عـشقه کی عشق آفت جاندیر عشق آفت جان اولدوغی مشهور جهاندیر
سـود ایـسـتـمه ســودای غـم عـشـقــده هـرگـز کـیم حاصل ســودای غـم عـشـق زیانـدیر
هــر ابـروی خـم قـتـلیـنه بـیر خـنجر خونریز هر زلف سیه، قـصدینه بیر افـعی ایلاندیر
یاخـشی گـؤرونور صورتی مهـوشـلریـن اما یاخشی نظر ائـدیکـده سرانجامی یاماندیر
عشق ایچره عـذاب اولدوغوندان بـیـلیـرم کی هرکیمسه کی عاشق دیرایشی آه وفغاندیر
یاد ائـتـمه قـره گـؤزلـولـریـن مردم چـشـمـیـن مردم دییوث آنلانما کی ایچدیکلری قاندیر
گؤردورسه فـضـولی کی گـؤزلـلـرده وفـا وار آنلانـما کی شاعـر سـؤزو الـبـتـه یالاندیر
جان به غم عشق نده
جان به غم عشق نده که عشق آفت جان است آفت جان بودن عشق مشهور جهان است
از ســودای غــم عـشـق ســود طـلــب نــکــن چرا که حاصل سـودای عشق زیان است
هـرکمـان ابرو، برقـتـلت مانند خـنجر خونریز هرزلف سیاه،برجانت مانندمارافعی است
قـیـافـه مهـوشان خـوب بـه نـظر می رسـد اما اگر خوب نظر کنی سـرانجامش بد است
عـذاب بـودن عـشـق را از آنـجـا می دانـم کـه کسی که عاشق است کاراوآه وفغان است
یـــاد مــــردمــــک چــشـــم سـیه چـشمان نکن فریب نخور، نوشیدنی مردک خون است
اگرفضولی نشان دهـد که زیبا رویان وفادارند فریب نخـورکه حـرف شاعـردروغ است
 

مهرا

عضو جدید
سلام
من دا تورکم
نمنیه آد یازیسوز؟

(ببخشید لهجه ام یه خورده بده لهحجه ام ناخالصی داره)
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] ترکی[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]کونلومون قاپیسین باغلادیم[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] ......................... فارسی[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] درقلبم را به زندگی بستم[/FONT]
عشقمین یاسین ساخلادیم.................................. عزای عشقم را نگه داشتم
هرگـئجه،هرگـئجه آغلادیم............................. هرشب،هرشب گریه کردم
سنن سونرا،سنن سومنرا........................... بعداز تو، بعداز تو
گـئدین بـیـر داها گـلمـدین............................... رفتی ودیگه برنگشتی
تالـئـیم اوزومه گولـمـدی........................ سرنوشت به روی من نخندید
نـئـلر اولـدی بـیـلمـدیـم...................... چه اتفاق هایی افتاد نمی دانم
سنن سونرا،سنن سونرا.......................... بعداز تو، بعداز تو
حسرتین سینمده ایلندی ..................... حسرت رفتن تو برقلبم نشست
گونر آدینی سسلدی.................... روزها وهمه چیز اسم تورا صدا می زدند
گـَـل گور دت منی نیندی ..................... بیا وببین که درد تو منو چیکار کرده
سنن سونرا، سنن سونرا.......................... بعدازتو ، بعدازتو
گـئجه لر کونلومه یار اولدی ................. شب ها، مونس ویار من شدند
گومنریم آه و زار اولدی .............................زندگی ام پراز آه و زار شد
سنن سونرا، سنن سونرا ...................... بعداز تو، بعداز تو
تنهالیـق روحمو سویوبدی........................... تنهایی روح را آزرده است
یوخلوقن بختیمی اویوبدی .................. نبودن تو زندگی ام را دشوار کرده است
مـنی نـغــمــه لــر اوغــدٌی .......................این نغمه ها وشعرها بودند که من را آرام کردند
سنن سونرا، سنن سونرا ........................ بعد از تو ، بعد از تو


:gol:
:gol::gol::gol::gol::gol:
مرسی
2باره مرسی بابت ترجمه;)
 

آیهان

عضو جدید
سلام
من دا تورکم
نمنیه آد یازیسوز؟

(ببخشید لهجه ام یه خورده بده لهحجه ام ناخالصی داره)





وااااااااااااااااااااااااااااااای
ایندی آرامش میاد اینجا رو قیفیل میکنه.


فارسی بنویسین.
میخوایم ملت چی های باشگاه مشخص بشن و بهانه ای باشه برا دور هم بودن و گسترش آگاهی
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
من دا تورکم
نمنیه آد یازیسوز؟

(ببخشید لهجه ام یه خورده بده لهحجه ام ناخالصی داره)
سلام:gol:
با رعایت قوانین میتونید با داشتن شماره عضویت در بحثها شرکت کنید
فقط اعضا میتونن پست بزنن
ممنون
 

مهرا

عضو جدید
وااااااااااااااااااااااااااااااای
ایندی آرامش میاد اینجا رو قیفیل میکنه.


