منم گفتم این نظریاتو فعلان استقبال نداشتسلام دوستان
من یه عرضی داشتم خدمت دوستان
اگه موافق باشین جمع بشیم و یه نظر بدیم
تا هم بتوانیم این تاپیک رو حفظ کنیم هم یه کار اساسی بکنیم یعنی در مورد یه موضوعاتی در اینجا بحث کینم و یا اشنایی با فرهنگ و مشاهیر و موسیقی و رقص و جاهای تاریخی و روزهای خاص مردم و... خلاصه یه کلیتی در مورد اذربایجانی ها و ترکها شروع کینم و با سند و مدرک و دلیل در موردشان توضیح بدهیم تا هم دهن منتقدان بسته بشه هم طبق قانون تالار عمل کنیم از بستن تاپیک و اخراج جلوگیری کینم.
من تو بیشتر پستهادیدم در مورد هر موضوع که نوشته می شه یه انتقاد بی ادبانه و توهین امیز می شه.
اگر موافق هستید این کار رو بکنیم خبر بدین تا شرو ع کنیم
یاشاسین انا یوردومیز اذربایجان و وطنیمیز ایران
یعنی زنده باد زادگاهمون اذربایجان و وطنمان ایران
(ترجمه جهت آگاهی کسانی که ترکی رو بلد نیستن یا خودشون رو زدن به بلد نبودن)
منم گفتم این نظریاتو فعلان استقبال نداشت![]()
مرسی هادی جانمير حسين جان از شما كمال تشكرو دارم بخاطر زحماتت
و به آيهان عزيز برگشتنشو تبريك ميگم.
آخ قولنج شدم
مرسیییییییآخ جون آیهان اومدهاومدنه آیهانو تبریک میگم مخصوصان به میر حسین
![]()
خدارو شاکرمسلام دوستان
من یه عرضی داشتم خدمت دوستان
اگه موافق باشین جمع بشیم و یه نظر بدیم
تا هم بتوانیم این تاپیک رو حفظ کنیم هم یه کار اساسی بکنیم یعنی در مورد یه موضوعاتی در اینجا بحث کینم و یا اشنایی با فرهنگ و مشاهیر و موسیقی و رقص و جاهای تاریخی و روزهای خاص مردم و... خلاصه یه کلیتی در مورد اذربایجانی ها و ترکها شروع کینم و با سند و مدرک و دلیل در موردشان توضیح بدهیم تا هم دهن منتقدان بسته بشه هم طبق قانون تالار عمل کنیم از بستن تاپیک و اخراج جلوگیری کینم.
من تو بیشتر پستهادیدم در مورد هر موضوع که نوشته می شه یه انتقاد بی ادبانه و توهین امیز می شه.
اگر موافق هستید این کار رو بکنیم خبر بدین تا شرو ع کنیم
یاشاسین انا یوردومیز اذربایجان و وطنیمیز ایران
یعنی زنده باد زادگاهمون اذربایجان و وطنمان ایران
(ترجمه جهت آگاهی کسانی که ترکی رو بلد نیستن یا خودشون رو زدن به بلد نبودن)
مسعود ناصریدکتر "مسعود ناصری" محقق، نویسنده و دانشمند معاصر ایرانی، درسال 1336 درشهر نقده واقع درآذربایجان غربی بدنیا آمد. مدارک کسب شده و تحقیقات ایشان: لیسانس مهندسی مکانیک از دانشگاه شریف، فوق لیسانس علوم و مهندسی راکتورهای اتمی از دانشگاه لندن، فوق دکترای روشهای عددی در معادلات ترانسپورت از انگلستان، دیپلم پزشکی هومیوپاتی از انگلستان، سه سال تحقیق درآئرودینامیک درسازمان هوانوردی و فضانوردی آمریکا (ناسا).
ایشان بنیان گذار " تئوری شعور" میباشند که برای اولین بار در سال 1375 در همایشی که در ارتباط با پزشکی هومیوپاتی در لندن برگزار شد ارائه شده است. این تئوری، بسیار جامع بوده و کاربردهای زیادی در فلسفه، جامعه شناسی، مدیریت، بهداشت و تغذیه، گیاه شناسی، پزشکی، دامپزشکی وکشاورزی دارد.
كتاب (يك)نوشته دكتر مسعود ناصري
كتاب (صفر) نوشته دکتر مسعود ناصری.
