هر کی سوتی داده تعریف کنه!

babi charlton

عضو جدید
کاربر ممتاز
راستی دیروز تو دانشگاه یه نفر یه سوتی باحال داد خدایی همون جا کلی خندیدیم با دوستام تو دانشکده مون کتاب متاب اورده بودن واسه فروش یه اقای با شخصیتم هی با فروشنده هه سر این که چه کتابی بگیره کل کل میکرد اخر سر گفت خب کدوم کتابو بیشتر میبرن همونو بیار(انگار لباسه)فروشنده هم کم نیاورد گفت:میدونی مردم چششون به عقلشونه نمیتونم بگم کدومو بیشتر میبرن......(جمله رو داشته باش جای من بودین چیکار میکردین؟)

آخ دلمممممممممممم:w15::w15::w15::w15:
 

oneunited

عضو جدید
کاربر ممتاز
یادمه یه روز خواب بودم , یکی از دوستام زنگ زد , مادرم یهو صدام کرد و گفت بیا دوستت پشت خطه ;) منم اول رفتم دستشویی صورتمو شستم بعد رفتم گوشیو گرفتم :redface::redface::redface:
فهمیدین چی شد؟:redface::confused:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند سال پیش که هنو خالم بازنشسته نشده بود و میرفت مدرسه یه روز صبح از خونه که در میاد هی میبینه خیلی سردشه هی اعتنا نمیکنه هی چادرشوسفت میپیچه دورش میگه عجب سرماییه ها....!! ادم همه جاش یخ میکنه ... خلاصه یکم که میگذره میبینه بعلللله شلوار پاش نیس که تا اعماق وجودش سردش شده(تصور کنید فقط مانتو و مقنعه...)!!!
 

Tayloor

عضو جدید
هااا بوگو بوگو;)

والا زیاده آخه چجوری بگم؟:(
عوضش یه خاطره میگم.....ترم قبلی معادلات داشتم بعدش استاد برگشت گفت اون معادله ایرو که از طریقه کلرو حل میشه رو بهتون گفتم؟ بعد بچه ها گفتن استاد کدوم بعدش استاد خودش یادش اومد نوشتش بعدش از همه پرسید اگه گفتید این با چه راه حلی حل میشه؟ من گفتم استاد کلرو....بعدش استاد بهم گفت آفرین از کجا فهمیدی؟(خیلی جدی گفتااااااا نه با لحن شوخی) منم گفتم استاد خودتون گفتید .....بعدش همه به ریش استاد خندیدن که تا این اندازه حواسش پرت بود!!!:D:D
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
ااااااااخخخخ اخخخخخخخخ الههههییییییی هروقت یادم میاد اشکام سرازیر میشن یه شب مامانم بیدارم کرد گفت پاشو نماز نخوندی بخون بعد بخواب.....اخ تو اوج خواب ادم هیچی حالیش نمیشه نمیدونم واستون پیش اومده یا نه......منم پاشدم شونه رو ورداشتم رفتم حموم (ای جان ....!!!طفلک من)
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
والا زیاده آخه چجوری بگم؟:(
عوضش یه خاطره میگم.....ترم قبلی معادلات داشتم بعدش استاد برگشت گفت اون معادله ایرو که از طریقه کلرو حل میشه رو بهتون گفتم؟ بعد بچه ها گفتن استاد کدوم بعدش استاد خودش یادش اومد نوشتش بعدش از همه پرسید اگه گفتید این با چه راه حلی حل میشه؟ من گفتم استاد کلرو....بعدش استاد بهم گفت آفرین از کجا فهمیدی؟(خیلی جدی گفتااااااا نه با لحن شوخی) منم گفتم استاد خودتون گفتید .....بعدش همه به ریش استاد خندیدن که تا این اندازه حواسش پرت بود!!!:D:D
نازی بمیرم چه استاد ماهی ادم از این استادا داشته باشه چی میخواد دیگه:smile:
 

maziyar_darabi

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند سال پیش که هنو خالم بازنشسته نشده بود و میرفت مدرسه یه روز صبح از خونه که در میاد هی میبینه خیلی سردشه هی اعتنا نمیکنه هی چادرشوسفت میپیچه دورش میگه عجب سرماییه ها....!! ادم همه جاش یخ میکنه ... خلاصه یکم که میگذره میبینه بعلللله شلوار پاش نیس که تا اعماق وجودش سردش شده(تصور کنید فقط مانتو و مقنعه...)!!!
:w15::w15::w15::w15:
 