فارسی بنویسین.
میخوایم ملت چی های باشگاه مشخص بشن و بهانه ای باشه برا دور هم بودن و گسترش آگاهی

سلام:gol:
با رعایت قوانین میتونید با داشتن شماره عضویت در بحثها شرکت کنید
فقط اعضا میتونن پست بزنن
ممنون
آخ ببخشید ببخشید ببخشید
من به ندرت میام این تالار
اسم تاپیک رو دیدم ذوق زده شدم پست دادم بازم معذرت میخوام(ولی دوست ندارم پاکش کنم ببخشید)
میشه منم عضو شم؟؟:redface:
 

رز سیاه

عضو جدید
کاربر ممتاز
این تاپیک با استاد شهریار شروع میکنم تا حداقل به احترام ایشونم که شده دست از حذف تاپیکامون بردارن
زنده باد شهریار
چه قدر از شعرای شهریار درس گرفتیم ؟؟؟
فکر نمیکنم شهریار موافق این جنبش ها باشه
تفرقه رو بین خودمون بیشتر نکنیم باید ریشه کنش کنیم این جنبش سازی ها درست نیست با این کارا انگار دارید بین ایرانی ها فرق میذارید
 

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
خوب یکی بگه اینجا چه خبره


بلاخره بیایم داخل یا نه


چرا هی یکی میگه بسته میشه ان یکی میگه نه


اصلا بحث تاپیک چیه


اگر بیایم داخل پذیرایی هم دارین
 

hadi manafi

عضو جدید
پرویز جوادزاده خلخالی یا سید جعفر پیشه‌وری در ۱۲۷۲ شمسی در یکی از روستاهای خلخال (روستای زاویه به زبان محلی زیوه) متولّد شد و به همراه خانوادهٔ خود به روسیه رفت.
او در روسیه تحصیل کرد، پس از انقلاب روسیه، به مرام کمونیستی علاقه‌مند شد و به عضویت کمیتهٔ مرکزی حزب عدالت درآمد. در ۱۲۹۹ به همراه[نیازمند منبع] ارتش سرخ به شمال ایران وارد شد و در گیلان به همراه دیگر اعضای حزب عدالت کنگره اول حزب کمونیست ایران را برپا داشت. با شکست نهضت جنگل او ایران را ترک کرد. ولی پس از چندی به تهران بازگشت و دبیر مسئول تشکیلات حزب کمونیست ایران بود. وی فعالیت‌های خود را در این زمینه ادامه داد تا سال ۱۳۰۶ دستگیر و محاکمه شد.
پیشه‌وری از اعضای مؤسس حزب کمونیست ایران (دهه ۱۹۲۰) بود و به ۱۵ سال حبس محکوم و به زندان قصر منتقل شد، پس از عفو عمومی در شهریور ۱۳۲۰ آزاد شد. ولی به خاطر اختلافات سیاسی با گروه ۵۳ نفر و شخص دكتر تقی ارانی (در دوره زندان) و آوانسیان از فعّالیت در حزب توده ایران خودداری کرد و به انتشار روزنامه آژیر پرداخت که سیاست آن حمایت از اتحاد جماهیر شوروی بود. در سال ۱۳۲۲ خود را کاندیدای نمایندگی دوره ۱۴ مجلس شورای ملی کرد و به عنوان نماینده اوّل تبریز رأی آورد، ولی اعتبارنامه وی عليرغم حمايت دكتر مصدق از وى با مخالفت گروه سيد سیدضیاءالدین طباطبائی در مجلس شورای ملی رد شد.
سید جعفر پیشه‌وری در سال ۱۳۲۴ به تبریز رفت و فرقه دموکرات آذربایجان را تأسیس کرد و به دنبال آن حکومت خودمختار آذربایجان را برپا داشت. این اقدام او همراه با تصرّف پادگان‌ها و واحدهای نظامی در تبریز و ارومیه و اردبیل بود.
 

hadi manafi

عضو جدید
رفتار و سخن پیشه‌وری

ما همیشه گفته‌ایم و اکنون نیز صریحاً می‌گوییم: ما به‌طور جدی به ایران و تمامیت ارضی آن علاقمند ایم. اگر از طرفی خدشه‌ای به آن وارد شود شاید جدّی‌تر و فداکارانه‌تر از ساکنان ایالت‌های دیگر ایران – برای جلوگیری از آن [خدشه] اقدام خواهیم کرد. با این حال هرگز حاضر نیستیم از دفاع از ملّت، زبان و آداب و رسوم و خصوصیت‌مان ـ‌به شرط آن‌که کشورمان یعنی ایران را خدشه‌دار نکندـ صرف‌نظر کنیم. این‌جا چیزی که مغایر با قانون و حقّ حاکمیت خلق‌های ایران باشد وجود ندارد. برعکس اگر ما خود را با دست خودمان اداره کنیم، چه بسا این امر بتواند به تکامل و تعالی ایران رشد بیش‌تری دهد. نهضت ملی ما دیگر از چارچوب ملّی خارج شده و مقام پیشاهنگی جنبش دموکراتیک ایران را احراز کرده‌است. اکنون دیگر عموم مردم ایران شروع به درک این موضوع و معنای حقیقی آن کرده‌اند. گفتگوهای آغاز شده در تهران موجب روشن شدن ابهامات و سوءتفاهماتی گشته که دشمنان ما به طرق و بهانه‌های گوناگون ایجاد کرده‌اند. این گفتگوها حسن تفاهمی اساسی میان خلق آذربایجان و ایرانیان بیرون از آذربایجان به وجود آورده‌است. این حسن تفاهمات علی‌رغم تلاش‌های مذبوحانهٔ مرتجعین داخلی و خارجی، روز به روز عمق می‌یابد و نتایج مثبتی می‌دهد.[۵]
 

hadi manafi

عضو جدید
مرگ پیشه وری

پیشه وری بعد از اینکه شوروی کردستان و آذربایجان ایران را تخلیه کرد و قبل از رسیدن نیروهای ایرانی در آذر 1325 به آذربایجان شوروی فرار کرد. یک سال بعد در تصادف اتومبیل زخمى ساده برداشت، روز بعد در بيمارستان درگذشت. مرگ وی را به توطئه سرویس‌های مخفی شوروی نسبت می‌دهند.
 

hadi manafi

عضو جدید
منابع :

