[FONT=arial, helvetica, sans-serif] ترکی[/FONT] [FONT=arial, helvetica, sans-serif]کونلومون قاپیسین باغلادیم[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] ......................... فارسی[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] درقلبم را به زندگی بستم[/FONT]
عشقمین یاسین ساخلادیم.................................. عزای عشقم را نگه داشتم
هرگـئجه،هرگـئجه آغلادیم............................. هرشب،هرشب گریه کردم
سنن سونرا،سنن سومنرا........................... بعداز تو، بعداز تو
گـئدین بـیـر داها گـلمـدین............................... رفتی ودیگه برنگشتی
تالـئـیم اوزومه گولـمـدی........................ سرنوشت به روی من نخندید
نـئـلر اولـدی بـیـلمـدیـم...................... چه اتفاق هایی افتاد نمی دانم
سنن سونرا،سنن سونرا.......................... بعداز تو، بعداز تو
حسرتین سینمده ایلندی ..................... حسرت رفتن تو برقلبم نشست
گونر آدینی سسلدی.................... روزها وهمه چیز اسم تورا صدا می زدند
گـَـل گور دت منی نیندی ..................... بیا وببین که درد تو منو چیکار کرده
سنن سونرا، سنن سونرا.......................... بعدازتو ، بعدازتو
گـئجه لر کونلومه یار اولدی ................. شب ها، مونس ویار من شدند
گومنریم آه و زار اولدی .............................زندگی ام پراز آه و زار شد
سنن سونرا، سنن سونرا ...................... بعداز تو، بعداز تو
تنهالیـق روحمو سویوبدی........................... تنهایی روح را آزرده است
یوخلوقن بختیمی اویوبدی .................. نبودن تو زندگی ام را دشوار کرده است
مـنی نـغــمــه لــر اوغــدٌی .......................این نغمه ها وشعرها بودند که من را آرام کردند
سنن سونرا، سنن سونرا ........................ بعد از تو ، بعد از تو
سلام
من دا تورکم
نمنیه آد یازیسوز؟
(ببخشید لهجه ام یه خورده بده لهحجه ام ناخالصی داره)
سلامسلام
من دا تورکم
نمنیه آد یازیسوز؟
(ببخشید لهجه ام یه خورده بده لهحجه ام ناخالصی داره)
وااااااااااااااااااااااااااااااای
ایندی آرامش میاد اینجا رو قیفیل میکنه.
فارسی بنویسین.
میخوایم ملت چی های باشگاه مشخص بشن و بهانه ای باشه برا دور هم بودن و گسترش آگاهی
آخ ببخشید ببخشید ببخشیدسلام
با رعایت قوانین میتونید با داشتن شماره عضویت در بحثها شرکت کنید
فقط اعضا میتونن پست بزنن
ممنون
زنده باد شهریاراین تاپیک با استاد شهریار شروع میکنم تا حداقل به احترام ایشونم که شده دست از حذف تاپیکامون بردارن
عزیز دلم اشتباه گرفتی اینجا بحثی از جنبش نیستزنده باد شهریار
چه قدر از شعرای شهریار درس گرفتیم ؟؟؟
فکر نمیکنم شهریار موافق این جنبش ها باشه
تفرقه رو بین خودمون بیشتر نکنیم باید ریشه کنش کنیم این جنبش سازی ها درست نیست با این کارا انگار دارید بین ایرانی ها فرق میذارید
بارها گفته شده بحث تاپیک فعالیت فرهنگیهخوب یکی بگه اینجا چه خبره
بلاخره بیایم داخل یا نه
چرا هی یکی میگه بسته میشه ان یکی میگه نه
اصلا بحث تاپیک چیه
اگر بیایم داخل پذیرایی هم دارین
zahra_12707سلام اولسون سیزه
بالا منده وارام
باشی اوجا آذر بایجان
مرسی عزیزمجبار باغچه بان، فرزند عسکر در سال 1264 خورشيدی در ايران متولد شد.
جد او رضا از اهالی تبريز بود . پدرش عسکر در شهر ايروان با شغل معماری و قنادی روزگار می گذراند .
تحصيلات باغچه بان با اصول قديمی و در مساجد بود و در 15 سالگی مجبور به ترک تحصيل گرديد و به حرفه پدر روی آورد .