YuMi

اخراجی موقت
من یه بار زنگ زدم خونه دوستم سلام کردیم بعد گفتم برو دفتر فیزیکتو بیار سوال دارم ازت
گفت چی؟:surprised:
گفتم کری مگه منگل، دفتر فیزیک
گفت حالتون خوبه؟
گفتم خفشو، برو دفترتو بیار میگم
گفت با کی کار داری؟
گفتم با مجید
گفت صبر کن گوشیو بدم بهش:eek:
باباش بود:redface:
 

oneunited

عضو جدید
کاربر ممتاز
ااااااااخخخخ اخخخخخخخخ الههههییییییی هروقت یادم میاد اشکام سرازیر میشن یه شب مامانم بیدارم کرد گفت پاشو نماز نخوندی بخون بعد بخواب.....اخ تو اوج خواب ادم هیچی حالیش نمیشه نمیدونم واستون پیش اومده یا نه......منم پاشدم شونه رو ورداشتم رفتم حموم (ای جان ....!!!طفلک من)

سوتی ها مون تقریبا ,شبیه هم بودن :D ولی من امتیاز بسشتری برات قائلم :razz:
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یه بار زنگ زدم خونه دوستم سلام کردیم بعد گفتم برو دفتر فیزیکتو بیار سوال دارم ازت
گفت چی؟:surprised:
گفتم کری مگه منگل، دفتر فیزیک
گفت حالتون خوبه؟
گفتم خفشو، برو دفترتو بیار میگم
گفت با کی کار داری؟
گفتم با مجید
گفت صبر کن گوشیو بدم بهش:eek:
باباش بود:redface:
اخخخخ خدا خفت نکنه خیلییییی باحال بود
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
من یه بار زنگ زدم خونه دوستم سلام کردیم بعد گفتم برو دفتر فیزیکتو بیار سوال دارم ازت
گفت چی؟:surprised:
گفتم کری مگه منگل، دفتر فیزیک
گفت حالتون خوبه؟
گفتم خفشو، برو دفترتو بیار میگم
گفت با کی کار داری؟
گفتم با مجید
گفت صبر کن گوشیو بدم بهش:eek:
باباش بود:redface:
اخخخخ خدا خفت نکنه خیلییییی باحال بود:biggrin::biggrin:
 

Tayloor

عضو جدید
نازی بمیرم چه استاد ماهی ادم از این استادا داشته باشه چی میخواد دیگه:smile:

اره اتفاقا وقتی نازی داره که استاده خودم میشد آخه من سره کلاس یه رشته دیگه نشسته بودم!!!:cool:
یه چیزه دیگه ام یادم اومدش.....من بعضی وقتا بعضی از درسارو سره کلاس یه رشته ی دیگه می شینم همین ترم قبلی ریاضی 2 داشتم بعدش استاد هرچی سوال می پرسید من که اصلا رشتم اون نبود جواب میدادم ولی بچه های همون رشته مثه ماست نگا می کردن بعدش استاد برگشت گفت شما اسمتون چیه من میخوام یه نمره بابت باهوشیت مستقیما به نمره امتحانیت اضافه کنم ....منم اسممو گفتم ولی گفتم استاد چه فایده! استاد گفت چطو مگه؟ منم گفتم استاد من یه کسه دیگه است شما نمی تونید به من نمره بدید:(
بعدش استاد گفت حیف از دستت پرید از اونورم بچه ها همه می گفتن خب استاد به ما بدید مام همکلاسی شیم دیگه چه فرقی داره!!!:(
 

Goli Joon

عضو جدید
یه بار پشت سر یکی پیش یه نفر داشتم بد میگفتم.....
اونم یه طوری مشکوک تایید میکرد......
گفتم شما داداشش هستین،درسته؟
گفت بله:eek:
آخ آخ منم شبیه این سوتیو دادم
دبیرستان که میرفتم یکی از بچه های کلاسمون عادت داشت همش از قیافه و وجنات برادرش تعریف می کرد. یه روز برادرش اومد دم در مدرسه دنبالش منم دیدمش
فرداش داشتم برای یکی از بچه ها تعریف میکردم که اینهمه از این تعریف میکنه انقدر زشته با اون موهای فلانو با اون قیافه ی در به داغونش یه دفعه دیدم دوستم داره اشاره میکنه
برگشتم دیدم ببببببببععععلللله.....:cry:
ولی انقدر دختر خوبی بود هیچوقت به روم نیاورد:redface:
 

Goli Joon

عضو جدید
من از بچگی برای رفتن به مدرسه عجله داشتم همیشه زودتر از اینکه بابای مدرسه درو باز کنه میرسیدم اونم کلی سرم غر میزد که دختر چرا نمیزاری من بخوابم مگه تو خواب نداری
یه روز که خیلی با عجله داشتم میرفتم تو راه دیدم هم شلوارمو برعکس پوشیدم هم با دمپایی اومدم دوباره برگشتم خونه عوض کردم:(
 

lady bayat

عضو جدید
من سوتی های زیادی دادم اما این فک کنم از بزرگترینشه
یه بار که داشتم می رفتم دانشگاه از داخل حیاط با یه اقایی همقدم شدم تا رسیذیم در ورودی . این اقاهه خواست بره تو بعد من نمی شناختمش که گفتم اوهوی اقا خانوما مقدم ترن اونم بیچاره گفت بله بفرمایید . بعدمن رفتم سر کلاسم . بعد تموم شدن کلاسم با رئیس دانشگاه کار داشتم در اتاقشو زدم :eek:اینجوری موندم . حالا بگین چرا؟ خب همون اقاهه بود حالا برگشت به من گفت من که رییس دانشگاهم اینجوری حالمو گرفتی خدا به داد همکلاسیات برسه:w05:
 