  1. <LI id=cite_note-0> http://irantarikh.com/tarikh/jafarpishavari.pdf <LI id=cite_note-1> – نشریه آذربایجان شماره ۸ مورخه ۲۹/۶/۲۴ "مرا بخیر تو امید نیست شر مرسان, به قلم پیشه‌وری <LI id=cite_note-2> – محمدحسین خسروپناه/ فصل‌نامهٔ گفتگو شماره ۴۸ / اردیبهشت ۸۶ / صفحه ۱۰۵ <LI id=cite_note-3> – نشریهٔ آذربایجان شمارهٔ ۴۸ مورخ۲/۱۰/۲۴ مقاله «دالیدان آتیلان داش، توپراغا دییر»
  2. روزنامهٔ آذربایجان - ارگان فرقه دموکرات آذربایجان شماره ۲۱ پنجشنبه ۹ خرداد ۱۳۲۵
خاطرات سید جعفر پیشه وری
http://en.wikipedia.org/wiki/Ja'far_Pishevari
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
زنده باد شهریار
چه قدر از شعرای شهریار درس گرفتیم ؟؟؟
فکر نمیکنم شهریار موافق این جنبش ها باشه
تفرقه رو بین خودمون بیشتر نکنیم باید ریشه کنش کنیم این جنبش سازی ها درست نیست با این کارا انگار دارید بین ایرانی ها فرق میذارید
عزیز دلم اشتباه گرفتی اینجا بحثی از جنبش نیست:mad:
اینجا فقط فعالیتهای فرهنگی زیر نظر مدیرای تالار انجام میشه
برو خدا روزیتو جای دیگه حواله کنه
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب یکی بگه اینجا چه خبره


بلاخره بیایم داخل یا نه


چرا هی یکی میگه بسته میشه ان یکی میگه نه


اصلا بحث تاپیک چیه


اگر بیایم داخل پذیرایی هم دارین
بارها گفته شده بحث تاپیک فعالیت فرهنگیه
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
درطول تاريخ ملت ترک آذربايجان چه خدمت هايي براي ايران کرده اند؟
آيا مي دانيد که آذربايجان زادگاه اولين چاپخانه، ترجمه اولين کتب خارجي، نخستين رمان، ادبيات کودک، نخستين کتابخانه عمومي، اولين شعر نو، اولين سينما، اولين نمايشنامه و تئاتر، اولين عکاسي، نخستين دانشگاه پزشکي، اولين دانشکده پرستاري و مامايي، نخستين کارخانه ها، نخستين انجمن زنان و اولين حق رأي به زنان، نخستين شهرداري، آموزش و پرورش نوين، نخستين مدرسه کرو لال ها، اولين مدرسه نابينايان، نخستين کودکستان و ... در ايران بوده است؟ شايد انتخاب تبريز به عنوان يک وليعهدنشين در زمان قاجاريه نيز به خاطر همين پتانسيل استثنايي ملت آذربايجان بود.
مؤسس اولين مدرسه به سبک نوين در ايران، ميرزاحسن خان رشديه بود که در همين راستا کتابي به اسم "وطن ديلي" نوشت که در سال 1312 قمري در تبريز چاپ شده است. ايراني ها و بخصوص هموطنان فارس زبانمان رشد و گسترش زبان فارسي را نيز مديون حکومت هاي ترک هستند.
سرزمين آذربايجان، دانشمنداني چون پروفسور لطفي زاده واضع تئوري فازي، پروفسور حسين جوان از مخترعين ليزر، پروفسور جواد هيئت و پروفسور يحيي عدل از پيشگامان جراحي مدرن در ايران، پروفسور هشترودي را به جامعه علم و دانش معرفي کرده است. از مورخين و ادبيات شناسان معاصر ملي ترک نظير پروفسور جواد هيئت، پروفسور ذهتابي، رحيم رئيس نيا، صمد سرداري نيا و ... نيز نام بردن لازم است.
آذربايجان مهد انقلاب مشروطه نيز بوده است که در زمان خود حرکتي بسيار مترقي محسوب مي شد. حرکات آزادي خواهانه اي ديگر چون قيام شيخ محمد خياباني، حکومت 21 آذر 1324 نيز از سرزمين آذربايجان برخواسته است. آذربايجاني ها در انقلاب اسلامي نيز بين ملت هاي ايران پيشرو بودند. آذربايجاني ها در اکثر جنگ هاي بين ايران و گشورهاي ديگر چون جنگ چالدران، جنگ هاي ايران و روسيه پرچم دار جبهه بودند. در جنگ ايران و عراق نيز با همت لشکر عاشوراي آذربايجان و اعطاي شهداي فراوان بود که شهرهاي خوزستان از دست بعثيان خارج شد.
آذربايجاني ها علاوه بر پرچمداري حرکات و نهضت هاي روشنفکري و آزادي خواهي در ايران و دلاوري و فداکاري در جبهه هاي جنگ، در صحنه هاي ورزشي نيز هميشه براي ايران افتخارآفريني کرده اند.
 