در دوران جوانی فقط به طور قاچاق در منازل به دختران درس می داد و از خبرنگاران روزنامه های قفقاز و از فکاهه نويسان و شاعران روزنامه فکاهه ملانصرالدين بود . در سال 1922 ميلادی به مديريت مجله فکاهی لک لک در ايروان رسيد .
در آخرين سال جنگ در نتيجه در گير و دارها به ترکيه رفت و پس از چندی تحويلدار شهرداری شهر ايگدير شد و چندی بعد فرماندار آن شهر گرديد . پس از شکست دولت عثمانی چون اسلحه و قدرت جنگی نداشت تسليم داشناق ها گرديد و به ايروان بازگشت .
در جريان قحطی و بيماری و جنگ های محلی ، پس از فوت پدر و مادرش ، در سال 1298 به طرف وطن خود راه افتاد و بالاخره پس از گريز از چنگال چند بيماری مهلک که در آن زمان شايع شده بود و پس از قطع انگشتان پايش برای رهايی از مرگ حتمی به مرند رسيد . در مدرسه دولتی احمديه در مرند با ماهی 90 ريال در سمت آموزگاری مشغول به کار شد .
به واسطه روش ابتکاری او در تدريس ، در سال 1299 به موجب حکم رياست فرهنگ تبريز ، به آن شهر رفته و مشغول به کار شد .
باغچه بان در سال 1303 به دستور فيوضات رئيس فرهنگ وقت ، اولين کودکستان ايرانی در تبريز با نام باغچه اطفال تاسيس کرد و از همان زمان نام فاميل خود را از عسکرزاده به باغچه بان تغيير داد . با اين منظور که همان گونه که معلمين دبستان و دبيرستان ها ، آموزگار و دبير ناميده می شوند ، مربيان کودکستان ها هم باغچه بان ناميده شوند.
باغچه بان در سال 1303 خورشيدی در تبريز اولين مدرسه مختلط را در شرايطی ايجاد کرد که مردم کمتر حاضر بودند حتی پسران خود را به مدرسه بفرستند ، چه برسد به آن که دختر و پسر در کنار هم تحصيل کنند .
بين دانش آموزان اولين کلاس درس باغچه بان ، سه کرولال هم بودند که وجود همين سه کرولال او را به فکر ايجاد مدرسه مخصوصی برای کودکان کرولال انداخت و به دنبال اين فکر در سال 1305 خورشيدی در باغچه اطفال کلاسی برای تعليم و تربيت کرولال ها تاسيس نمود و سه کودک را يک سال تدريس کرد . دکتر محسنی رئيس فرهنگ ، اعانه باغچه اطفال را قطع کرد و باغچه بان در سال 1306 خورشيدی باغچه اطفال را بدون دريافت اعانه اداره کرد .
جبار باغجه بان ، مردی روشن فکر بود و در سال 1303 خورشيدی گروهی از روشنفکران را برای ايجاد مکتبی به نام مکتب نسوان دعوت کرد که اين مکتب راهگشای تعليم و تربيت دختران همپای مردان بود و به تشکيل جمعيتی در اين زمينه پرداخت . البته اين هدف باغچه بان در تبريز عملی نشد و علی رغم تلاش او ، مکتب نسوان در تبريز پا نگرفت .
در سال 1307 خورشيدی ، که رياست فرهنگ با ابوالقاسم فيوضات بود ، بر حسب تقاضای وی به شيراز رفت و کودکستانی در شيراز تاسيس کرد و در اين کودکستان پنج سال خدمت کرد .
باغچه بان در سال 1312 خورشيدی به تهران آمد و نام کودکستان را به کودکستان باغچه بان تغيير داد . در همين سال دبستان کرولال ها را در تهران تاسيس کرد و در همان سال دستگاهی اختراع کرد که کرولال ها از طريق دندان وحس استخوانی قادر به شنيدن می شدند اين دستگاه پس از تکميل شدن به نام تلفن گنگ در اداره ثبت اختراعات به تاريخ 22 بهمن 1312 به شماره 118 به ثبت رسيد .
در سال 1322 خورشيدی جمعيتی به نام جمعيت حمايت از کودکان کرولال را تاسيس نمود . باغچه بان در سال 1323 خورشيدی برای مجله ای به نام سخن تقاضای امتياز کرد ، اما چون قبلا امتياز مجله ای به همين نام صادر شده بود ، امتياز مجله زبان به نام او صادر شد و اولين شماره آن در اول بهمن 1323 خورشيدی انتشار يافت .