سلام داداشسلام میر حسین
نجور سن(چطوری؟)
سلام داداش
ممنونم
من خوبم توچطوری؟
چه خبرا؟
خواهش میکنممسعود ناصری
ممنون آیاتای جان
میشه راجع این تئوری و کاربرداش بیشتر توضیح بدین
مرسی
خواهش میکنم
اینم مطالبی از دکتر مسعود ناصری در این خصوص:
هر موجود زنده یک "سیستم زنده" است(رشد میکند) که از مجموعهای از سیستمهای زندۀ کوچکتر تشکیل میشود و خودش نیز به نوبۀ خود زیرمجموعهای از طبیعت است. یک سیستم زنده علاوه بر خصیصۀ همانندسازی، دارای توان "خودگردانی نسبی" نیز هست. بدین معنی که میتواند در پارهای موارد تحت تأثیر محرکی، از خود عکسالعمل نشان بدهد یا خود را کنترل نماید و بدون عکسالعمل باقی بماند.
پس تمام کائنات و طبیعتی که در آن بسر میبریم، شبکهای بههم بافته شده از سیستمهای زنده (گیاهان، حیوانات، انسان......) را تشکیل میدهد که هر جزء این شبکه خود یکسیستم خودساز است و از خصوصیات همانندسازی و خودگردانی نسبی برخوردار است. باید توجه داشت که سیستمهای زنده به نوعی با یکدیگر ارتباط دارند و تمام کائنات بهعنوان یکسیستم همپاس عظیم به حیات تکتک اجزاء آن بستگی دارد و اگر بپنداریم که حتی یک باکتری بیهوده است، مرتکب اشتباه شده ایم.
در یک "سیستم همپاس"، حیات یک عضو وابسته به حیات عضو دیگر است. این بدانمعنی است که یک میتوکندری نمیتواند بدون یک سلول وجود داشته باشد و بالعکس، یک قلب نمیتواند وجود داشته باشد، اگر مغز یا کلیهای موجود نباشد و بالعکس، جامعۀ انسانی نمیتواند وجود داشتهباشد، اگر جامعۀ باکتریها موجود نباشد. کرۀ زمین با مشتری، کهکشان راه شیری با کهکشان آلفا سنتوری .....
بنابراین هر سیستم زنده، مجموعۀ بسیار پیچیدهای از اجزا است که رابطهای همپاس بین یکایک اجزاء آن وجود دارد. اگر آشفتگی خاصی به هر جزء وارد شود نتیجۀ آن بلافاصله به دیگر اجزاء منتقل خواهد شد و بعد از مدتی، کل سیستم زنده را در بر خواهد گرفت.
هر عضو استعداد تکثیر دارد و تکثیر هر کدام متأثر از تکثیر دیگر اعضا است. خود طبیعت بهعنوان یک سیستم زنده مکانیزمهای خاصی برای کنترل این تعادل دارد، حال اگر میزان تکثیر یکعضو، ناسازگار با تکثیر دیگر اعضا باشد سلامتی طبیعت به خطر میافتد که مشابه این حالت در سرطان دیده میشود. یعنی سلولی زیاده طلب میشود و شروع به تکثیر بیرویه میکند که در دراز مدت به کل سیستم صدمه وارد میکند.
پس شبکۀ رابطی وجود دارد که بین اجزاء جهان حاکم است و به ماده شکل میدهد، ذرات بنیادی را در کنار هم قرار میدهد، اتم، مولکول، سلول، گیاه....و حیات سیستم زنده را مفهوم میبخشد. ساختار مادی تمام اجزاء جهان مشترک است، همگی از "ذرات بنیادی" ساخته شدهاند، آنچه که موجب پیدایش اشکال گوناگون ماده شدهاست و میشود، همان "شبکۀ رابط " است. میدانیم که همۀ عکسها از نقطه ساخته شدهاند ولی آنچه عکس شما و عکس یک ساختمان را متمایز میکند، مجموعه روابطی است که بین نقاط بر قرار است. در بین موجودات زنده، این شبکه، در هر رابطه، آن قدر خاص است که شما هیچ موجود زندهای را دقیقاً همانند موجود زنده دیگر نمیتوانید پیدا کنید. شاید بهتر باشد این شبکۀ ارتباط را " شعور " بنامیم، این جا شعور به معنای آگاهی است و منظور عقل یا هوش نیست.
در یک سیستم زنده، شعور هر جزء ضمن اختصاص داشتن به آن جزء، بخشی از شعور سیستم زندۀ غالب بر آن و بالاتر، بخشی از شعور جهان است. مثلاً کبد در انسان، خود یکسیستم زنده است که دارای شعور خاص خودش است (شعور کبد: مجموعهای از شعورهای انواع بافتها وسلولها) که آن شعور ضمن اختصاص داشتن به کبد، بخشی از شعور انسان است که آن نیز بخشی از شعور طبیعت است. پس حیات من بستگی دارد به حیات مجموعۀ اعضای بدنم، گیاهان، حیوانات، دیگر انسانها، طبیعت، کرۀ زمین، ماه و.......