آیاتای

عضو جدید
جبار باغچه بان، فرزند عسکر در سال 1264 خورشيدی در ايران متولد شد.
جد او رضا از اهالی تبريز بود . پدرش عسکر در شهر ايروان با شغل معماری و قنادی روزگار می گذراند .
تحصيلات باغچه بان با اصول قديمی و در مساجد بود و در 15 سالگی مجبور به ترک تحصيل گرديد و به حرفه پدر روی آورد .
در دوران جوانی فقط به طور قاچاق در منازل به دختران درس می داد و از خبرنگاران روزنامه های قفقاز و از فکاهه نويسان و شاعران روزنامه فکاهه ملانصرالدين بود . در سال 1922 ميلادی به مديريت مجله فکاهی لک لک در ايروان رسيد .
در آخرين سال جنگ در نتيجه در گير و دارها به ترکيه رفت و پس از چندی تحويلدار شهرداری شهر ايگدير شد و چندی بعد فرماندار آن شهر گرديد . پس از شکست دولت عثمانی چون اسلحه و قدرت جنگی نداشت تسليم داشناق ها گرديد و به ايروان بازگشت .
در جريان قحطی و بيماری و جنگ های محلی ، پس از فوت پدر و مادرش ، در سال 1298 به طرف وطن خود راه افتاد و بالاخره پس از گريز از چنگال چند بيماری مهلک که در آن زمان شايع شده بود و پس از قطع انگشتان پايش برای رهايی از مرگ حتمی به مرند رسيد . در مدرسه دولتی احمديه در مرند با ماهی 90 ريال در سمت آموزگاری مشغول به کار شد .
به واسطه روش ابتکاری او در تدريس ، در سال 1299 به موجب حکم رياست فرهنگ تبريز ، به آن شهر رفته و مشغول به کار شد .
باغچه بان در سال 1303 به دستور فيوضات رئيس فرهنگ وقت ، اولين کودکستان ايرانی در تبريز با نام باغچه اطفال تاسيس کرد و از همان زمان نام فاميل خود را از عسکرزاده به باغچه بان تغيير داد . با اين منظور که همان گونه که معلمين دبستان و دبيرستان ها ، آموزگار و دبير ناميده می شوند ، مربيان کودکستان ها هم باغچه بان ناميده شوند.
باغچه بان در سال 1303 خورشيدی در تبريز اولين مدرسه مختلط را در شرايطی ايجاد کرد که مردم کمتر حاضر بودند حتی پسران خود را به مدرسه بفرستند ، چه برسد به آن که دختر و پسر در کنار هم تحصيل کنند .
بين دانش آموزان اولين کلاس درس باغچه بان ، سه کرولال هم بودند که وجود همين سه کرولال او را به فکر ايجاد مدرسه مخصوصی برای کودکان کرولال انداخت و به دنبال اين فکر در سال 1305 خورشيدی در باغچه اطفال کلاسی برای تعليم و تربيت کرولال ها تاسيس نمود و سه کودک را يک سال تدريس کرد . دکتر محسنی رئيس فرهنگ ، اعانه باغچه اطفال را قطع کرد و باغچه بان در سال 1306 خورشيدی باغچه اطفال را بدون دريافت اعانه اداره کرد .
جبار باغجه بان ، مردی روشن فکر بود و در سال 1303 خورشيدی گروهی از روشنفکران را برای ايجاد مکتبی به نام مکتب نسوان دعوت کرد که اين مکتب راهگشای تعليم و تربيت دختران همپای مردان بود و به تشکيل جمعيتی در اين زمينه پرداخت . البته اين هدف باغچه بان در تبريز عملی نشد و علی رغم تلاش او ، مکتب نسوان در تبريز پا نگرفت .
در سال 1307 خورشيدی ، که رياست فرهنگ با ابوالقاسم فيوضات بود ، بر حسب تقاضای وی به شيراز رفت و کودکستانی در شيراز تاسيس کرد و در اين کودکستان پنج سال خدمت کرد .
باغچه بان در سال 1312 خورشيدی به تهران آمد و نام کودکستان را به کودکستان باغچه بان تغيير داد . در همين سال دبستان کرولال ها را در تهران تاسيس کرد و در همان سال دستگاهی اختراع کرد که کرولال ها از طريق دندان وحس استخوانی قادر به شنيدن می شدند اين دستگاه پس از تکميل شدن به نام تلفن گنگ در اداره ثبت اختراعات به تاريخ 22 بهمن 1312 به شماره 118 به ثبت رسيد .
در سال 1322 خورشيدی جمعيتی به نام جمعيت حمايت از کودکان کرولال را تاسيس نمود . باغچه بان در سال 1323 خورشيدی برای مجله ای به نام سخن تقاضای امتياز کرد ، اما چون قبلا امتياز مجله ای به همين نام صادر شده بود ، امتياز مجله زبان به نام او صادر شد و اولين شماره آن در اول بهمن 1323 خورشيدی انتشار يافت .
باغچه بان طی سال ها تعليم و تربيت به کودکان به روشی دست يافت که امروز آن را روش ترکيبی می گويند .
ميرزا جبار عسکرزاده باغچه بان در روز چهارم آذر ماه سال 1345 خورشيدی در گذشت .