YuMi

اخراجی موقت
من از بچگی برای رفتن به مدرسه عجله داشتم همیشه زودتر از اینکه بابای مدرسه درو باز کنه میرسیدم اونم کلی سرم غر میزد که دختر چرا نمیزاری من بخوابم مگه تو خواب نداری
یه روز که خیلی با عجله داشتم میرفتم تو راه دیدم هم شلوارمو برعکس پوشیدم هم با دمپایی اومدم دوباره برگشتم خونه عوض کردم:(
:D

منم یه بار حواسم نبود با دمپایی رفتم مدرسه:smile:
وقتی رسیدم مدرسه تازه فهمیدم دیگه نمیشد برگردم
زنگ تفریح ها هم تو کلاس میموندم کسی مسخره نکنه:(
 

babi charlton

عضو جدید
کاربر ممتاز
من از بچگی برای رفتن به مدرسه عجله داشتم همیشه زودتر از اینکه بابای مدرسه درو باز کنه میرسیدم اونم کلی سرم غر میزد که دختر چرا نمیزاری من بخوابم مگه تو خواب نداری
یه روز که خیلی با عجله داشتم میرفتم تو راه دیدم هم شلوارمو برعکس پوشیدم هم با دمپایی اومدم دوباره برگشتم خونه عوض کردم:(
منم یه بار داشتم میرفتم مدرسه دیدم همه دارن نگا میکنن.خلاصه وقتی رسیدم مدرسه دوستم تا منو دید زد زیر خنده.منم داشتم به اون میخندیدم.گفت تو چرا میخندی گفتم چون تو با دمپایی اومدی مدرسه،بعد خندش قطع شد.ولی من همچنان بهش میخندیدم.
یهو گفت خفه شو یکی میخاد به تو بخنده.منم از همه جا بیخبر گفتم چرا.گفت شلوارتو نگا.
آقا چشمتون روز بد نبینه دیدم با شلوار گرمکن رفتم مدرسه:D
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه سری بابام و داداشمو تو راه جریمه میکنن خلاصه بابام از ماشین پیاده میشه و میره پیش افسره ....افسره میگه چرا اینقدر سرعت داری؟ بابام میگه کی گفته؟ افسره میگه بیا تا فیلمشو نشونت بدم همینکه فیلمو میزاره بابام داد میزنه میگه:حمید حمیدددد بدو بدو بیا دارن تو تلویزیون نشونمون میدن افسره هم خندش میگیره از خیر جریمه هه میگذره
 

babi charlton

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه سری بابام و داداشمو تو راه جریمه میکنن خلاصه بابام از ماشین پیاده میشه و میره پیش افسره ....افسره میگه چرا اینقدر سرعت داری؟ بابام میگه کی گفته؟ افسره میگه بیا تا فیلمشو نشونت بدم همینکه فیلمو میزاره بابام داد میزنه میگه:حمید حمیدددد بدو بدو بیا دارن تو تلویزیون نشونمون میدن افسره هم خندش میگیره از خیر جریمه هه میگذره
یه چیزی بگم ولی ناراحت نشیا جون من.عجب بابای با حالی داری.خلاصه بساط خندتون همیشه براست.:biggrin:
 

waffen

اخراجی موقت
من یه دنیا سوتی دادم. همه جا . تو دانشگاه جلوی فامیل و کسانی که خیلی باهاشون رودرواسی دارم.
ولی متاسفانه خیلی بی تربیتی هستند و نمی تونم اینجا بگم. ولی خوب مرسی. این تاپیک باعث شد کلی بخندم.
 

دختر شاه پریون

عضو جدید
کاربر ممتاز
عید یکی دو سال پیش بود واسمون مهمون اومده بود نشستهبودیم دور هم حرف میزدیم یهو دیدیم مهمونامون دارن میخندن(خاناده دوست بابام بودن رودروایسی هم داشتیم) نگا کردیم دیدیم یکیشون یه سیب زمینی گرفته دستش قش قش میخنده....نگو مامان جان اشتباهی یه سیب ززمینی رو هم قاطی کیوی ها کرده که رو میوه ها پر باشه(مهمون غریبه همینه دیگه ادم باید با سیلی صورتشو سرخ نگه داره)
 

mr.abooli

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای بابا حتما باید بدوم که این اکتیوتی این گوشه گذاشتن زیاد شه؟ اصلا باید چیکا کنی که رصد فعالیتت بره بالا
بابا نامردا یه کم امتیاز بدین من هنو جوجوامااا
صبح تا شب بشینی کنار کامپت اسپم کن شکلک :surprised:بعد ببخشید پاچه خواری قطره و خاشاک 10 روزه بالای 3000 می زنی;):D
 

Similar threads

بالا