باغچه بان طی سال ها تعليم و تربيت به کودکان به روشی دست يافت که امروز آن را روش ترکيبی می گويند .
ميرزا جبار عسکرزاده باغچه بان در روز چهارم آذر ماه سال 1345 خورشيدی در گذشت .
آثار به جا مانده از او عبارتند از:
1- زندگانی کودکانه
2- گرگ و چوپان
3- پير و ترب
4- خانم خزوک
5- دستور تعليم الفبا
6- بادکنک
7- الفبای خود آموز برای سالمندان
8- پروانتين کتابی
9- الفبا
10- اسرار تعليم و تربيت
11- الفبای باغچه بان
12- برنامه کار يکساله
13- علم آموزش برای دانشسرای مقدماتی
14- الفبای سربازان
15- کتاب اول ابتدايی
16- رباعيات باغچه بان
17- خيام آذری
18- درخت مرواريد
19- روش آموزش کرولال ها
20- حساب
21- من هم در دنيا آرزو دارم
22- بازيچه دانش
23- آدمی اصيل
24- بابا برفی
خواهش میکنممرسی عزیزم
حیف که تشکر ندارم
شما جز فعالترین اعضای این لیست هستید
ممنون
موافقم.آفرینزنده باد شهریار
چه قدر از شعرای شهریار درس گرفتیم ؟؟؟
فکر نمیکنم شهریار موافق این جنبش ها باشه
تفرقه رو بین خودمون بیشتر نکنیم باید ریشه کنش کنیم این جنبش سازی ها درست نیست با این کارا انگار دارید بین ایرانی ها فرق میذارید
تفرقه کجا بود؟
اصلا پست هایی که اینجا زده شده رو خوندی؟
جف پا میپپری تو تالار حداقل کفشاتو در بیار!
اینجا روزی شونصد بار توسط مدیرا کنترل میشه
قطره ای؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوب یکی بگه اینجا چه خبره
بلاخره بیایم داخل یا نه
چرا هی یکی میگه بسته میشه ان یکی میگه نه
اصلا بحث تاپیک چیه
اگر بیایم داخل پذیرایی هم دارین
والااااااااااااااااااااااااااااا
حالا بیا تو
تعرف میکنی؟
مرگ پیشه وری
در مورد پیشه وری زود قضاوت نکنین.
یه روز ماجرای پیشه وری رو به طور واقعی میگم.زیاد تحریف کردن.
پیشه وری بعد از اینکه شوروی کردستان و آذربایجان ایران را تخلیه کرد و قبل از رسیدن نیروهای ایرانی در آذر 1325 به آذربایجان شوروی فرار کرد. یک سال بعد در تصادف اتومبیل زخمى ساده برداشت، روز بعد در بيمارستان درگذشت. مرگ وی را به توطئه سرویسهای مخفی شوروی نسبت میدهند
البته زیاد مقاومت کرد ولی زورش به ارتش قوام نرسید.
اون موقع مردم تبریز خیلی مقاومت کردن و تعداد ریادی شهید شدن.
ابراهیم حکیمی، معروف به حکیمالملک، (۱۲۸۸ ه. ق. تبریز - ۲۷ مهر ۱۳۳۸ ه. خ. تهران) سیاستمدار و سه دوره نخستوزیر ایران بود.
او پس از فوت پدرش، تحت سرپرستی برادر بزرگش نصرتالحکما به پاریس رفت و طب خواند. در سفرهای مظفرالدین شاه جزء ملتزمین رکاب بود و به مقام پزشکدربار ارتقاء یافت. یکبار اشتباه در تجویز دارو موجب شد تا از این مقام برکنار شود.
در دوره اول به وکالت مجلس شورای ملی رسید و پس از به توپ بسته شدن مجلس به دستور محمدعلی شاه، به سفارتفرانسه پناهنده شد. بعدها در کابینه مستوفی الممالک به وزارت مالیه رسید. درسال ۱۳۲۳ به نخست وزیری برگزیده شد و یکماه بعد پس از مخالفت مجلس با برنامههایش از قدرت کناره گرفت.