آثار به جا مانده از او عبارتند از:
1- زندگانی کودکانه
2- گرگ و چوپان
3- پير و ترب
4- خانم خزوک
5- دستور تعليم الفبا
6- بادکنک
7- الفبای خود آموز برای سالمندان
8- پروانتين کتابی
9- الفبا
10- اسرار تعليم و تربيت
11- الفبای باغچه بان
12- برنامه کار يکساله
13- علم آموزش برای دانشسرای مقدماتی
14- الفبای سربازان
15- کتاب اول ابتدايی
16- رباعيات باغچه بان
17- خيام آذری
18- درخت مرواريد
19- روش آموزش کرولال ها
20- حساب
21- من هم در دنيا آرزو دارم
22- بازيچه دانش
23- آدمی اصيل
24- بابا برفی
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
جبار باغچه بان، فرزند عسکر در سال 1264 خورشيدی در ايران متولد شد.
جد او رضا از اهالی تبريز بود . پدرش عسکر در شهر ايروان با شغل معماری و قنادی روزگار می گذراند .
تحصيلات باغچه بان با اصول قديمی و در مساجد بود و در 15 سالگی مجبور به ترک تحصيل گرديد و به حرفه پدر روی آورد .
در دوران جوانی فقط به طور قاچاق در منازل به دختران درس می داد و از خبرنگاران روزنامه های قفقاز و از فکاهه نويسان و شاعران روزنامه فکاهه ملانصرالدين بود . در سال 1922 ميلادی به مديريت مجله فکاهی لک لک در ايروان رسيد .
در آخرين سال جنگ در نتيجه در گير و دارها به ترکيه رفت و پس از چندی تحويلدار شهرداری شهر ايگدير شد و چندی بعد فرماندار آن شهر گرديد . پس از شکست دولت عثمانی چون اسلحه و قدرت جنگی نداشت تسليم داشناق ها گرديد و به ايروان بازگشت .
در جريان قحطی و بيماری و جنگ های محلی ، پس از فوت پدر و مادرش ، در سال 1298 به طرف وطن خود راه افتاد و بالاخره پس از گريز از چنگال چند بيماری مهلک که در آن زمان شايع شده بود و پس از قطع انگشتان پايش برای رهايی از مرگ حتمی به مرند رسيد . در مدرسه دولتی احمديه در مرند با ماهی 90 ريال در سمت آموزگاری مشغول به کار شد .
به واسطه روش ابتکاری او در تدريس ، در سال 1299 به موجب حکم رياست فرهنگ تبريز ، به آن شهر رفته و مشغول به کار شد .
باغچه بان در سال 1303 به دستور فيوضات رئيس فرهنگ وقت ، اولين کودکستان ايرانی در تبريز با نام باغچه اطفال تاسيس کرد و از همان زمان نام فاميل خود را از عسکرزاده به باغچه بان تغيير داد . با اين منظور که همان گونه که معلمين دبستان و دبيرستان ها ، آموزگار و دبير ناميده می شوند ، مربيان کودکستان ها هم باغچه بان ناميده شوند.
باغچه بان در سال 1303 خورشيدی در تبريز اولين مدرسه مختلط را در شرايطی ايجاد کرد که مردم کمتر حاضر بودند حتی پسران خود را به مدرسه بفرستند ، چه برسد به آن که دختر و پسر در کنار هم تحصيل کنند .
بين دانش آموزان اولين کلاس درس باغچه بان ، سه کرولال هم بودند که وجود همين سه کرولال او را به فکر ايجاد مدرسه مخصوصی برای کودکان کرولال انداخت و به دنبال اين فکر در سال 1305 خورشيدی در باغچه اطفال کلاسی برای تعليم و تربيت کرولال ها تاسيس نمود و سه کودک را يک سال تدريس کرد . دکتر محسنی رئيس فرهنگ ، اعانه باغچه اطفال را قطع کرد و باغچه بان در سال 1306 خورشيدی باغچه اطفال را بدون دريافت اعانه اداره کرد .
جبار باغجه بان ، مردی روشن فکر بود و در سال 1303 خورشيدی گروهی از روشنفکران را برای ايجاد مکتبی به نام مکتب نسوان دعوت کرد که اين مکتب راهگشای تعليم و تربيت دختران همپای مردان بود و به تشکيل جمعيتی در اين زمينه پرداخت . البته اين هدف باغچه بان در تبريز عملی نشد و علی رغم تلاش او ، مکتب نسوان در تبريز پا نگرفت .
در سال 1307 خورشيدی ، که رياست فرهنگ با ابوالقاسم فيوضات بود ، بر حسب تقاضای وی به شيراز رفت و کودکستانی در شيراز تاسيس کرد و در اين کودکستان پنج سال خدمت کرد .
باغچه بان در سال 1312 خورشيدی به تهران آمد و نام کودکستان را به کودکستان باغچه بان تغيير داد . در همين سال دبستان کرولال ها را در تهران تاسيس کرد و در همان سال دستگاهی اختراع کرد که کرولال ها از طريق دندان وحس استخوانی قادر به شنيدن می شدند اين دستگاه پس از تکميل شدن به نام تلفن گنگ در اداره ثبت اختراعات به تاريخ 22 بهمن 1312 به شماره 118 به ثبت رسيد .
در سال 1322 خورشيدی جمعيتی به نام جمعيت حمايت از کودکان کرولال را تاسيس نمود . باغچه بان در سال 1323 خورشيدی برای مجله ای به نام سخن تقاضای امتياز کرد ، اما چون قبلا امتياز مجله ای به همين نام صادر شده بود ، امتياز مجله زبان به نام او صادر شد و اولين شماره آن در اول بهمن 1323 خورشيدی انتشار يافت .
باغچه بان طی سال ها تعليم و تربيت به کودکان به روشی دست يافت که امروز آن را روش ترکيبی می گويند .
ميرزا جبار عسکرزاده باغچه بان در روز چهارم آذر ماه سال 1345 خورشيدی در گذشت .

آثار به جا مانده از او عبارتند از:
1- زندگانی کودکانه
2- گرگ و چوپان
3- پير و ترب
4- خانم خزوک
5- دستور تعليم الفبا
6- بادکنک
7- الفبای خود آموز برای سالمندان
8- پروانتين کتابی
9- الفبا
10- اسرار تعليم و تربيت
11- الفبای باغچه بان
12- برنامه کار يکساله
13- علم آموزش برای دانشسرای مقدماتی
14- الفبای سربازان
15- کتاب اول ابتدايی
16- رباعيات باغچه بان
17- خيام آذری
18- درخت مرواريد
19- روش آموزش کرولال ها
20- حساب
21- من هم در دنيا آرزو دارم
22- بازيچه دانش
23- آدمی اصيل
24- بابا برفی
مرسی عزیزم
حیف که تشکر ندارم
شما جز فعالترین اعضای این لیست هستید
ممنون
 

آیهان

عضو جدید
زنده باد شهریار
چه قدر از شعرای شهریار درس گرفتیم ؟؟؟
موافقم.آفرین:smile:
فکر نمیکنم شهریار موافق این جنبش ها باشه
تفرقه رو بین خودمون بیشتر نکنیم باید ریشه کنش کنیم این جنبش سازی ها درست نیست با این کارا انگار دارید بین ایرانی ها فرق میذارید

تفرقه کجا بود؟:w00:
اصلا پست هایی که اینجا زده شده رو خوندی؟:w00:
جف پا میپپری تو تالار حداقل کفشاتو در بیار!:w13:
اینجا روزی شونصد بار توسط مدیرا کنترل میشه:w05:

خوب یکی بگه اینجا چه خبره


بلاخره بیایم داخل یا نه


چرا هی یکی میگه بسته میشه ان یکی میگه نه


اصلا بحث تاپیک چیه


اگر بیایم داخل پذیرایی هم دارین
قطره ای؟؟؟؟؟؟؟؟؟
والااااااااااااااااااااااااااااا:w05:
حالا بیا تو :w20:
تعرف میکنی؟:w25:
 

آیهان

عضو جدید
:eek::eek::eek:
در مورد پیشه وری زود قضاوت نکنین.
یه روز ماجرای پیشه وری رو به طور واقعی میگم.زیاد تحریف کردن.