یک سیستم زنده بهعنوان مجموعهای از اجزاء، زمانی در بهترین وضعیت خود (سلامتی) هست که اجزاء آن ساختاری "بوز-انیشتین( Bose-Einstein condensate ) " تشکیل دهند. یعنی ساختاری که هر جزء آن نه تنها مانند کل عمل کند بلکه هر جزء همان کل است و بین تمام اجزاء آن تعادل و هماهنگی کامل وجود دارد.
برایناساس، با توجه به کیفیت شعور بوز-انیشتینی میتوانیم سلامتی و بیماری را اینگونه تعریف کنیم:
سلامتی یعنی شعور بوز-انیشتینی(تعادل)، بیماری یعنی انحراف از شعور بوز-انیشتینی (عدم تعادل) که شعور ناهنجار نیز مینامند. شدت بیماری نیز به میزان این انحراف بستگی دارد، هر قدر انحراف بیشتر باشد، شدت بیماری زیادتر خواهدبود. مرگ، انحراف کامل شعور از حالت بوز-انیشتینی است که موجب فروپاشی کل شبکۀ ارتباطی بین شعور اجزاء یک موجود میگردد.
پس طبق قانون اول شعور میگوئیم: هر ذرهای در جهان، شعور خاص خودش را دارد! اشکال گوناگون ماده چیزی نیست مگر نمود قابل مشاهده این شعور! فرهنگهای مختلف نامهای گوناگونی به این شعور دادهاند:
نیروی حیات در ایران، پرانا در هند، چی در چین، مانا در جزایر پولنزو.........
سؤال: شعور به کدام قسمت از بدن تعلق دارد؟ تا دورۀ رنسانس، شعور را در قلب میدانستند بعدها علم کالبد شناسی روشن کرد که قلب تنها یک عضله و یک پمپ ساده است. چون مغز عضوی بسیار پیچیده است، شعور به مغز ارتباط دادهشد که هنوز بسیاری بر این باورند. لیکن بحث بالا مشخص میکند که شعور به همه جای بدن تعلق دارد. بهعنوان مثال غشاء سلول دارای شعور است، چرا که میتواند تشخیص دهد که کدام مولکول را بگیرد و کدام را رها کند.
هر مادۀ غذایی برای خود شعوری دارد و میتواند شعور انسان را متأثر نماید. با ورود مواد مختلف به بدن، ترتیب بیوشیمی بدن تغییر میکند و طبعاً اعضایی که در ارتباط با آن تغییر قرارگرفتهاند، دچار تغییر در سیگنال شعور میشوند. در نهایت تغییر شعور یک عضو موجب تغییر شعور کل انسان میگردد. این در حالی است که شعور مواد غذایی بطور مستقیم نیز میتواند شعور عضوی را که با آن در ارتباط است (عمدتاً سیستم گوارش، خون و ادراری) متأثر نماید.
آشکار است که این تأثیر میتواند در جهت مثبت و یا منفی باشد و یا به نوعی دیگر میتواند شعور شخص را هنجارتر یا ناهنجارتر نماید. انسان سالم هیچ ناهنجاری شعوری ندارد و در نتیجه مستعد هیچ نوع بیماری نیست. او وقتی در معرض محرکی (چه میکروب و چه ترس یا خبر ناگوار) قرار میگیرد تنها بطور موقت متأثر میشود، ولی سریع حالت عادی خود را بازمییابد.
در بدن انسانی با ناهنجاری شعور، سلولهای معیوب بسیاری هستند که زاییدۀ همان ناهنجاریها هستند و همین سلولها هستند که مقدار زیادی از غذا را مصرف مینمایند. با سالم شدن انسان سلولهای معیوب، میدان را خالی میکنند و قطعاً نیاز به غذا کاهش مییابد.
اگر دقت نمائید انسانهای سالم، غذای اندکی میخورند و علیرغم آن، انرژی نسبتا زیادی در مقایسه با یک انسان معمولی دارند و در حقیقت در مسیر زندگیشان بسیار شاداب و سلامت هستند. شرط سلامت احساس این است که انسان شعور خود را جزئی از شعور کل بداند و اولویت را به شعور کل بدهد. در چنین حالتی، احساس بسیار زیبایی بوجود میآید که شاید مناسبترین کلمات برای توصیف آن "آرامش درون" است.
آيهان و آياتاي عزيز ممنون از حركت زيباتون![]()
آقا جریان حرکت زیبا چیه؟آيهان و آياتاي عزيز ممنون از حركت زيباتون![]()