پیشه وری بعد از اینکه شوروی کردستان و آذربایجان ایران را تخلیه کرد و قبل از رسیدن نیروهای ایرانی در آذر 1325 به آذربایجان شوروی فرار کرد. یک سال بعد در تصادف اتومبیل زخمى ساده برداشت، روز بعد در بيمارستان درگذشت. مرگ وی را به توطئه سرویس‌های مخفی شوروی نسبت می‌دهند

البته زیاد مقاومت کرد ولی زورش به ارتش قوام نرسید.
اون موقع مردم تبریز خیلی مقاومت کردن و تعداد ریادی شهید شدن.
 

لطفی88

عضو جدید
ابراهیم حکیمی، معروف به حکیم‌الملک، (۱۲۸۸ ه. ق. تبریز - ۲۷ مهر ۱۳۳۸ ه. خ. تهران) سیاست‌مدار و سه دوره نخست‌وزیر ایران بود.
او پس از فوت پدرش، تحت سرپرستی برادر بزرگش نصرت‌الحکما به پاریس رفت و طب خواند. در سفرهای مظفرالدین شاه جزء ملتزمین رکاب بود و به مقام پزشکدربار ارتقاء یافت. یکبار اشتباه در تجویز دارو موجب شد تا از این مقام برکنار شود.
در دوره اول به وکالت مجلس شورای ملی رسید و پس از به توپ بسته شدن مجلس به دستور محمدعلی شاه، به سفارتفرانسه پناهنده شد. بعدها در کابینه مستوفی الممالک به وزارت مالیه رسید. درسال ۱۳۲۳ به نخست وزیری برگزیده شد و یکماه بعد پس از مخالفت مجلس با برنامه‌هایش از قدرت کناره گرفت.






 

آیهان

عضو جدید
همتون یاشیاسیز.

چون بچه ها ماشا ا.... فعال شدن.
خواهش اللیرم که مطالبتون رو کوتاه بزارین تا همه وقت السینلر که اونا رو بخونن.
:smile:

دست همه ندرده.
تشکر های من تموم شده.

از همتون ممنونم
این گول هم برای سیز:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

#MaHDi#

عضو جدید
کاربر ممتاز
ابراهیم حکیمی، معروف به حکیم‌الملک، (۱۲۸۸ ه. ق. تبریز - ۲۷ مهر ۱۳۳۸ ه. خ. تهران) سیاست‌مدار و سه دوره نخست‌وزیر ایران بود.

او پس از فوت پدرش، تحت سرپرستی برادر بزرگش نصرت‌الحکما به پاریس رفت و طب خواند. در سفرهای مظفرالدین شاه جزء ملتزمین رکاب بود و به مقام پزشکدربار ارتقاء یافت. یکبار اشتباه در تجویز دارو موجب شد تا از این مقام برکنار شود.
در دوره اول به وکالت مجلس شورای ملی رسید و پس از به توپ بسته شدن مجلس به دستور محمدعلی شاه، به سفارتفرانسه پناهنده شد. بعدها در کابینه مستوفی الممالک به وزارت مالیه رسید. درسال ۱۳۲۳ به نخست وزیری برگزیده شد و یکماه بعد پس از مخالفت مجلس با برنامه‌هایش از قدرت کناره گرفت.

ممنون :gol:
اگر لطف کنید از خدماتشونم یه چند تایی ذکر کنید ممنون میشم
چون فقط اسم بزرگارو دونستن کافی نیست واین کارا و نظرات اوناست که اونارو بزرگ میکنه و در ذهنها ماندگار
ببخشید تشکرم تموم شده
با تشکر
 

آیهان

عضو جدید
صمد بهرنگی بنیان گذار ادبیات کودکان

صمد بهرنگی بنیان گذار ادبیات کودکان




ديگر وقت آن گذشته است كه ادبيات كودكان را محدود كنيم به تبليغ و تلقين نصايح خشك و بي‌برو برگرد ،‌ نظافت دست و پا و بدن ،‌اطاعت از پدر و مادر ، حرف شنوي از بزرگان ، سر و صدا نكردن در حضور مهمان و … وسائلي از اين قبيل كه نتيجه كلي و نهايي اينها بي خبر ماندن كودكان از مسائل بزرگ و حياتي محيط زندگي است . بچه را بايد از عوامل اميدوار كننده الكي و سست بنياد و نااميد كرد و بعد اميد دگرگونه‌اي بر پايه شناخت واقعيتهاي اجتماعي و مبارزه با آنها را جاي آن اميد اولي گذاشت .
آري چرا بايد بچه‌هاي شسته و رفته و بي‌ سر و صدا و مطيع تربيت كنيم ؟ چرا دستگيري از بينوايان را تبليغ مي‌كنيم و هرگز اين رانگوييم كه چرا و چگونه آن يكي « بينوا » شد و اين يكي « توانگر » كه سينه جلو مي‌دهد و سهم بسيار ناچيزي از ثروت خود را به آن باباي بينوا بدهد و منت سرش بگذارد كه آري من مردي نيكو كارم و هميشه از آدمهاي بيچاره و بدبختي مثل تو دستگيري مي‌كنيم ، البته اين مهم محض رضای خداست والا تو خودت آدم نيستي .
اكنون زمان آن است كه در ادبيات كودكان به دو نكته توجه كنيم و اين دو را اساس قرار دهيم :
نكته اول : ادبيات كودكان بايد پلي باشد بين دنياي رنگين بي خبري و رويا و خيالهاي شيرين كودكي و دنياي تاريك و آگاه غرقه در واقعيتهاي تلخ و دردآور و سرسخت محيط اجتماعي بزرگترها . كودك بايد از اين پل بگذرد و آگاهانه و مسلح و چراغ به دست به دنياي تاريك بزرگتر‌ها برسد در اين صورت است كه بچه‌ مي‌تواند جانشين واقعي پدرش در زندگي باشد و عامل تغيير دهنده در اجتماع را كدوبي تحرک.
نكته دوم : بايد جهان بيني دقيقي به بچه داد ، معياري به او داد كه بتواند مسائل اخلاقي و اجتماعي را در
موقعيتهاي دگرگون شونده دائمي و گوناگون اجتماعي ارزيابي كند .
ادبيات كودكان نبايد فقط مبلغ « محبت و نوع دوستي و قناعت و تواضع » از نوع اخلاق صميميت باشد . بايد به بچه گفت كه به هر آنچه و هر كه ضد او ريشه در خاكهاي مقدس آذربايجان دارد بشري و غير انساني و سد راه تكامل تاريخي جامعه است كينه ورزد و اين كينه بايد در ادبيات كودكان راه باز كند .
تبليغ اطاعت و نوع دوستي صرف ، از جانب كساني كه كفه سنگين ترازويمان آنهاهستند ، البته غير منتظره نيست اما براي صاحبان كفه س بك ترازو هم ارزش ندارد » .

مطالب فوق كه چكيده‌اي از انديشه‌هاي صمد بهرنگي است ما را تا حدودي با ديدگاههاي وي آشنا مي‌كند . تأثير صمد بهرنگي در دگرگوني ادبيات كودكان و نوجوانان تنها با تأثير محمد علي جهانزاده و صادق هدايت در ادبيات داستاني و تأثير نيما يوشيج در شعر قابل مقايسه است . او نيز همچون جمالزاده و هدايت و يوشج ، سنت شكن بود و با عمر كوتاه خود با نوشتن شماري داستان ، ‌به ادبيات كودكان و نوجوانان تكان شديدي داد و در واقع يك انقلاب در ادبيات كودكان به وجود آورد و آن را از حالت كسل كننده و يكنواخت بيرون‌ آورد . تيراژ كتابهاي او براي اولين بار در تاريخ كتاب و كتابخواني ايران به تيراژ ميليوني رسيد . وجود او باعث گرديد كه بين مردم و ادبيات يك دوستي مبني بر صداقت ، ايمان و عشق پديد آيد ، چرا كه به قول شاملو « صمد چهره حيرت انگيز تعهد بود » . او به راستي جهاني‌ترين قصه گوي ماست و قصه‌ها و افسانه‌هاي اگر هانس كريستين بنيانگذار داستانهاي كودكان در مغرب زمين معرفي مي‌شود ، صمد هم واقع گراترين قصه گوي كودكان سرزمين ماست كه قصه‌هايش حكايت از زندگي حقيقي مردمان ديار محبوبش است . افكار او از روستاهاي آخيرجان ،‌ ممقان و گوگان نشات مي‌گيرد ، حال آنكه هانس كريستين در كتابخانه در اثر مطالعه كتابهاي ادبي و روانشناسي دنبال هدفش مي‌گردد .
معلمي بود كه يك لحظه از آموزش بچه ها در كوره دهاتها دريغ نكرد و چه رياضتها كه آنها را به جان مي‌خريد و در مقابل و فشارهايي كه حسودان تنگ دل و يا دستگاههاي بوروكرات اداري و حكومتي تحميل مي‌كردند ، آگاهانه ايستادگي كرد و غفلت نكرد و فرياد برمي‌داشت : « ياد گرفتن اگر فقط به خاطر ياد گرفتن باشد يك شاهي ارزش ندارد ، ياد گرفتن بايد به خاطر تأثير در ديگران و ايجاد تغيير در محيط زندگي و آدمهاي دور و نزديك باشد » . شكل و شيوه نوشتن براي او مسأله مهمي نبود البته بهرنگي بين مقوله‌هاي هنري و مسائل اجتماعي كاملاً تمايز قائل بود اما اين را نيز دقيقاً مي‌دانست كه صراحت و سادگي بيشتر به عمق مسائل مي‌رسد تا پيچيدگي و دشواري . او اغلب از تجربه‌هايش مي‌نوشت مهمترين خصيصه او شناخت شرايط امكانات بود و مي‌كوشيد در حد همان شرايط و امكانات راه حل مشكلات را ارائه دهد . اين حقيقت ويژه او را در انتقادش به كتابهاي درسي مي‌توانيم دريابيم در اين مورد او به كلي گويي نمي‌پرداخت بلكه مشكل خودش را كه آموزگار روستا بود بيان مي‌كرد و در اين مورد عقيده داشت كه كتابهاي درسي بچه‌هاي شهر نشين بايد متفاوت باشد با كتابهاي درسي بچه‌هاي روستايي و به مضمون و محتواي كتابهاي درسي ايرادهاي بجايي مي‌گرفت . كار مهم او كه سرنوشتش نا معلوم ماند و احتمالاً سبب مرگ ناگهانيش شد ، تأليف كتابي در زمينه آموزش الفبا براي مناطق ترك نشين بود كه به نام كتاب (الفبا) معروف شد است . چاپ اين كتاب مي‌توانست تحولي بنيادين در شيوه آموزش زمان بوجود آوردکه با كمترين تلاش كودكان و بزرگسالان آدربايجان مي‌توانستند زبان فارسی را ، در قالب جمله‌هاي ساده‌اي كه از لحاظ ساختار زباني براي مردم آذربايجان آشنا و مأنوس بود به كار برند و ابداع اين روش براي او كاري بزرگ و پر زحمت بود و سالها براي تدوين آن كوشيد و واژه‌هاي مناسب را جدا و فيش برداري كرد و از هماني و شباهت اين دو زبان سود برد، او مي‌خواست به حاصل تلاش خود در اين مورد جنبه رسمي بدهد و آن را به صورت كتابي درآورد و از همين جا دردسرها و مشكلات شروع شد . زيرا آنها كه ادعاي تخصصي و كارشناسي داشتند نمي‌توانستند تن به برتري كار يك آموزگار جوان بدهند و در نتيجه موجوديت خود را نفي كنند ، پس براي ابراز وجود مي‌خواستند در كار او دست ببرند اما بهرنگي نپذيرفت و زير بار تهديد و تطميع نرفت و كتابها را زير بغل زد و از تهران به سوي روستايي كه تدريس مي‌كرد به راه افتاد و از چاپ كتابش نااميد شد و يك هفته بعد در ارس غرق شد .
زنده ياد جلال آل احمد درباره كتاب الفبا مي‌نويسد : « هي مي‌خواستند « ه »‌ و « ميم » الفبايش را در « ماه »‌ و « ماه بانو » به رخ بچه ها بكشند .
صمد بهرنگي سعی داشت در آثارش تضادهاي جامعه زمانش را در نظر بگيرد . نكته مهم در تجزيه و تحليل آثارش چگونگي نگرش او بر واقعيات زماني زندگيش و ماهيت جهان بيني اوست . ماهي سياه كوچولو جدا از توده‌ها حركت مي كند و نبرد او سرانجام به مرگش منتهي مي‌شود اما در يك هلو و هزار هلو ، كچل كفتر باز ، كور اوغلو و كچل حمزه ، 24 ساعت خواب و بيداري در متن زندگي توده‌ها به روشنگري مي‌پردازد و آنها را از لزوم مبارزه شايسته و بر ضد طبقه حاكم آگاه مي‌كند دوستي و نزديكي اولدوز و كلاغ‌ها و همراهي ياشار باآنها همان شكل گيري تدريجي مبارزه توده‌‌هاي بر ضد ستم طبقاتي است . نثر ساده او نتيجه درك درست او از چگونگي قالب و فرم مناسب داستانهاي كودكان است .
گويا صمد بهتر از همه مي‌دانست كه آينده در دست كودكان است . خواه ناخواه آنها بزرگ مي‌شدند و همچون پدران و مادران خود با فرازو نشيبهاي زندگي اجتماعي روبرو مي شدند از اين رو تصميم گرفت آنها را به گونه‌اي تربيت كند كه بتوانند خود و هموطنهاي خود را در مقابل زشتيهاي اين دنيا آگاه ساخته و با تبليغات پر سر و صدا و دروغين ، اسير دست دنيا نشوند . با چنين انديشه‌هايي ادبيات كودكان را برگزيده و به زبان كودكان يعني قصه‌هاي كودكان شروع به گفتن حرفهايش كرد . در تفكرات و شاهكارهاي صمد زبان مادري جاي ويژه‌اي به خود اختصاص داده است به گفته جلال آل احمد او تلاشهاي بسياري براي احياء زبان مادريش انجام داد . صمد زبان آذربايجان و وجدان بيدار يك تمدن به انزوا کشيده شده بود .به گفته دكتر غلامحسين ساعدي دوست و همزبان صمد ، ‌در او عشق و علاقه وصف ناشدني بود که به زبانش داشت و تا مي‌توانست آن را مي‌خواند و مي‌نوشت و منتشر مي‌كرد ،‌ براي جمع آوري ادبيات شفاهي آذربايجان به شهرها و روستاهاي دور و نزديك مي‌رفت و تمام تلاش خود را انجام مي‌داد .
صمد با الهام گرفتن از داستانهاي كور اوغلو ، دده قوقورد و … به گسترش فرهنگ و ادبيات آذربايجان مي‌پرداخت . گفتني است كه او مي‌خواست آذربايجان براي هميشه مركز تفكرات دموكراتيك و مبارزات بر عليه ظلم و استبداد باشد و در ادبيات كودكان سبک تازه اي آفريد ، همه‌ اسمهاي قهرمانان قصه‌هايش را از فرهنگ آذربايجان انتخاب مي‌كرد . بسياري از قصه‌هايش نشان دهنده وجود سيستم اداري شاهنشاهي و نمایاننده وضعيت سياسي ـ اقتصادي و اجتماعي آذربايجان است . خلاصه صمد بهرنگي همچون ستاره اي درخشيد و شاهكار گرانبهايي براي كودكان و ادبيات كشورمان به يادگار گذاشت به جرأت مي‌توان او را بنيانگذار ادبيات نوين كودكان مشرق زمين مخصوصاً ايران ناميد .
سرانجام صمدي كه در دوم تير ماه در سال 1318 ه.ش در محله « چرنداب » ‌شهر تبريز در يك خانواده ‌فقير ، اما متعهد به دنيا آمده بود ، نهم شهريور ماه سال 1347 در يك حادثه نامعلوم با امواج ارس به ابديت پيوست . در واقع صمد نمرد بلكه مردن او آغاز يك زندگي جديد شد براي پيروان راستين اين بزرگ مرد تاريخ ادبيات كودكان .
* صورتگر نقاشم هر لحظه بتی سازم
وانگه همه بتها را در پيش تو بگدازم (مولوی)
 
بالا